Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

الیزابت یکم

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
ملکهٔ انگلستان و ایرلند
الیزابت یکم
Full-length portrait of Queen Elizabeth in her early 40s. She has red hair, fair skin, and wears a crown and a pearl necklace.
ملکهٔ انگلستان وایرلند
سلطنت۱۷ نوامبر ۱۵۵۸ – ۲۴ مارس ۱۶۰۳
تاج‌گذاری۱۵ ژانویه ۱۵۵۹
پیشینماری یکم وفلیپه
جانشینجیمز یکم
زاده۷ سپتامبر ۱۵۳۳
کاخ پلاسنتیا،گرینویچ،انگلستان
درگذشته۲۴ مارس ۱۶۰۳ (۶۹ سال)
کاخ ریچموند،ساری، انگلستان
آرامگاه۲۸ آوریل ۱۶۰۳
خاندانتودور
پدرهنری هشتم
مادرآن بولین
امضاءامضاء الیزابت یکم

الیزابت یکم (انگلیسی:Elizabeth I؛ ۷ سپتامبر ۱۵۳۳ – ۲۴ مارس ۱۶۰۳) از سال ۱۵۵۸ تا زمان مرگشملکهٔ انگلستان و ایرلند بود. او آخرین فرمانروا ازدودمان تودور بود و طولانی‌ترین دوران سلطنت را در میان اعضای این خاندان داشت. فرمانروایی پرفرازونشیب او و تأثیر آن بر تاریخ و فرهنگ، نامعصر الیزابتی را به این دوره بخشید.

الیزابت تنها فرزند دوام‌آوردهٔهنری هشتم از همسر دومشآن بولین بود. در دو سالگی، ازدواج والدینش فسخ شد، مادرش اعدام گردید و الیزابت نامشروع اعلام شد. با این حال، هنری در ده سالگی او را دوباره در صف جانشینی قرار داد. پس از مرگ هنری در ۱۵۴۷، برادر ناتنی الیزابت یعنیادوارد ششم به سلطنت رسید و تا مرگش در ۱۵۵۳ حکومت کرد. ادوارد تاج‌وتخت را به دخترعمویپروتستانش،لیدی جین گری، واگذار کرد و دست دو خواهر ناتنی‌اش،ماری و الیزابت، را نادیده گرفت. وصیت او به‌سرعت کنار گذاشته شد و ماریکاتولیک به سلطنت رسید و جین برکنار شد. در دوران سلطنت ماری، الیزابت نزدیک به یک سال به ظن حمایت از شورشیان پروتستانی زندانی شد.

با مرگ ماری در ۱۵۵۸، الیزابت به تخت نشست و کوشید با مشورت خردمندانه حکومت کند.[الف] او به گروهی از مشاوران مورد اعتماد، به‌ویژه ویلیام سسیل (بارون برگلی)، تکیه داشت. یکی از نخستین اقداماتش تأسیس کلیسای پروتستان انگلستان بود که خودریاست عالی آن را برعهده گرفت. این سازوکار که بعدها «توافق دینی الیزابتی» نام گرفت، به تدریج بهکلیسای انگلستان تکامل یافت. انتظار می‌رفت الیزابت ازدواج کند و وارثی به‌جا گذارد، اما هرگز چنین نکرد و از همین رو به «ملکه باکره» شهرت یافت.[۲] پس از مرگش، پسرعمویشجیمز ششم اسکاتلند جانشین او شد.

الیزابت در زمینهٔ نظارت بر حکومت، میانه‌روتر از پدرش و خواهر و برادر ناتنی‌اش بود.[۳] یکی از شعارهای او «video et taceo» («می‌بینم و هیچ نمی‌گویم») بود.[۴] در مسائل مذهبی، نسبتاً شکیبا بود و از آزار و اذیت سازمان‌یافته پرهیز می‌کرد. پس از آنکه پاپ در ۱۵۷۰ او را نامشروع اعلام کرد و کاتولیک‌های انگلیسی را از وفاداری به او معاف دانست، چندین توطئه جانش را تهدید کرد که همگی با کمک دستگاه اطلاعاتیفرانسیس والزیگهام ناکام ماند. در سیاست خارجی، محتاطانه میان قدرت‌های بزرگفرانسه واسپانیا حرکت می‌کرد و تنها به‌طور نیم‌بند از چند لشکرکشی ناکام در هلند، فرانسه و ایرلند پشتیبانی نمود. تا میانهٔ دههٔ ۱۵۸۰، انگلستان ناگزیر واردجنگ با اسپانیا شد.

در سال‌های پایانی، الیزابت به سببباکرگی‌اش ستوده شد و پیرامون او نوعیکیش شخصیتی شکل گرفت که در نقاشی‌ها، نمایش‌ها و ادبیات آن روزگار بازتاب یافت. عصر الیزابتی به شکوفایی نمایشنامه‌نویسانی چونویلیام شکسپیر وکریستوفر مارلو، دلاوری دریانوردانی چونفرانسیس دریک ووالتر رالی، و شکستناوگان اسپانیایی آرمادا شهرت دارد. برخی تاریخ‌نگاران او را فرمانروایی زودخشم و بعضاً دو دل دانسته‌اند[۵] که بخت یار او بود. در اواخر سلطنت، رشته‌ای از مشکلات اقتصادی و نظامی محبوبیتش را کاهش داد. در عصری که دولت متزلزل و محدود و پادشاهان در کشورهای همسایه با مشکلات داخلی که حتی تاج‌وتختشان را تهدید می‌کرد روبه‌رو بودند، الیزابت نقش‌آفرینی کاریزماتیک و بازمانده‌ای سرسخت بود. پس از حکم‌فرمایی کوتاه‌مدت برادر و خواهر ناتنی‌اش، دورهٔ ۴۴ سالهٔ الیزابت بر تخت ثبات خوبی را برای قلمروی پادشاهی به ارمغان آورد و نیز به شکل‌گیری حس هویت ملی کمک کرد.[۳]

اوایل زندگی

[ویرایش]

الیزابت در ۷ سپتامبر ۱۵۳۳ در کاخ گرینویچ به دنیا آمد و نام او برگرفته از مادربزرگ‌هایش،الیزابت یورک و لیدی الیزابت هاوارد، است.[۶] او دومین فرزند مشروعهنری هشتم، پادشاه انگلستان، بود که تا طفولیت زنده ماند. مادرش،آن بولین، دومین همسر هنری هشتم بود. الیزابت در زمان تولد،وارث مقدر تاج‌وتخت انگلستان بود. خواهر ناتنی بزرگ‌ترش،ماری، پس ازفسخ نکاح هنری با مادر ماری،کاترین آراگون، جایگاه خود به‌عنوان وارث مشروع را از دست داد. هنری برای به دنیا آوردن وارث پسر و تضمین تداومدودمان تودور با آن بولین ازدواج کرده بود.[۷][۸] الیزابت در ۱۰ سپتامبر ۱۵۳۳ غسل تعمید شد و حامیان تعمیدش شاملتوماس کرنمر،اسقف اعظم کانتربری؛ هنری کورتنی، مارکز اگزتر؛ الیزابت استافورد، دوشس نورفولک؛ و مارگارت ووتون، بانوی سالخورده مارکز دورست بودند. در مراسم تعمید، سایبانی توسط دایی الیزابت، جورج بولین، ویسکونت راشفورد؛ جان هاسی، بارون هاسی از اسلیفورد؛ لرد توماس هاوارد؛ و ویلیام هاوارد، بارون هاوارد از افینگهام، بر فراز نوزاد حمل شد.[۹]

الیزابت دو سال و هشت‌ماهه بود که مادرش، آن بولین، در ۱۹ مه ۱۵۳۶ گردن زده شد،[۱۰] چهار ماه پس از مرگ کاترین آراگون به دلایل طبیعی. الیزابت نامشروع اعلام شد و از جایگاهش در خط جانشینی سلطنتی محروم گردید.[ب] یازده روز پس از اعدام آن بولین، هنری باجین سیمور ازدواج کرد. ملکه جین سال بعد، اندکی پس از تولد پسرشان،ادوارد، کهوارث بلافصل تاج‌وتخت بود، درگذشت. الیزابت در خانه برادر ناتنی‌اش، ادوارد، ساکن شد و در مراسم تعمید او پارچه تعمید را حمل کرد.[۱۲]

پرتره‌ای کمیاب از الیزابت در نوجوانی، پیش از جلوس بر تخت، منسوب به ویلیام اسکروتس. این اثر حدود سال ۱۵۴۶ برای پدرش کشیده شد.

نخستین مربی الیزابت، مارگارت برایان، نوشت که او «کودکی مهربان و با رفتاری لطیف‌تر از هر کودکی که در عمرم دیده‌ام» بود.[۱۳][۱۴] کاترین چمپرنون، که بعدها با نام متأهلی‌اش، کاترین «کت» اشلی شناخته شد، در سال ۱۵۳۷ به‌عنوان مربی الیزابت منصوب شد و تا زمان مرگش در ۱۵۶۵ دوست نزدیک الیزابت باقی ماند. چمپرنون به الیزابت چهار زبان فرانسه، هلندی، ایتالیایی و اسپانیایی آموخت.[۱۵] تا سال ۱۵۴۴ که ویلیام گرایندال معلم او شد، الیزابت می‌توانست به انگلیسی، لاتین و ایتالیایی بنویسد. تحت آموزش گرایندال، که معلمی بااستعداد و ماهر بود، او در زبان‌های فرانسه و یونانی نیز پیشرفت کرد.[۱۶] تا ۱۲ سالگی، الیزابت توانست اثر مذهبی نامادری‌اش،کاترین پار، با عنواندعاها یا تأملات را از انگلیسی به ایتالیایی، لاتین و فرانسه ترجمه کند و به‌عنوان هدیه سال نو به پدرش تقدیم نماید.[۱۷] از سال‌های نوجوانی و در طول زندگی‌اش، او آثار متعددی از نویسندگان کلاسیک مانندپرو مارچلویسیسرون،تسلای فلسفهبوئتیوس، رساله‌ای ازپلوتارک وسالنامهتاسیتوس را از لاتین و یونانی ترجمه کرد.[۱۸][۱۷] در سال ۲۰۱۹، پس از تحلیل دقیق دست‌خط و کاغذ، تأیید شد که ترجمه‌ای از تاسیتوس در کتابخانه لمبث پالاس، یکی از چهار ترجمه بازمانده از دوران مدرن اولیه در انگلستان، متعلق به الیزابت است.[۱۹]

