امیل ادوار شارل آنتوان زولا[۱] (فرانسوی:Émile Édouard Charles Antoine Zola) (۲ آوریل ۱۸۴۰ – ۲۹ سپتامبر ۱۹۰۲)رماننویس،نمایشنامهنویس وروزنامهنگار فرانسوی، نمایندهٔ مکتب ادبیناتورالیسم و عامل گسترشتئاتر ناتورالیستی بود. او یکی از معروفترین نویسندگان فرانسوی است[۲] که کتابهایش در سطح وسیع در جهان ترجمه و چاپ شده و مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفته است. از کتابهای او در سینما و تلویزیون اقتباس شده (بیش از صد و پنجاه فیلم و فیلم تلویزیونی) است.
زندگی و آثار زولا موضوع پژوهشهای تاریخی بسیار بوده است. در زمینهٔ ادبیات او را عمدتاً با مجموعهٔ بیستجلدیروگن ماکار میشناسند که جامعهٔ فرانسه را در دوران امپراتوری دوم فرانسه به تصویر میکشد. این مجموعه دربارهٔ سرگذشت خانوادهٔ روگن ماکار طی نسلهای مختلف است و شخصیتهای هر دوره و نسل خاص موضوع هر رمان هستند.
سالهای آخر زندگی زولا بابت انتشار مقالهاش با عنوانمن متهم میکنم در روزنامهٔ سپیدهدم که پایش را بهماجرای دریفوس باز کرد شاخص است. این مقاله موجب محکومیت او و تبعید یکسالهاش بهلندن شد.[۳] زولا که از چهرههای برجسته در آزادی سیاسی فرانسه بود در تبرئهٔآلفرد دریفوس، افسر ارتش فرانسه، از اتهام خیانت نقش اساسی داشت. زولا برای اولین و دومینجایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ نامزد شد اما این جایزه به او تعلق نگرفت.
امیل ادوارد شارل آنتوان زولا[۱] در دوم آوریل سال ۱۸۴۰ در شماره دهم خیابان سن ژوزف پاریس از پدری ایتالیایی و مادری فرانسوی به دنیا آمد. او تنها پسر خانواده بود. پدرش فرانسوا (فرانچسکو) زولا اهلونیز و مادرش امیلی اوبر اهلدوردان بود. پدر امیلمهندس عمران و افسر پایین مرتبه سابق ایتالیایی در مناقصه ساخت سیستم انتقالآب آشامیدنی از کوهستان سنت ویکتوآر بهاکس-آن-پرووانس شرکت کرد و در ۱۹ آوریل ۱۸۴۳ در این مناقصه برنده شد و با خانوادهاش بهاکس-آن-پرووانس نقل مکان کرد. قرارداد این کار در سال ۱۸۴۴ امضا شد و او به همراه شرکای تجاریاش شرکت کانال زولا را تأسیس کرد. طرح عمرانی در سال ۱۸۴۷ آغاز شد. فرانسوا پس از آن که پروژه ساخت سد زولا دراکس-ان-پرووانس را در دست گرفت در ۲۷ مارس ۱۸۴۷ بر اثر ذاتالریه جانش را از دست داد و امیل و مادرش را با حقوق ناچیز بازنشستگی تنها گذاشت.
طلبکارها بابت طلبشان از شرکت زولا شکایت کردند. خانم اوبر برای پیگیری دعوی علیه ژول میژون و طلبکارانی که از شرکت کانال زولا شکایت کرده بودند در سال ۱۸۵۱ با پسرش به پاریش بازگشت. طلبکارها در سال ۱۸۵۲ از طریق دادگاه تجاریاکس-آن-پرووانس شرکت را ورشکسته اعلام کردند. در ۱۰ می ۱۸۵۳ شرکت کانال زولا به حراج گذاشته شد. طلبکارها آن را خریدند و نامش به میژون و شرکا تغییر کرد.[۴]
مادرش امیلی اوبر که کاملاً درمانده شده بود به همراه مادربزرگش هنریت اوبر مراقبت از فرزند یتیمش را بر عهده گرفت. او که تا زمان مرگش در سال ۱۸۸۰ همچنان رابطه صمیمانهای با پسرش داشت عمیقاً تحت تأثیر آثار و زندگی روزمره او بود.
در کالجاکس-آن-پرووانس او با ژان باپتیستن بای و بیش از او باپل سزان دوست شد که رفاقتش با دومی ۱۸۸۶ همچنان نزدیک بود. پل سزان او را به هنرهای گرافیکی و بهویژه نقاشی وارد کرد.
زولا از همان آغاز جوانی شیفتهٔ ادبیات بود. او مطالعاتش را افزایش داد و خیلی زود نوشتن را بهعنوان شغل برگزید. او از سنین کودکی نویسندگی را شغل واقعی خود میدانست. در شش سالگی رمانی دربارهٔ جنگهای صلیبی نوشت.پل سزان وژان باپتیستن بای، دوستان دوران کودکیاش، نخستین خوانندگانش بودند. او چندین بار در نامهنگاریهای خود به آنان گفته بود که روزی نویسندهٔ بزرگی خواهد شد.