پس از مرگ گرایندال در ۱۵۴۸، الیزابت تحت نظر راجر آسخام، معلم برادرش ادوارد، آموزش دید. آسخام معلمی دلسوز بود که معتقد بود یادگیری باید جذاب باشد.[۲۰] اطلاعات کنونی دربارهٔ تحصیلات و استعداد الیزابت عمدتاً از خاطرات آسخام به دست آمده است.[۱۶] تا پایان آموزش رسمی‌اش در سال ۱۵۵۰، الیزابت یکی از تحصیل‌کرده‌ترین زنان نسل خود بود.[۲۱] در اواخر عمرش، گفته می‌شد که او به زبان‌هایولزی،کورنی، اسکاتلندی و ایرلندی، علاوه بر زبان‌های ذکرشده، تسلط داشت. سفیر ونیزی در سال ۱۶۰۳ اظهار کرد که او «این زبان‌ها را چنان کامل فراگرفته بود که گویی هر یک زبان مادری‌اش بود».[۲۲] مارک استویل، مورخ، پیشنهاد می‌کند که احتمالاً ویلیام کیلیگرو، خدمتکار اتاق خصوصی و بعدها خزانه‌دار، زبان کورنی را به او آموخته بود.[۲۳] الیزابت همچنین نوازنده‌ای ماهر شد وویرجینال[۲۴] ولوت (با آموزش فیلیپ وان ویلدر)[۲۵] می‌نواخت. احتمالاً از سنین پایین آثار اولیه کیبوردتوماس تالیس، که اکنون درکتاب مولینر باقی مانده، را اجرا می‌کرد.[۲۶]

توماس سیمور

[ویرایش]
سرپرست الیزابت،توماس سیمور، بارون سیمور از سودلی، ممکن است او را موردسوءاستفاده جنسی قرار داده باشد.

هنری هشتم در سال ۱۵۴۷ درگذشت و برادر ناتنی الیزابت، ادوارد ششم، در نه سالگی پادشاه شد. کاترین پار، بیوه هنری، به‌زودی باتوماس سیمور، بارون سیمور از سودلی، که دایی ادوارد ششم و برادر لرد محافظ، ادوارد سیمور، دوک سامرست، بود، ازدواج کرد. این زوج، الیزابت را به خانه خود درچلسی بردند. در آنجا، الیزابت بحرانی عاطفی را تجربه کرد که برخی مورخان معتقدند تا پایان عمر بر او تأثیر گذاشت.[۲۷] توماس سیمور با الیزابت چهارده‌ساله بازی‌های پرشور و شوخی‌های جسمانی می‌کرد، از جمله وارد شدن به اتاق خواب او با لباس خواب، قلقلک دادن و زدن به پشت او. الیزابت صبح زود برمی‌خاست و خود را با خدمتکاران احاطه می‌کرد تا از دیدارهای ناخواسته صبحگاهی او جلوگیری کند. کاترین پار، به‌جای مواجهه با همسرش دربارهٔ رفتار نامناسب او، خود به این شوخی‌ها پیوست. او دو بار همراه توماس، الیزابت را قلقلک داد و یک بار او را نگه داشت و توماس لباس سیاه الیزابت را «هزار تکه» کرد.[۲۸] با این حال، پس از آنکه پار آن دو را در آغوش یکدیگر دید، به این وضعیت پایان داد.[۲۹]

توماس سیمور همچنان به توطئه برای کنترل خاندان سلطنتی ادامه داد و تلاش کرد خود را به‌عنوان سرپرست شخص پادشاه منصوب کند.[۳۰][۳۱] پس از مرگ کاترین پار در ۵ سپتامبر ۱۵۴۸ بر اثر زایمان، توماس توجه خود را دوباره به الیزابت معطوف کرد و قصد ازدواج با او را داشت.[۳۲] مربی الیزابت، کت اشلی، که به سیمور علاقه‌مند بود، سعی کرد الیزابت را متقاعد کند که با او ازدواج کند. اشلی از الیزابت خواست به توماس نامه بنویسد و «او را در غمش تسلی دهد»،[۳۳] اما الیزابت ادعا کرد که توماس از مرگ نامادری‌اش آن‌قدر غمگین نیست که نیاز به تسلی داشته باشد.

در ژانویه ۱۵۴۹، توماس سیمور به اتهام توطئه برای برکناری برادرش، ادوارد سیمور، دوک سامرست، از مقام لرد محافظ، ترتیب ازدواج لیدیجین گری با پادشاه ادوارد ششم، و ازدواج با الیزابت به‌عنوان همسر خود، دستگیر و در برج لندن زندانی شد. الیزابت، که در آن زمان درعمارت هتفیلد اقامت داشت، هیچ‌یک از این اتهامات را نپذیرفت و در بازجویی‌ها چیزی اعتراف نکرد. سرسختی و امتناع الیزابت از پذیرش اتهامات یا ارائه هرگونه اعتراف در جریان بازجویی‌ها، رابرت تیرویت، بازجوی او، را به‌شدت خشمگین و کلافه کرد. تیرویت در گزارش خود نوشت: «از حالت چهره‌اش کاملاً پیداست که او گناهکار است.».[۳۴] توماس سیمور در ۲۰ مارس ۱۵۴۹ گردن زده شد.[۳۵]

حکمرانی ماری

[ویرایش]
ماری یکم وفلیپه؛ در دوران سلطنت آنان، الیزابت وارث احتمالی تاج‌وتخت به‌شمار می‌رفت.

ادوارد ششم در ۶ ژوئیه ۱۵۵۳، در پانزده سالگی درگذشت. وصیت‌نامه اوقانون جانشینی تاج‌وتخت ۱۵۴۳ را نادیده گرفت و هر دو خواهر ناتنی‌اش، ماری و الیزابت، را از خط جانشینی کنار گذاشت. در عوض، او لیدی جین گری، نوهماری تودور، خواهر کوچکتر هنری هشتم و ملکه پیشین فرانسه، را به‌عنوان وارث خود اعلام کرد. جین با حمایت شورای خصوصی به‌عنوان ملکه اعلام شد، اما حمایت از او به‌سرعت فروپاشید و پس از تنها نه روز، در ۳ اوت ۱۵۵۳، از سلطنت خلع شد. در همان روز، ماری با شکوه و جلال وارد لندن شد و الیزابت در کنار او دیده شد.[پ] این نمایش همبستگی میان دو خواهر دیری نپایید. ماری کهکاتولیکی متعصب بود، مصمم به سرکوب آیینپروتستان بود که الیزابت در آن پرورش یافته بود. او دستور داد همه در مراسم عشای ربانی کاتولیک شرکت کنند. الیزابت ظاهراً از این دستور پیروی کرد، اما این تسلیم ظاهری بود. محبوبیت اولیه ماری در سال ۱۵۵۴، زمانی که اعلام کرد قصد ازدواج بافلیپه دوم، پسر امپراتور مقدس روم،کارل پنجم، و کاتولیکی سرسخت، را دارد، رو به افول گذاشت.[۳۷] نارضایتی در سراسر کشور به‌سرعت گسترش یافت و بسیاری از مردم به الیزابت به‌عنوان کانون مخالفت با سیاست‌های مذهبی ماری چشم دوختند.

در ژانویه و فوریه ۱۵۵۴،شورش وایات به وقوع پیوست، اما به‌سرعت سرکوب شد.[۳۸] الیزابت به دربار احضار شد و دربارهٔ نقشش در این شورش مورد بازجویی قرار گرفت. در ۱۸ مارس، او بهبرج لندن فرستاده شد و زندانی گردید. الیزابت با شدت تمام از بی‌گناهی خود دفاع کرد.[۳۹] هرچند بعید به نظر می‌رسید که او مستقیماً در کنار شورشیان توطئه کرده باشد، معلوم بود برخی از آن‌ها با الیزابت در تماس بودند. سایمون رنارد، نزدیک‌ترین محرم ماری و سفیر امپراتور کارل، استدلال کرد که تا زمانی که الیزابت زنده است، تاج‌وتخت ماری هرگز در امان نخواهد بود. استفن گاردینر، لرد صدراعظم، نیز تلاش کرد تا الیزابت را محاکمه کند.[۴۰] اما حامیان الیزابت در دولت، از جمله ویلیام پاجت، بارون اول پاجت، ماری را متقاعد کردند که در نبود شواهد محکم، جان خواهرش را ببخشد. در نتیجه، در ۲۲ مه، الیزابت از برج لندن به کاخ وودستاک منتقل شد و نزدیک به یک سال تحت نظارت هنری بدینگفلد در حبس خانگی به سر برد. در طول مسیر انتقال، مردم در خیابان‌ها برای او هورا کشیدند و حمایت خود را نشان دادند.[۴۱][ت]

کاخ کهن درهتفیلد هاوس درهرتفوردشر که الیزابت در دوران سلطنت ماری آن‌جا می‌زیست.

در ۱۷ آوریل ۱۵۵۵، الیزابت به دربار فراخوانده شد تا در مراحل پایانی بارداری ظاهری ماری حضور یابد. اگر ماری و فرزندش فوت می‌کردند، الیزابت ملکه می‌شد، اما اگر ماری فرزندی سالم به دنیا می‌آورد، شانس الیزابت برای رسیدن به تاج‌وتخت به‌شدت کاهش می‌یافت. وقتی مشخص شد که ماری باردار نیست، دیگر کسی باور نداشت که او بتواند فرزندی به دنیا آورد.[۴۳] در این زمان، جانشینی الیزابت تقریباً قطعی به نظر می‌رسید.[۴۴]

فیلیپ، که در سال ۱۵۵۶ به تاج‌وتخت اسپانیا رسید، واقعیت سیاسی جدید را پذیرفت و به تقویت رابطه با خواهرزن خود، الیزابت، پرداخت. او الیزابت را متحد بهتری نسبت به گزینه دیگر،ماری، ملکه اسکاتلند، می‌دید که در فرانسه بزرگ شده بود و نامزدفرانسوای دوم، بود.[۴۵] در سال ۱۵۵۸، هنگامی که ماری بیمار شد، فیلیپ کنت فریا را فرستاد تا با الیزابت مشورت کند.[۴۶] این دیدار در عمارت هتفیلد، جایی که الیزابت از اکتبر ۱۵۵۵ به آنجا بازگشته بود، انجام شد. تا اکتبر ۱۵۵۸، الیزابت مشغول برنامه‌ریزی برای دولت آینده خود بود. ماری در ۶ نوامبر ۱۵۵۸، الیزابت را به‌عنوان وارث خود به رسمیت شناخت و سرانجام، با مرگ ماری در ۱۷ نوامبر، الیزابت ملکه شد.[۳۴][۴۷]