امیل زولا
قبل از دستیابی به موفقیت به عنوان نویسنده، زولا به عنوان کارمند در شرکت حمل و نقل کار میکرد و سپس در بخش فروش برای یک ناشر (Hachette). وی همچنین برای روزنامههای سیاسی مطلب مینوشت. به عنوان یکخبرنگار سیاسی زولا نفرتش را ازناپلئون سوم، که از موقعیتش سوء استفاده میکرد مخفی نکرد.
امیل زولا در سال ۱۸۶۷ و هنگامی که در کار روزنامهنگاری بود، نخستین رمانش را منتشر کرد. زولا با انتشار این رمان که ترز راکن نام داشت توانست خود را به عنوان نویسندهای توانمند معرفی کند.[۵] رمان حکایت زنی به نام ترز را روایت میکند که با همدستی مردی که عاشق اوست، شوهرش را میکشد و سپس هر دو خود را در برابر دیدگان مادر شوهر ترز به آتش میکشند.
زولا در مه ۱۸۷۰ با زنی به نام گابریلا ازدواج کرد. پل سزان و پل الکسی از شاهدان ازدواج آن دو بودند. گابریلا تا پایان عمر امیل با وی ماند، این زوج هیچگاه دارای فرزندی نشدند.[۶] در سال ۱۸۸۸ زولا از رابطه با ژن روزرو، دختری که در خانه آنها کار میکرد، صاحب دو فرزند شد.[۷]
زولا را بیش از هر چیز بامکتب ناتورالیسم و مجموعه کتابهای بیست جلدیروگن ماکار میشناسند، نخستین کتاب از این مجموعه کتابثروت روگنهایا به تعبیر دیگردارایی خانوادهٔ روگن میباشد، زولا در سال ۱۸۶۸ طرح کلی این رمان و مجموعه را آماده کرد و در بیست جلد کتاب. سیر تحولات مربوط به این خانواده را به رشتهٔ تحریر درآورد، این مجموعه از کتابها در اصل شرح ماجراها و سرگذشت اجتماعی خانوادهای است که در دورانامپراتوری دوم فرانسه زندگی میکردند، نویسنده در این مجموعه و نیز سایر آثار دیگر به وضعیتزندگی کارگران و تسلط سرمایه و بورس بازی درنظام سرمایهداری پرداخته است.
زولا در اوایل زندگی با آثاربالزاک نویسندهٔ شهیر فرانسوی و چرخهٔ کتابهای معروف او مشهور بهکمدی انسانی کاملاً آگاه شده بود و این شناخت ازبالزاک و آثارش تأثیر عمیقی بر زولا گذاشت و باعث شد که تصمیم بگیرد مجموعهٔ شخصی خودش را به عنوان یک چرخهٔ جداگانه تألیف نماید، از آنجایی که این کار زولا را نشات گرفته از اقدام بالزاک میدانستند در سال ۱۸۶۹ و طی مقالهای توضیح داد که تفاوت کار او با بالزاک در چه چیزی است.
به عنوان یک نویسندهٔ طبیعتگرا زولا به شدت بهعلم و به ویژه علموراثت و تکامل علاقهمند بود، او بیشتر نوشتههایپروسپر لوکاس،کلود برنارد وچارلز داروین را میخواند و در قسمتهایی نیز حتی به آنها اشاره میکرد، به عنوان مرجع برای این کار خودش معتقد بود که مردم به شدت تحت وراثت و محیط زیست اطرافیان خود قرار دارند، زولا برای اثبات این فرضیه دو فاکتور مهم را نشان میدهد که میتواند اعضای یک خانواده را تحت تأثیر مستقیم قرار دهد، در سال ۱۸۷۱ در مقدمهٔ کتابثروت روگنها یادارایی خانوادهٔ روگن به خوبی این موضوع را توضیح داد. اندیشه زولا در توارث از پروسپر لوکاس. دوست امیل شکل میگیرد که در جوانی توجهش را بهداروین وفرضیه وی جلب میکند.
در سال ۱۳۲۵ خورشیدی برای اولین بار یکی از آثار زولا را در ایران، محمود پورشالچی به فارسی برگرداند. این رمان که به نامانسان وحشی ترجمه شد توسط کتابفروشی ابنسینا منتشر شد. این کتاب بعدها با عناوین دیگری چوندیو درون (رمان) توسطعلیاکبر معصومبیگی نیز به فارسی ترجمه شده است.
یکی از پرطرفدارترین آثار زولاژرمینال میباشد که به دست مترجمان متفاوت به فارسی برگردانده و به دفعات چاپ و منتشر شده است. از معروفترین این ترجمهها میتوان به ترجمهسروش حبیبی از این رمان اشاره کرد که در سال ۱۳۵۶ خورشیدی منتشر شد.[۸]