تاج‌گذاری

[ویرایش]
الیزابت در جامه تاج‌گذاری‌اش، مزین به نقشرز تودور و حاشیه‌دوزی‌شده باقاقم

الیزابت در ۲۵ سالگی ملکه شد و در عمارت هتفیلد، در برابر شورای سلطنتی و دیگر اشراف که برای سوگند وفاداری گرد آمده بودند، نیات خود را اعلام کرد. سخنرانی او نخستین ثبت تاریخی از پذیرشالهیات سیاسی قرون وسطایی «دو پیکر پادشاه» را دربردارد: پیکر طبیعی و پیکر سیاسی:[۴۸]

سروران من، قانون طبیعت مرا به سوگواری برای خواهرم وامی‌دارد؛ بار سنگینی که بر دوشم نهاده شده، مرا شگفت‌زده کرده است. با این حال، چون مخلوق خداوندم و مقدر شده‌ام که از مشیت او پیروی کنم، به آن تن می‌دهم و از صمیم قلب آرزو دارم که فیض الهی یاری‌ام کند تا در این مقامی که اکنون به من سپرده شده، خدمتگزار اراده آسمانی او باشم. هرچند از نظر طبیعی تنها یک پیکرم، اما با اجازه خداوند، پیکری سیاسی برای حکمرانی دارم. از این‌رو، از همه شما می‌خواهم که مرا یاری کنید تا با حکمرانی من و خدمت شما، بتوانیم پاسخگوی خداوند متعال باشیم و آسایشی برای آیندگان بر جای بگذاریم. قصد دارم همه اقداماتم را با مشورت و راهنمایی نیکو هدایت کنم.[۴۹]

در آستانه مراسم تاج‌گذاری، هنگامی که الیزابت با شکوه در شهر به پیش می‌رفت، مردم با آغوش باز از او استقبال کردند و با سخنرانی‌ها و نمایش‌هایی که اغلب رنگ‌وبوی پروتستانی پررنگی داشتند، به او خوشامد گفتند. پاسخ‌های صریح و مهربانانه الیزابت او را در دل تماشاگران که «به‌طرز شگفت‌آوری مسحور شده بودند» جا داد.[۵۰][۵۱] روز بعد، ۱۵ ژانویه ۱۵۵۹، تاریخی که ستاره‌شناس او،جان دی، برگزیده بود،[۵۲][۵۳] الیزابت درکلیسای وست‌مینستر به‌دست اوئن اوگلتورپ، اسقف کاتولیک کارلایل، تاج‌گذاری و مسح شد. سپس او برای پذیرش عمومی مردم معرفی شد، در حالی که غوغایی کرکننده از صدای ارگ‌ها، نی‌ها، شیپورها، طبل‌ها و ناقوس‌ها فضا را پر کرده بود.[۵۴] اگرچه الیزابت به‌عنوان ملکه در انگلستان پذیرفته شد، کشور همچنان در اضطراب ناشی از تهدید ادراک‌شده کاتولیک در داخل و خارج و همچنین پرسش دربارهٔ اینکه او با چه کسی ازدواج خواهد کرد، به سر می‌برد.[۵۵]

استقرار کلیسا

[ویرایش]
پرتره پلیکان اثر نیکلاس هیلیارد.پلیکان، که تصور می‌شد با خون خود جوجه‌هایش را تغذیه می‌کند، نمادی بود که الیزابت را به‌عنوان «مادر کلیسای انگلستان» به تصویر می‌کشید.[۵۶]

اعتقادات مذهبی شخصی الیزابت موضوع بحث‌های فراوان میان پژوهشگران بوده است. او پروتستان بود، اما نمادهای کاتولیک (مانند صلیب) را حفظ کرد و نقش خطابه‌ها را، برخلاف یکی از باورهای کلیدی پروتستان‌ها، کم‌رنگ نمود.[۵۷]

الیزابت و مشاورانش تهدید یک جنگ صلیبی کاتولیک علیه انگلستانِ «بدعت‌گذار» را احساس می‌کردند. از این‌رو، ملکه به دنبال راه‌حلی پروتستانی بود که ضمن پاسخگویی به خواسته‌های پروتستان‌های انگلیسی، کاتولیک‌ها را بیش از حد آزرده نکند، اما اوپیوریتن‌ها را، که خواستار اصلاحات گسترده‌تر بودند، تحمل نمی‌کرد.[۵۸] در نتیجه، پارلمان ۱۵۵۹ شروع به قانون‌گذاری برای کلیسایی کرد که بر پایه استقرار پروتستانی ادوارد ششم بنا شده بود، با پادشاه به‌عنوان رئیس آن، اما با حفظ عناصر کاتولیک، مانندجامه‌های مذهبی.[۵۹]

مجلس عوام از این پیشنهادها به‌شدت حمایت کرد، اما لایحه برتری (Supremacy) درمجلس اعیان، به‌ویژه از سوی اسقف‌ها، با مخالفت روبه‌رو شد. الیزابت خوش‌شانس بود که در آن زمان بسیاری از کرسی‌های اسقفی، از جمله اسقف اعظمکانتربری، خالی بودند.[ث][ج] این امر به حامیان او در میان اشراف امکان داد تا بر اسقف‌ها و اشراف محافظه‌کار غلبه کنند. با این حال، الیزابت مجبور شد به‌جای عنوان بحث‌برانگیز «رئیس اعظم» (Supreme Head)، که بسیاری آن را برای یک زن غیرقابل‌قبول می‌دانستند، عنوانرئیس عالی کلیسای انگلستان را بپذیرد. قانون جدید برتری در ۸ مه ۱۵۵۹ به اجرا درآمد. همه مقامات عمومی ملزم شدند سوگند وفاداری به پادشاه به‌عنوان حاکم اعظم بگزاردند، در غیر این صورت از مناصب خود محروم می‌شدند. قوانین مربوط بهبدعت لغو شد تا از تکرار آزار و اذیت مخالفان، مانند دوره مری، جلوگیری شود. همزمان، قانون یکنواختی جدیدی تصویب شد که حضور در کلیسا و استفاده ازکتاب دعای عمومی ۱۵۵۹ (نسخه‌ای اصلاح‌شده از کتاب دعای ۱۵۵۲) را اجباری کرد، هرچند مجازات‌های عدم حضور یا عدم تبعیت (recusancy) چندان سختگیرانه نبود.[۶۲] دستورالعمل‌های ۱۵۵۹ تأکید داشتند که موسیقی کلیسا باید «به‌گونه‌ای باشد که به‌وضوح قابل فهم باشد، گویی بدون آواز خوانده می‌شود»، اما در برخی اوقات روز، قطعات موسیقی پیچیده‌تر مجاز بود و سنت آهنگسازیسرود چندصدایی لاتین با متون ساروم در کلیسای سلطنتی ادامه یافت.[۶۳]

مسئله ازدواج

[ویرایش]

از آغاز سلطنت الیزابت، انتظار می‌رفت که او ازدواج کند و پرسش اصلی این بود که با چه کسی. با وجود دریافت پیشنهادهای متعدد، او هرگز ازدواج نکرد و بی‌فرزند ماند؛ دلایل این تصمیم همچنان نامشخص است. برخی تاریخ‌نگاران گمان کرده‌اند که تجربهٔ ناخوشایند او با توماس سیمور در دوران نوجوانی، او را از روابط جنسی گریزان کرده بود.[۶۴][۶۵] الیزابت تا حدود پنجاه‌سالگی خواستگاران مختلفی را بررسی کرد. آخرین خواستگار جدی او فرانسیس، دوک آنژو بود که ۲۲ سال از او جوان‌تر بود. ازدواج، هرچند ممکن بود به کاهش قدرت سیاسی او بینجامد—همان‌گونه که برای خواهرش در ازدواج با فیلیپ دوم اسپانیا رخ داد—اما فرصت داشتن وارث را نیز فراهم می‌کرد.[۶۶] با این حال، انتخاب همسر می‌توانست موجب بی‌ثباتی سیاسی یا حتی شورش شود.[۶۷]

رابرت دادلی

[ویرایش]
جفت مینیاتورهای الیزابت ورابرت دادلی، حدود سال ۱۵۷۵، اثر نیکلاس هیلیارد. دوستی آن‌ها بیش از ۳۰ سال ادامه داشت تا زمان مرگ دادلی.

در بهار ۱۵۵۹، آشکار شد که الیزابت به دوست دوران کودکی‌اشرابرت دادلی علاقه دارد.[۶۸][۶۹] گفته می‌شد که همسر دادلی،امی، از بیماری‌ای در یکی از سینه‌هایش رنج می‌برد و ملکه در صورت مرگ او، تمایل به ازدواج با رابرت داشت.[۶۹] تا پاییز همان سال، چندین خواستگار خارجی برای ازدواج با الیزابت رقابت می‌کردند، اما گزارش‌هایی از دربار حاکی از آن بود که ازدواج با دادلی در انگلستان خوشایند نیست:[۷۰] «هیچ مردی نیست که با خشم از او و ملکه انتقاد نکند… او جز رابرت محبوبش با هیچ‌کس ازدواج نخواهد کرد.»[۷۱]

امی دادلی در سپتامبر ۱۵۶۰ از پله‌ها سقوط کرد و جان باخت. با وجود اعلام رسمی مرگ به‌عنوان حادثه، بسیاری گمان کردند که همسرش در این ماجرا نقش داشته تا بتواند با ملکه ازدواج کند.[۷۲][چ] الیزابت مدتی به‌طور جدی به ازدواج با دادلی فکر کرد، اما ویلیام سیسیل، نیکلاس تراک‌مورتون و شماری ازاشراف محافظه‌کار مخالفت خود را به‌روشنی ابراز کردند.[۷۵] حتی شایعه شد که در صورت وقوع این ازدواج، اشراف کشور شورش خواهند کرد.[۷۶]

با وجود بررسی گزینه‌های دیگر، دادلی تا حدود یک دههٔ دیگر همچنان یکی از نامزدهای احتمالی ازدواج با ملکه باقی ماند.[۷۷] الیزابت نسبت به روابط عاطفی او بسیار حسود بود، حتی زمانی که دیگر قصد ازدواج با او نداشت.[۷۸] در سال ۱۵۶۴، او را به مقام ارل لِیستر ارتقا داد. در سال ۱۵۷۸، دادلی با لتیس نالیس ازدواج کرد؛ اقدامی که با واکنش‌های تند و نفرت مادام‌العمر الیزابت همراه شد.[۷۹][۸۰] با این حال، دادلی همواره «در مرکز زندگی عاطفی الیزابت» باقی ماند، چنان‌که تاریخ‌نگار سوزان دوران توصیف کرده است.[۸۱] او اندکی پس از شکستناوگان اسپانیایی آرمادا در سال ۱۵۸۸ درگذشت. پس از مرگ خود الیزابت، یادداشتی از دادلی در میان وسایل شخصی او یافت شد که با دستخط ملکه با عنوان «آخرین نامهٔ او» علامت‌گذاری شده بود.[۸۲]

خواستگاران خارجی

[ویرایش]

مذاکرات ازدواج، بخش مهمی از سیاست خارجی الیزابت را تشکیل می‌داد.[۸۳] او در سال ۱۵۵۹ پیشنهاد ازدواج فیلیپ دوم—بیوهٔ خواهر ناتنی‌اش—را رد کرد، اما چند سال با پیشنهاداریک چهاردهم سوئد مذاکره کرد.[۸۴][۸۵][۸۶] در دوران جوانی الیزابت، گزینهٔ ازدواج با شاهزادهٔ دانمارکی آدولف، دوک هولشتاین-گوتورپ مطرح شده بود. همچنین، ادوارد سیمور پیشنهاد ازدواج بافردریک دوم، پادشاه دانمارک را مطرح کرد، اما مذاکرات در سال ۱۵۵۱ متوقف شد.[۸۷] در سال‌های حوالی ۱۵۵۹، اتحاد پروتستانی دانمارک–انگلستان مورد بررسی قرار گرفت[۸۸] و برای مقابله با پیشنهاد سوئد، شاه فردریک دوم در اواخر همان سال پیشنهاد ازدواج داد.[۸۷]

الیزابت برای مدتی با فرانسیس، دوک آنژو، نامزد بود. ملکه او را «قورباغه» خود می‌نامید و معتقد بود که او «آن‌قدرها هم بدشکل» نیست، برخلاف آنچه به او گفته شده بود.[۸۹]

الیزابت چند سال به‌طور جدی دربارهٔ ازدواج باکارل دوم، آرشیدوک اتریش—پسرعموی فیلیپ—مذاکره کرد، اما تا سال ۱۵۶۹ روابط بادودمان هابسبورگ تیره شد. سپس، او به‌طور متوالی دو شاهزادهٔ فرانسوی از خاندان والوا را بررسی کرد: نخستهانری، دوک آنژو و سپس از ۱۵۷۲ تا ۱۵۸۱، فرانسیس، دوک آنژو (پیش‌تر دوک آلنسون).[۹۰] این پیشنهاد آخر با طرح اتحاد علیه سلطهٔ اسپانیا بر هلند جنوبی همراه بود.[۹۱] الیزابت مدتی این خواستگاری را جدی گرفت و گوشواره‌ای به شکل قورباغه که فرانسیس برایش فرستاده بود، به نشانهٔ علاقه به گوش انداخت.[۹۲]

در سال ۱۵۶۳، الیزابت به فرستادهٔ امپراتوری گفت: «اگر از سر طبیعت خود رفتار کنم، ترجیح می‌دهم زن گدا و مجرد باشم تا ملکه و متأهل.»[۸۳] در همان سال، پس از ابتلای الیزابت به آبله، مسئلهٔ جانشینی در پارلمان به‌شدت مطرح شد. نمایندگان از ملکه خواستند که ازدواج کند یا وارثی معرفی کند تا از وقوع جنگ داخلی پس از مرگش جلوگیری شود. او از انجام هر دو خواسته خودداری کرد و در آوریل، پارلمان را منحل نمود که تا سال ۱۵۶۶ دوباره تشکیل نشد.

الیزابت که پیش‌تر وعدهٔ ازدواج داده بود، در پاسخ به نمایندگان گفت:

هرگز سخن شاهزاده‌ای را که در جایگاه عمومی گفته شده، برای حفظ شرافت خود نقض نخواهم کرد. و بنابراین بازمی‌گویم: در اولین فرصت مناسب ازدواج خواهم کرد، اگر خدا کسی را که قصد ازدواج با او دارم، یا خودم را، یا مانعی بزرگ را از میان برندارد.[۹۳][۹۴]

تا سال ۱۵۷۰، مقامات ارشد دولت به‌طور خصوصی پذیرفته بودند که الیزابت نه ازدواج خواهد کرد و نه جانشینی معرفی خواهد نمود. ویلیام سیسیل از آن زمان به‌دنبال راه‌حل‌هایی برای مسئلهٔ جانشینی بود.[۸۳] الیزابت به‌دلیل ازدواج‌نکردن، گاه به بی‌مسئولیتی متهم می‌شد.[۹۵] با این حال، سکوت او امنیت سیاسی‌اش را تقویت می‌کرد؛ زیرا می‌دانست که معرفی جانشین، تاج‌وتختش را در معرض کودتا قرار می‌دهد. او به‌خاطر تجربهٔ خود به‌عنوان «فرد دوم» در دوران سلطنت خواهرش، از خطرات چنین موقعیتی آگاه بود.[۹۶]

باکرگی

[ویرایش]

وضعیت مجردی الیزابت الهام‌بخش نوعی فرهنگ باکرگی شد که با تصویر مریم مقدس پیوند داشت. در شعر و نقاشی، او به‌عنوان باکره، الهه یا هر دو تصویر می‌شد—نه به‌عنوان زنی عادی.[۹۷] در آغاز، تنها خود الیزابت باکرگی‌اش را فضیلت می‌دانست؛ چنان‌که در سال ۱۵۵۹ به مجلس عوام گفت: «در پایان، همین برای من کافی خواهد بود که سنگی مرمرین اعلام کند: ملکه‌ای که چنین زمانی سلطنت کرد، باکره زیست و درگذشت.»[۹۸] در سال‌های بعد، شاعران و نویسندگان این مضمون را گسترش دادند وشمایل‌نگاری خلق کردند که الیزابت را ستایش می‌کرد. ستایش‌های عمومی از باکرگی او در سال ۱۵۷۸، به‌عنوان مخالفت رمزآلود با مذاکرات ازدواجش با دوک آلنسون تلقی شد.[۹۹] در نهایت، الیزابت ادعا کرد که با کشور و مردمش ازدواج کرده و تحت سایه الهی است. در سال ۱۵۹۹ گفت: «همهٔ شوهران من، مردم خوب من هستند.»[۱۰۰]

تصویر رژه، حدود سال ۱۶۰۰، که الیزابت را نشان می‌دهد در حالی که توسط درباریانش حمل می‌شود.

با این حال، ادعای باکرگی او مورد پذیرش همگان نبود. کاتولیک‌ها او را به «شهوت ناپاک» متهم می‌کردند که به‌طور نمادین، هم جسم او و هم ملت را آلوده می‌سازد.[۱۰۱]هانری چهارم، پادشاه فرانسه گفته بود که یکی از پرسش‌های بزرگ اروپا این بود که «آیا ملکه الیزابت باکره است یا نه».[۱۰۲] این پرسش، که به‌مرور به یکی از جنبه‌های نمادین سلطنت الیزابت بدل شد، در مرکز گمانه‌زنی‌ها دربارهٔ رابطهٔ او با رابرت دادلی قرار داشت. در سال ۱۵۵۹، الیزابت اتاق خواب دادلی را به مجاورت آپارتمان‌های شخصی خود منتقل کرد. در سال ۱۵۶۱، الیزابت به‌طرزی مرموز دچار بیماری شد و بدنش به‌طور غیرعادی ورم کرد؛ رخدادی که بعدها در برخی روایت‌ها به‌عنوان نشانه‌ای از بارداری تعبیر شد.[۱۰۳][۱۰۴]

در سال ۱۵۸۷، مرد جوانی که خود را آرتور دادلی می‌نامید، در سواحل اسپانیا به‌اتهام جاسوسی دستگیر شد.[۱۰۵] او مدعی بود که فرزند نامشروع الیزابت و رابرت دادلی است و سنش با تولد در زمان بیماری سال ۱۵۶۱ مطابقت داشت.[۱۰۶] آرتور برای بررسی بیشتر بهمادرید منتقل شد و توسط فرانسیس انگلفیلد—اشراف‌زادهٔ کاتولیک تبعیدی و دبیر فیلیپ دوم—بازجویی شد.[۱۰۵] سه نامه از این مصاحبه باقی مانده‌اند که در آن‌ها آرتور داستان زندگی خود را از تولد در کاخ سلطنتی تا ورود به اسپانیا شرح داده است.[۱۰۵]

با این حال، ادعای آرتور نتوانست اسپانیایی‌ها را قانع کند. انگلفیلد به پادشاه گزارش داد که «ادعای او در حال حاضر هیچ اعتباری ندارد»، اما توصیه کرد که «نباید اجازه داد فرار کند، بلکه باید با امنیت کامل نگهداری شود».[۱۰۶] پادشاه موافقت کرد، و پس از آن، هیچ‌گاه خبری از آرتور دادلی منتشر نشد.[۱۰۷] پژوهش‌های تاریخی مدرن، اساس این داستان را «غیرممکن» می‌دانند[۱۰۶] و تأکید دارند که زندگی الیزابت به‌قدری تحت نظارت عمومی و درباریان بوده که پنهان‌کردن بارداری برای او ممکن نبوده است.[۱۰۷][۱۰۸]

ماری، ملکهٔ اسکاتلند

[ویرایش]
ماری، ملکه اسکاتلند که از سوی بستگان فرانسوی‌اش به جای الیزابت، ملکه برحق انگلستان محسوب می‌شد.[۱۰۹]

نخستین سیاست الیزابت در قبالپادشاهی اسکاتلند، مقابله با حضور فرانسه در آن کشور بود.[۱۱۰] او بیم داشت که فرانسوی‌ها قصد حمله به انگلستان را داشته باشند و بخواهند ماری، ملکهٔ کاتولیک اسکاتلند و دخترخالهٔ الیزابت را بر تخت سلطنت انگلستان بنشانند. ماری، نوهٔمارگارت—خواهر بزرگ‌تر هنری هشتم—توسط بسیاری وارث قانونی تاج‌وتخت انگلستان تلقی می‌شد. ماری به خود می‌بالید که «نزدیک‌ترین خویشاوند اوست».[۱۱۱][ح] الیزابت با توصیهٔ مشاورانش، نیرویی به اسکاتلند فرستاد تا از شورشیان پروتستان حمایت کند. هرچند عملیات نظامی ضعیف بود، اماپیمان ادینبرو در ژوئیهٔ ۱۵۶۰ تهدید فرانسه در شمال را از میان برداشت.[خ] زمانی که ماری در سال ۱۵۶۱ از فرانسه به اسکاتلند بازگشت تا زمام امور را به‌دست گیرد، کشور دارای کلیسای پروتستان تثبیت‌شده‌ای بود و توسط شورایی از اشراف پروتستان اداره می‌شد که مورد حمایت الیزابت بودند.[۱۱۳] ماری از تأیید رسمی پیمان ادینبرو خودداری کرد.[۱۱۴]

در سال ۱۵۶۳، الیزابت بدون مشورت با طرفین، رابرت دادلی—خواستگار خود—را به‌عنوان همسر پیشنهادی برای ماری مطرح کرد. هر دو نفر علاقه‌ای نشان ندادند[۱۱۵] و در سال ۱۵۶۵، ماری با هنری استوارت، لرد دارنلی ازدواج کرد؛ کسی که خود نیز مدعی تاج‌وتخت انگلستان بود. این ازدواج نخستین اشتباه از سلسلهٔ تصمیمات نادرست ماری بود که به سود پروتستان‌های اسکاتلند و الیزابت تمام شد. دارنلی به‌سرعت محبوبیت خود را از دست داد و در فوریهٔ ۱۵۶۷ توسط توطئه‌گرانی که به‌احتمال زیاد تحت رهبریجیمز هپبورن، ارل چهارم بوفول بودند، به قتل رسید. اندکی بعد، در ۱۵ مه ۱۵۶۷، ماری با جیمز هپبورن ازدواج کرد؛ اقدامی که گمان‌ها را دربارهٔ مشارکت او در قتل همسرش برانگیخت. الیزابت در نامه‌ای به ماری، از این ازدواج انتقاد کرد و نوشت:

چه انتخابی می‌توانست برای حیثیت تو بدتر باشد از این‌که با چنین شتابی با چنین فردی ازدواج کنی—کسی که افزون بر کاستی‌های آشکار دیگر، همه مردم او را به قتل همسر پیشینت متهم کرده، و حتی خودت نیز در بخشی از این اتهام دخیل دانسته شده‌ای، هرچند امیدواریم این بخش نادرست باشد.[۱۱۶]

این وقایع به‌سرعت به شکست ماری و زندانی شدن او در قلعهٔ لاک‌لوین انجامید. اشراف اسکاتلند او را مجبور به کناره‌گیری از سلطنت و پسر یک‌ساله‌اشجیمز ششم را جانشین او کردند. جیمز بهدژ استرلینگ منتقل شد تا به‌عنوان پروتستان تربیت شود. ماری در سال ۱۵۶۸ گریخت، اما پس از شکست در نبرد لنگ‌ساید به انگلستان رفت؛ جایی که پیش‌تر از حمایت الیزابت مطمئن شده بود. گرچه تمایل نخست الیزابت بازگرداندن ماری به قدرت بود، اما او و شورای سلطنتی‌اش تصمیم گرفتند جانب احتیاط را بگیرند. نه بازگرداندن ماری به اسکاتلند با ارتش انگلیسی و نه فرستادن او به فرانسه—که دشمن کاتولیک انگلستان بود—مطلوب به نظر نمی‌رسید؛ بنابراین، ماری در انگلستان بازداشت شد و به‌مدت نوزده سال در زندان باقی ماند.[۱۱۷]

مسئله کاتولیک

[ویرایش]
فرانسیس والزیگهام،جاسوس بزرگ الیزابت، چندین توطئه علیه جان او را کشف کرد.

ماری به‌زودی به کانون شورش‌های کاتولیکی تبدیل شد. در سال ۱۵۶۹، شورشی بزرگ در شمال انگلستان رخ داد که هدف آن آزادسازی ماری، ازدواج او با توماس هاوارد، دوک نورفک، و نشاندن او بر تخت سلطنت انگلستان بود.[۱۱۸] پس از شکست شورش، بیش از ۷۵۰ نفر به دستور الیزابت اعدام شدند.[۱۱۹] در پی تصور موفقیت شورش،پیوس پنجم در سال ۱۵۷۰ فرمانی به نامسلطنت از جایگاه والا صادر کرد که در آن الیزابت را «ملکهٔ دروغین انگلستان و خدمت‌کار گناه» خواند، او را تکفیر کرد وبدعت‌گذار خواند و تمام زیردستانش را از اطاعت از او معاف دانست.[۱۲۰][۱۲۱] کاتولیک‌هایی که از دستورات الیزابت پیروی می‌کردند، تهدید بهتکفیر شدند.[۱۲۰] این فرمان پاپی موجب شد پارلمان انگلستان قوانینی علیه کاتولیک‌ها تصویب کند، هرچند الیزابت در برخی موارد از شدت آن‌ها کاست.[۱۲۲] در سال ۱۵۸۱، تلاش برای تبدیل اتباع انگلیسی به کاتولیسیسم با هدف سلب وفاداری آنان به الیزابت، به جرمخیانت تبدیل شد و مجازات مرگ در پی داشت.[۱۲۳] از دههٔ ۱۵۷۰، کشیشانمبلغ ازحوزه‌های علمیهٔ قارهٔ اروپا به‌طور مخفیانه وارد انگلستان شدند تا کشور را به کاتولیسیسم بازگردانند.[۱۲۱] برخی از آنان به‌دلیل اقدامات خیانت‌آمیز اعدام شدند و این امر به شکل‌گیری نوعی فرهنگشهادت انجامید.[۱۲۱]

فرمانسلطنت از جایگاه والا انگیزه‌ای قوی برای کاتولیک‌های انگلیسی ایجاد کرد تا ماری را فرمانروای قانونی انگلستان بدانند. گرچه ممکن است ماری از همهٔ توطئه‌های کاتولیکی برای نشاندن خود بر تخت انگلستان آگاه نبوده باشد، اما ازتوطئهٔ ریدولفی در سال ۱۵۷۱—که به اعدام خواستگارش، دوک نورفک، انجامید—تاتوطئهٔ بابینگتون در سال ۱۵۸۶،فرانسیس والزیگهام، رئیس جاسوسان الیزابت، و شورای سلطنتی شواهدی علیه او گردآوری کردند.[۱۱۸] در ابتدا، الیزابت در برابر درخواست‌ها برای اعدام ماری مقاومت کرد. اما در اواخر سال ۱۵۸۶، با استناد به نامه‌هایی که در جریان توطئهٔ بابینگتون نوشته شده بود، به برگزاری دادگاه و صدور حکم اعدام رضایت داد.[۱۲۴] در اعلامیهٔ الیزابت آمده بود که «ماری، که مدعی تاج‌وتخت انگلستان بود، در قلمرو ما اقداماتی را طراحی و تصور کرده بود که به آسیب، مرگ و نابودی شخص سلطنتی ما منتهی می‌شد.»[۱۲۵] در ۸ فوریهٔ ۱۵۸۷، ماری در قلعهٔ فادِرینگ‌هی در نورث‌همپتون‌شر گردن زده شد.[۱۲۶] پس از اعدام، الیزابت ادعا کرد که قصد نداشت حکم امضاشدهٔ اعدام ارسال شود و ویلیام دیویسون، دبیر سلطنتی، را مسئول اجرای آن بدون اطلاع خود دانست. صداقت الیزابت در ابراز پشیمانی و این‌که آیا واقعاً خواستار تأخیر در اجرای حکم بود یا نه، هم‌زمان توسط معاصرانش و تاریخ‌نگاران بعدی مورد تردید قرار گرفته است.[۵۷]

جنگ‌ها

[ویرایش]

سیاست خارجی الیزابت عمدتاً ماهیتی دفاعی داشت. تنها استثنا، اشغال بندرلو آور توسط نیروهای انگلیسی از اکتبر ۱۵۶۲ تا ژوئن ۱۵۶۳ بود که با شکست پایان یافت؛ زیرا متحداناوگنوی الیزابت با کاتولیک‌ها متحد شدند و بندر را بازپس گرفتند. هدف الیزابت از این اقدام، مبادلهٔ لو آور باکالس بود که در ژانویهٔ ۱۵۵۸ به فرانسه واگذار شده بود.[۱۲۷] تنها از طریق فعالیت‌های دریایی بود که الیزابت سیاستی تهاجمی در پیش گرفت—رویکردی که درجنگ با اسپانیا نتیجه داد، چرا که ۸۰٪ این جنگ در دریا رخ داد.[۱۲۸] او پس از سفر دور دنیایفرانسیس دریک در سال‌های ۱۵۷۷ تا ۱۵۸۰، به او لقب شوالیه داد. دریک با حملات خود به بنادر و ناوگان اسپانیا شهرت یافت. انگیزه‌هایی چوندزدی دریایی و کسب ثروت شخصی، دریانوردان عصر الیزابت را به پیش می‌برد؛ گروهی که ملکه کنترل اندکی بر آنان داشت.[۱۲۹][۱۳۰]

هلند

[ویرایش]
الیزابت در حال پذیرایی از سفرای هلندی، دهه ۱۵۶۰، نقاشی منسوب بهلوینا تیرلینک

پس از شکست در اشغال لو آور، الیزابت تا سال ۱۵۸۵ از اعزام نیرو به قارهٔ اروپا خودداری کرد. در آن سال، او ارتشی انگلیسی برای حمایت ازشورشیان هلندی پروتستان علیه فیلیپ دوم اسپانیا اعزام کرد.[۱۳۱] این اقدام پس از درگذشت متحدان الیزابت—ویلم یکم، شاهزاده اورانژ و دوک آنژو—و تسلیم‌شدن چندین شهر هلندی بهالکساندر فارنیزی، دوک پارما، فرماندار اسپانیایی فیلیپ درهلند اسپانیا، صورت گرفت. در دسامبر ۱۵۸۴، اتحاد میان فیلیپ دوم واتحادیهٔ کاتولیک فرانسه در ژوانویل، تواناییهانری سوم فرانسه—برادر دوک آنژو—را برای مقابله با سلطهٔامپراتوری اسپانیا بر هلند تضعیف کرد. این اتحاد همچنین نفوذ اسپانیا را در سواحلکانال مانش گسترش داد و انگلستان را در معرض خطر تهاجم قرار داد.[۱۳۱]محاصرهٔ آنتورپ در تابستان ۱۵۸۵ توسط دوک پارما، واکنش انگلستان و هلند را ضروری ساخت. نتیجهٔ این واکنش، پیمان نانساش در اوت ۱۵۸۵ بود که در آن الیزابت وعدهٔ حمایت نظامی از هلند را داد.[۱۳۲] این پیمان آغازگرجنگ انگلیس و اسپانیا بود.

فرماندهی این عملیات را ارل لِیستر—خواستگار پیشین الیزابت—برعهده داشت. با این‌که الیزابت ظاهراً از این اقدام حمایت می‌کرد، اما از همان ابتدا به‌طور واقعی پشتیبان آن نبود. استراتژی او این بود که در ظاهر از هلند با ارتش انگلیسی حمایت کند،[۱۳۳] در حالی که هم‌زمان مذاکرات محرمانه‌ای برای صلح با اسپانیا را آغاز کرده بود—تنشی آشکار با برنامهٔ لِیستر که در هلند حکومت محافظتی تشکیل داده و انتظار می‌رفت مبارزه‌ای فعال را پیش ببرد. در حالی که لِیستر خواهان اقدام نظامی بود، الیزابت از او خواست «به هر قیمتی از درگیری قاطع با دشمن پرهیز کند».[۱۳۴] لِیستر با پذیرش مقام فرماندار کل از سوی شورای ایالتی هلند، خشم الیزابت را برانگیخت. الیزابت این اقدام را ترفندی از سوی هلندی‌ها برای وادار کردنش به پذیرش حاکمیت بر هلند دانست[۱۳۲]—درخواستی که تا آن زمان همواره رد کرده بود. در نامه‌ای به لِیستر، الیزابت نوشت:

هرگز تصور نمی‌کردیم—اگر تجربه چنین چیزی را ندیده بودیم—که مردی که خودمان او را برکشیده‌ایم و بیش از هر فرد دیگری در این سرزمین مورد لطف قرار داده‌ایم، چنین بی‌اعتنا فرمان ما را در مسئله‌ای که حیثیت ما را به‌شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد، نقض کند… بنابراین، خواست و فرمان صریح ما این است که، بی‌هیچ تأخیر و بهانه‌ای، تو بنا بر وظیفهٔ وفاداری‌ات، فوراً آنچه را که حامل این نامه به‌نام ما دستور می‌دهد، اطاعت و اجرا کنی. از این امر سرپیچی نکن، که در غیر این صورت، مسئولیت کامل آن بر عهدهٔ تو خواهد بود.[۱۳۵]

فرمان الیزابت این بود که فرستاده‌اش نامه‌های سرزنش‌آمیز او را به‌صورت علنی در برابر شورای ایالتی هلند قرائت کند، در حالی که لِیستر در کنار او ایستاده باشد.[۱۳۶] این تحقیر عمومی، همراه با ادامهٔ مذاکرات صلح الیزابت با اسپانیا،[د] جایگاه لِیستر را در میان هلندی‌ها به‌شدت تضعیف کرد. عملیات نظامی نیز به‌دلیل امتناع مکرر الیزابت از ارسال بودجهٔ وعده‌داده‌شده برای سربازان گرسنه‌اش، با مشکل مواجه شد. بی‌میلی الیزابت به تعهد کامل، ضعف‌های سیاسی و نظامی لِیستر، و آشفتگی جناحی در سیاست هلند، همگی به شکست این عملیات انجامیدند.[۱۳۸][۱۳۹] لِیستر در دسامبر ۱۵۸۷ از فرماندهی استعفا داد.[۱۴۰] اسپانیا همچنان کنترل استان‌های جنوبی هلند را در دست داشت و تهدید تهاجم به انگلستان باقی بود.[۱۴۱]

با این حال، حمایت انگلستان از هلند ادامه یافت. جانشین لِیستر،فرانسیس ویر، در سال ۱۵۸۹ به مقام سرلشکر کل نیروهای انگلیسی در هلند منصوب شد. او این سمت را در پانزده عملیات نظامی با موفقیت تقریباً کامل حفظ کرد. ویر روابط بسیار خوبی باماوریتس، شاهزاده اورانژ داشت و با همکاری نزدیک با هلندی‌ها، به تثبیت استقلال کشور کمک کرد. نیروهای ویر افسانهٔ شکست‌ناپذیری اسپانیا را در هم شکستند و احترام و تحسین الیزابت را به‌دست آوردند.[۱۴۲] حمایت انگلستان از هلند پس از مرگ الیزابت پایان یافت، اما تا آن زمان، هلندی‌ها به‌اندازه‌ای قدرتمند شده بودند که بتوانند به‌تنهایی مقاومت کنند.[۱۴۳]

اسپانیا

[ویرایش]
مقالهٔ اصلی:جنگ انگلیس و اسپانیا (۱۶۰۴–۱۵۸۵)
پرتره‌ای از سال ۱۵۸۶ تا ۱۵۸۷، اثر نیکلاس هیلارد، تقریباً همزمان با سفرهایفرانسیس دریک

با آغاز جنگ میان انگلستان و اسپانیا در سال ۱۵۸۵، فرانسیس درِیک سفری یک‌ساله به دریایکارائیب آغاز کرد و به بندرها و کشتی‌های اسپانیایی حمله برد. در سال ۱۵۸۷، او حمله‌ای موفق به بندرکادیس انجام داد و ناوگان جنگی اسپانیا را که برای عملیات موسوم به «عملیات انگلستان» آماده شده بود، نابود کرد؛[۱۴۴] چرا که فیلیپ دوم تصمیم گرفته بود جنگ را به خاک انگلستان بکشاند.[۱۴۱]

در ۱۲ ژوئیهٔ ۱۵۸۸،آرمادای اسپانیا—ناوگانی عظیم از کشتی‌ها—به سوی کانال مانش حرکت کرد تا نیروهای تهاجمی اسپانیا را به فرماندهی دوک پارما از هلند به سواحل جنوب شرقی انگلستان منتقل کند. برای مقابله با این ناوگان، الیزابت نیروی دریایی خود را به فرماندهی فرانسیس دریک و چارلز هاوارد اعزام کرد. آرمادا در اثر ترکیبی از اشتباهات محاسباتی،[ذ] بدبیاری، و حملهٔ کشتی‌های آتشین انگلیسی در نیمه‌شب ۲۸–۲۹ ژوئیه (۷–۸ اوت طبق تقویم جدید) در نزدیکیگراولین پراکنده شد و به سمت شمال‌شرق گریخت.[۱۴۶] بقایای ناوگان اسپانیا پس از تحمل خسارات سنگین در سواحل ایرلند، به‌سختی به اسپانیا بازگشتند.[۱۴۷]

در حالی که انگلستان از سرنوشت آرمادا بی‌خبر بود، نیروهای شبه‌نظامی برای دفاع از کشور به فرماندهی ارل لِیستر بسیج شدند. لِیستر از الیزابت دعوت کرد تا در ۸ اوت درتیلبوری واقع در اسکس از نیروهایش بازدید کند. الیزابت با پوشیدن زره نقره‌ای بر فراز لباس مخمل سفید، در سخنرانی معروف خود چنین گفت:

مردم محبوبم، برخی که نگران امنیت ما هستند، ما را بر آن داشتند که از حضور در میان نیروهای مسلح پرهیز کنیم، از بیم خیانت؛ اما به شما اطمینان می‌دهم که نمی‌خواهم زندگی کنم اگر قرار باشد به مردم وفادار و دوست‌داشتنی‌ام بی‌اعتماد باشم… می‌دانم که بدنی ضعیف و ناتوان دارم، اما قلب و ارادهٔ پادشاهی را دارم—و آن هم پادشاه انگلستان—و با تمام وجود بیزارم از آن‌که پارما یا اسپانیا یا هر شاهزاده‌ای از اروپا جرأت کند به مرزهای سرزمینم تجاوز کند.[۱۴۸][۱۴۹]

پرتره‌ای که به یادبود شکستناوگان اسپانیایی آرمادا کشیده شده و در پس‌زمینه نمایان شده است. دست الیزابت روی کره زمین قرار دارد که نماد قدرت بین‌المللی اوست. یکی از سه نسخه شناخته‌شده ازپرتره آرمادا.

با عدم وقوع تهاجم، ملت به شادی پرداخت. مراسم شکرگزاری الیزابت درکلیسای جامع قدیمی سنت پل از نظر شکوه با مراسم تاج‌گذاری او برابری می‌کرد.[۱۴۷] شکست آرمادا پیروزی بزرگی در عرصهٔ تبلیغات برای الیزابت و انگلستان پروتستان بود. مردم این پیروزی را نشانه‌ای از لطف الهی و مصونیت کشور تحت فرمانروایی ملکهٔ باکره دانستند.[۱۲۸] با این حال، این پیروزی نقطهٔ پایان جنگ نبود؛ درگیری‌ها تا شانزده سال دیگر ادامه یافت.[۱۵۰]

در سال ۱۵۸۹، یک سال پس از شکست آرمادا، الیزابت ناوگان انگلیسی را با ۱۵۰ کشتی و بیش از ۲۳٬۰۰۰ نفر به اسپانیا فرستاد؛ فرماندهی دریایی با فرانسیس دریک و فرماندهی زمینی با جان نورِیس بود. این عملیات با شکست فاجعه‌بار روبه‌رو شد: بین ۱۱٬۰۰۰ تا ۱۵٬۰۰۰ نفر کشته، زخمی یا بر اثر بیماری جان باختند[۱۵۱][۱۵۲][۱۵۳] و ۴۰ کشتی غرق یا تصرف شد.[۱۵۳] برتری انگلستان پس از شکست آرمادا از دست رفت و پیروزی اسپانیا موجب احیای قدرت دریایی فیلیپ دوم در دههٔ بعد شد.[۱۵۴]

در حالی که نیروی دریایی انگلیس مراقب تهاجم بعدی بود، شکار کشتی‌های گنج اسپانیایی و پرتغالی به عهدهٔ دزدان دریایی مجاز انگلیسی—موسوم به سگ‌های دریایی الیزابتی—سپرده شد. این افراد در عملیات‌های مشترک سهامی شرکت می‌کردند تا به بندرها و کشتی‌ها در اقیانوس اطلس و سواحل اسپانیا حمله کنند. از جملهٔ این افراد می‌توان به دریک، هاوکینز و رالی اشاره کرد. دربار الیزابت و بازرگانان قدرتمند لندن در تجهیز و تأمین مالی این عملیات‌ها نقش داشتند. الیزابت شخصاً حدود یک‌سوم سود را دریافت می‌کرد که خزانهٔ کشور را نیز پر می‌ساخت.[۱۵۵] یکی از غنیمت‌های مهم،کرک پرتغالیمادر دِ دئوس بود که در سال ۱۵۹۲ در نزدیکی آزور تصرف شد. با وجود سرقت گستردهٔ محموله پس از رسیدن به دارتموث—که موجب خشم الیزابت شد—باقی‌ماندهٔ بار کشتی برابر با نیمی از ثروت خزانهٔ انگلستان در آن زمان بود.

با وجود موفقیت‌ها، شکست‌هایی نیز رخ داد؛ از جمله عملیات ناموفق دریک و هاوکینز در کارائیب در سال ۱۵۹۵ که هر دو در آن جان باختند—خبری که الیزابت را شوکه کرد.[۱۵۶] با این حال، نسل جدیدی از دزدان دریایی ظهور کرد:جیمز لنکستر، ویلیام پارکر و موفق‌ترین آن‌ها کریستوفر نیوپورت. اگرچه هیچ‌یک از کشتی‌های گنج اصلی را تصرف نکردند، اما استراتژی آزار و غارت آن‌ها به‌طور میانگین ۱۵٪ از واردات کشور را در طول جنگ تأمین می‌کرد.[۱۵۷]

در سال ۱۵۹۶، الیزابت دومین ناوگان انگلیسی را به کادیس فرستاد تا ناوگان گنج اسپانیا را تصرف کند. فرماندهی این عملیات با ارل اسکس، محبوب الیزابت، بود. با حمایت هلند، ناوگان موفق به تصرف کادیس شد و حدود ۳۲ کشتی اسپانیایی همراه با گنجینهٔ آن‌ها نابود شدند.[۱۵۸] این پیروزی به‌عنوان موفقیتی بزرگ تلقی شد و اسکس به قهرمانی بدل شد که اعتبارش با الیزابت برابری می‌کرد. با این حال، ملکه او را به سرقت گنج اسپانیا متهم کرد و از اعطای نشان‌های شوالیه به‌دست او در کادیس انتقاد کرد، یادآور شد که اختیار انجام چنین کاری را ندارد.[۱۵۹]

در واکنش به حملهٔ کادیس، فیلیپ دوم چند ماه بعد دومین آرمادای اسپانیا را به انگلستان فرستاد، اما طوفان‌ها ناوگان را پیش از رسیدن به خاک انگلستان نابود کردند—۵٬۰۰۰ نفر کشته و ۴۰ کشتی غرق شدند. این شکست، همراه با حملهٔ کادیس، اسپانیا را در همان سال به ورشکستگی کشاند. با این حال، فیلیپ سومین آرمادا را در سال ۱۵۹۷ فرستاد، که باز هم در نزدیکی سواحل انگلستان با طوفان مواجه شد و ۲۸ کشتی دیگر غرق یا تصرف شدند و ۲٬۰۰۰ نفر جان باختند.[۱۶۰] الیزابت به‌پاس عملکرد چارلز هاوارد در این عملیات، لقب ارل ناتینگهام را به او اعطا کرد. اما از ارل اسکس که در آن زمان در عملیات ناموفق آزور حضور داشت، به‌شدت ناراضی بود و او را به بی‌دفاع گذاشتن انگلستان متهم کرد—رابطهٔ آن‌ها بیش‌ازپیش تیره شد.[۱۶۱]

پس از مرگ فیلیپ دوم در سال ۱۵۹۸، جانشین او فیلیپ سوم بار دیگر ناوگان اسپانیا را بازسازی کرد و در سال ۱۶۰۱، چهارمین آرمادای اسپانیا را به ایرلند فرستاد تا از شورشیان حمایت کند. این‌بار نیروهای اسپانیایی موفق به پیاده‌شدن در خاک ایرلند شدند و شهرکینسیل را به‌مدت سه ماه در اختیار گرفتند. اما پس از شکست شورشیان در خارج از شهر، اسپانیایی‌ها ناچار شدند تمام نیروهای خود را در سواحل جنوب غربی ایرلند تسلیم کنند.[۱۶۲] این شکست، ارادهٔ اسپانیا برای ادامهٔ جنگ با انگلستان را تضعیف کرد. با این‌که هر دو کشور از جنگ فرسوده شده بودند، سرانجام در سال ۱۶۰۴—یک سال پس از مرگ الیزابت—با پیمان لندن میان انگلستان و اسپانیا صلح برقرار شد.[۱۶۳]

پس از مرگ الیزابت،والتر رالی ادعا کرد که احتیاط بیش‌ازحد ملکه، مانع از پیروزی کامل در جنگ با اسپانیا شده بود. او نوشت:

اگر ملکهٔ فقید به مردان جنگی خود همان‌قدر اعتماد می‌کرد که به نویسندگانش، ما در دوران او آن امپراتوری بزرگ را تکه‌تکه کرده بودیم و پادشاهانشان را به شاهان انجیر و پرتقال بدل می‌کردیم، چنان‌که در روزگاران قدیم. اما اعلی‌حضرت همه‌چیز را نیمه‌کاره انجام داد، و با حملات کوچک، به اسپانیایی‌ها آموخت چگونه از خود دفاع کنند و ضعف خود را بشناسند.[۱۶۴]

برخی تاریخ‌نگاران نیز الیزابت را به‌دلیل همین رویکرد محتاطانه مورد انتقاد قرار داده‌اند.[ر] با این حال، الیزابت دلایل موجهی برای بی‌اعتمادی به فرماندهان نظامی‌اش داشت؛ زیرا آنان، به‌گفتهٔ خود ملکه، «در میدان نبرد دچار غرور و خودبزرگ‌بینی می‌شدند» و از چارچوب‌های تعیین‌شده فراتر می‌رفتند.[۱۶۶]

فرانسه

[ویرایش]
سکه شش پنی نقره ضرب شده در سال ۱۵۹۳ که الیزابت را به عنوان «به لطف خدا ملکه انگلستان، فرانسه و ایرلند» معرفی می‌کند.

زمانی کههانری چهارم، پادشاه پروتستان، در سال ۱۵۸۹ به سلطنت فرانسه رسید، الیزابت حمایت نظامی خود را برای او ارسال کرد. این نخستین مداخلهٔ نظامی انگلستان در فرانسه پس از عقب‌نشینی از لو آور در سال ۱۵۶۳ بود. جانشینی هانری با مخالفت شدید اتحادیهٔ کاتولیک و فیلیپ دوم اسپانیا روبه‌رو شد، و الیزابت بیم داشت که اسپانیا بندرهای کانال مانش را تصرف کند.

با این حال، عملیات‌های اولیهٔ انگلستان در فرانسه بی‌نظم و ناکارآمد بودند.[۱۶۷]پریگرین برتی با نادیده‌گرفتن دستورات الیزابت، با ارتشی ۴٬۰۰۰ نفره در شمال فرانسه پرسه زد، اما نتیجه‌ای حاصل نشد و پس از شکست در محاصرهٔ پاریس، در دسامبر ۱۵۹۰ عقب‌نشینی کرد. سال بعد، جان نورِیس با ۳٬۰۰۰ نفر در بریتانی عملیات نظامی انجام داد که با وجود پیروزی در کوئنلک در ژوئن، به نتیجهٔ قطعی نرسید.

در ژوئیه، الیزابت نیرویی دیگر به فرماندهی رابرت دوروکس، ارل اسکس برای کمک به هانری در محاصرهٔ روآن اعزام کرد که نورِیس نیز به آن پیوست. اما اسکس موفقیتی کسب نکرد و در ژانویهٔ ۱۵۹۲ به انگلستان بازگشت؛ هانری نیز در آوریل همان سال محاصره را رها کرد.[۱۶۸] طبق معمول، الیزابت کنترل اندکی بر فرماندهان خود در خارج از کشور داشت. دربارهٔ اسکس نوشت: «نه می‌دانیم کجاست، نه چه می‌کند، نه چه باید بکند.»[۱۶۹] نورِیس برای درخواست حمایت بیشتر شخصاً به لندن رفت، اما الیزابت در تصمیم‌گیری تعلل کرد. در غیاب نورِیس، در مه ۱۵۹۲، ارتش مشترک اتحادیهٔ کاتولیک و اسپانیا، باقی‌ماندهٔ نیروهای انگلیسی را در کرائون در شمال غرب فرانسه تقریباً نابود کرد. مانند دیگر عملیات‌ها، الیزابت تمایلی به تأمین منابع و نیروهای کمکی نداشت.

در مارس ۱۵۹۳، هانری برای تثبیت سلطنت خود در پاریس به کاتولیسیسم گروید. این اقدام الیزابت را به‌شدت ناراحت و شوکه کرد، و او از هرگونه تلاش هانری برای جلب رضایتش ابراز نارضایتی نمود و دستور بازگشت تمام نیروهای انگلیسی را صادر کرد.[۱۷۰] با این حال، اتحادیهٔ کاتولیک همچنان به هانری بی‌اعتماد بود و با او مخالفت می‌کرد؛ متحدان اسپانیایی آنان نیز به عملیات در بریتانی ادامه دادند و به بندر مهمبرس نزدیک شدند. فیلیپ دوم اسپانیا قصد داشت پایگاه‌هایی در غرب فرانسه ایجاد کند تا ناوگان بازسازی‌شده‌اش بتواند تهدیدی دائمی برای انگلستان باشد. نورِیس در نامه‌ای به الیزابت دربارهٔ این تهدید هشدار داد. پس از اندکی تردید، الیزابت خطر را پذیرفت و در سال ۱۵۹۴ نیرویی دیگر اعزام کرد. نورِیس با ۴٬۰۰۰ نفر همراه با فرمانده فرانسوی ژان ششم دومون همکاری کرد. این‌بار موفقیت حاصل شد؛ پس از تصرف چندین شهر، آنان قلعهٔ اسپانیایی نزدیک برست را محاصره کردند و آن را تصرف و نابود کردند. این پیروزی قاطع تهدید اسپانیا را پایان داد و اندکی بعد، اتحادیهٔ کاتولیک فروپاشید. الیزابت نورِیس را قهرمان خواند، اما بلافاصله دستور بازگشت او و نیروهایش را صادر کرد.[۱۷۱]

در سال ۱۵۹۵، هانریبه اسپانیا اعلان جنگ داد و خواستار اتحاد رسمی با انگلستان شد. اما الیزابت به‌دلیل بی‌اعتمادی به هانری و نگرانی از قدرت‌گیری فرانسه، علاقه‌ای نشان نداد. با این حال، پس از تصرف کاله توسط اسپانیا در سال ۱۵۹۶، و با نزدیک‌شدن دوبارهٔ اسپانیا به مرزهای انگلستان، الیزابت عقب‌نشینی کرد و اتحاد سه‌جانبه‌ای با فرانسه و جمهوری هلند تشکیل داد. با این حال، او همچنان درنگ می‌کرد و تلاش داشت در ازای مشارکت، یابولون را دریافت کند یا غرامت مالی؛ که در نهایت گزینهٔ دوم پذیرفته شد.

زمانی که نیروهای اسپانیایی در مارس ۱۵۹۷ شهرآمین را تصرف کردند، الیزابت نیرویی حدود ۴٬۲۰۰ نفر به فرماندهی توماس باسکرویل به پیکاردی فرستاد تا به نیروهای هانری بپیوندد.[۱۷۲] نیروهای مشترک انگلیسی–فرانسوی شهر را محاصره کردند و ارتش کمکی اسپانیا را عقب راندند. پس از تسلیم شهر، فرانسه مذاکرات صلح با اسپانیا را آغاز کرد. هانری خواستار مشارکت الیزابت در این صلح بود، اما الیزابت از آن خودداری نمود و یادآوری کرد که با هلندی‌ها پیمان دارد. در نهایت، هانری بدون اطلاع الیزابت، پیمانصلح وروین را با اسپانیا امضا کرد. الیزابت او را به «خیانت و دورویی» متهم ساخت.[۱۷۳]

ایرلند

[ویرایش]
اونیل، رئیس قبیلهگیل ایرلندی و دیگر اعضایکرن‌ها، به نشانه تسلیم در برابرهنری سیدنی زانو می‌زنند.

با وجود آن‌که ایرلند یکی از دو قلمرو سلطنتی الیزابت بود، او با جمعیتی عمدتاً کاتولیک و در مواردی عملاً خودمختار روبه‌رو بود[ز] که حاضر بودند در برابر سلطهٔ او مقاومت کنند و با دشمنانش هم‌دستی نمایند. سیاست الیزابت در ایرلند بر واگذاری زمین به درباریان و جلوگیری از تبدیل‌شدن این سرزمین به پایگاهی برای حملهٔ اسپانیا به انگلستان متمرکز بود.[۱۷۵] در جریان سلسله‌ای از شورش‌ها، نیروهای سلطنتی بهراهبردهای زمین سوخته متوسل شدند: سوزاندن مزارع، و قتل مردان، زنان و کودکان. در شورشمونست به رهبری جرالد فیتزجرالد، ارل دزموند در سال ۱۵۸۲، حدود ۳۰٬۰۰۰ نفر از مردم ایرلند بر اثر قحطی جان باختند.ادموند اسپنسر، شاعر و استعمارگر، نوشت که قربانیان «به چنان فلاکتی دچار شدند که هر دل سنگی را به رحم می‌آورد».[۱۷۶] الیزابت به فرماندهان خود توصیه کرده بود که با «آن ملت خشن و بربر» با نرمی رفتار شود، اما خود او یا فرماندهانش در برابر خشونت و خون‌ریزی که اهداف اقتدارگرایانه‌شان را تأمین می‌کرد، هیچ نشانی از پشیمانی نشان ندادند.[۱۷۷]

بین سال‌های ۱۵۹۳ تا ۱۶۰۳، الیزابت با سخت‌ترین آزمون خود در ایرلند مواجه شد: جنگ نه‌ساله، شورشی گسترده که در اوج درگیری‌هایانگلستان با اسپانیا رخ داد و با حمایت اسپانیا از رهبر شورشیان، هیو اونیل، ارل تایرون، همراه بود.[۱۷۸] در بهار ۱۵۹۹، الیزابت رابرت دوروکس، ارل اسکس را برای سرکوب شورش اعزام کرد، اما او برخلاف دستور ملکه، پیشرفت اندکی داشت و به انگلستان بازگشت. الیزابت از او ناامید شد.[ژ] سپس چارلز بلانت جایگزین او شد و ظرف سه سال، شورشیان مورد حمایت اسپانیا را شکست داد. نبرد سرنوشت‌ساز در کینسیل در سال ۱۶۰۲ رخ داد؛ الیزابت این پیروزی را ستود و بلانت را قهرمان خواند. با این حال، هزینهٔ مالی جنگ ایرلند بسیار سنگین بود و کشور در آستانهٔ ورشکستگی قرار گرفت. در نهایت، اونیل چند روز پس از مرگ الیزابت در سال ۱۶۰۳، با پیمان ملی‌فانت تسلیم شد و جنگ پایان یافت.[۱۷۹]

دادوستد با کشورهای خارجی

[ویرایش]

روسیه

[ویرایش]

الیزابت روابط دیپلماتیک باتزارنشین روسیه را که در دوران برادر ناتنی‌اش ادوارد ششم آغاز شده بود، حفظ کرد. او بارها باایوان مخوف، تزار روسیه، مکاتباتی دوستانه داشت، هرچند ایوان از تمرکز الیزابت بر تجارت به‌جای اتحاد نظامی ناراضی بود. ایوان حتی یک‌بار پیشنهاد ازدواج به الیزابت داد و در سال‌های پایانی سلطنتش درخواست کرد در صورت تهدید حکومتش، پناهندگی در انگلستان برایش تضمین شود.[۱۸۰] پس از ناکامی در این خواسته، پیشنهاد ازدواج با مری هستینگز را مطرح کرد، اما الیزابت از گفت‌وگو با سفیر روسیه در این‌باره خودداری نمود.[۱۸۱]آنتونی جنکینسون، بازرگان و کاوشگر انگلیسی، که فعالیت خود را به‌عنوان نمایندهٔشرکت مسکووی آغاز کرده بود، به‌عنوان سفیر ویژهٔ ملکه در دربار ایوان منصوب شد.[۱۸۲]

پس از مرگ ایوان در سال ۱۵۸۴، پسرشفیودور یکم جانشین او شد. برخلاف پدرش، فیودور علاقه‌ای به حفظ انحصار تجاری با انگلستان نداشت و کشورش را به روی همهٔ بازرگانان خارجی گشود. او سفیر انگلیسی جروم بوز را—که رفتار متکبرانه‌اش پیش‌تر توسط ایوان تحمل شده بود—اخراج کرد. الیزابت سفیر جدیدی به نام دکتر جایلز فلچر را اعزام کرد تا ازبوریس گودونوف، نایب‌السلطنه، بخواهد تزار را به تجدیدنظر ترغیب کند. مذاکرات شکست خورد، زیرا فلچر هنگام خطاب به فیودور، دو عنوان از عناوین متعدد او را جا انداخته بود. الیزابت همچنان در نامه‌هایی با لحنی ترکیبی از درخواست و گلایه، به فیودور پیشنهاد اتحاد داد—پیشنهادی که پیش‌تر از سوی پدر فیودور رد کرده بود—اما این بار نیز پاسخ منفی دریافت کرد.[۱۸۰]

دولت‌های مسلمان

[ویرایش]
عبدالواحد بن مسعود سفیرسعدیان نزد الیزابت در ۱۶۰۰ بود.

در دوران الیزابت، روابط تجاری و دیپلماتیک میان انگلستان ودولت‌های بربر در شمال آفریقا گسترش یافت.[۱۸۳][۱۸۴] انگلستان در مخالفت با اسپانیا، روابط تجاری بامراکش برقرار کرد و در ازای شکر مراکشی، سلاح، مهمات، چوب و فلز صادر می‌کرد (با وجود ممنوعیتپاپ).[۱۸۵] در سال ۱۶۰۰، عبدالواحد بن مسعود، دبیر اصلی سلطان مراکش مولااحمد المنصور، به‌عنوان سفیر به دربار انگلستان سفر کرد[۱۸۳][۱۸۶] تا دربارهٔ اتحاد انگلیس و مراکش علیه اسپانیا مذاکره کند.[۱۸۷][۱۸۳] الیزابت با فروش مهمات به مراکش موافقت کرد و گفت‌وگوهایی پراکنده دربارهٔ عملیات مشترک علیه اسپانیا میان او و سلطان مراکش انجام شد.[۱۸۸] با این حال، مذاکرات به نتیجه نرسید و هر دو فرمانروا ظرف دو سال پس از این دیدار درگذشتند.[۱۸۹]

روابط دیپلماتیک باامپراتوری عثمانی نیز در همین دوره شکل گرفت؛ با تأسیس شرکت لِوانت و اعزام نخستین سفیر انگلیسی، ویلیام هاربورن، بهدربار عثمانی در سال ۱۵۷۸.[۱۸۸] نخستین پیمان تجاری میان دو کشور در سال ۱۵۸۰ امضا شد.[۱۹۰] هیئت‌های دیپلماتیک متعددی میان دو کشور مبادله شدند و مکاتباتی میان الیزابت و سلطانمراد سوم صورت گرفت.[۱۸۸] در یکی از نامه‌ها، مراد سوم اظهار داشت که پروتستانیسم و اسلام نقاط مشترک بیشتری با یکدیگر دارند تا با کاتولیسیسم، زیرا هر دو از پرستش بت‌ها پرهیز می‌کنند، و خواستار اتحاد میان انگلستان و عثمانی شد.[۱۹۱] به‌رغم نارضایتی اروپای کاتولیک، انگلستان قلع و سرب (برای ساخت توپ) و مهمات به عثمانی صادر کرد و الیزابت در جریان جنگ با اسپانیا در سال ۱۵۸۵، گفت‌وگوهایی جدی دربارهٔ عملیات نظامی مشترک با مراد سوم انجام داد؛ در حالی که فرانسیس والسینگهام برای جلب مشارکت مستقیم عثمانی در جنگ علیه اسپانیا تلاش می‌کرد.[۱۹۲]

آمریکا

[ویرایش]

در سال ۱۵۸۳،هامفری گیلبرت برای تأسیس مستعمره‌ای درنیوفاندلند به غرب سفر کرد، اما هرگز به انگلستان بازنگشت. برادر ناتنی او،والتر رالی، سواحل اقیانوس اطلس را کاوش کرد و منطقهٔویرجینیا را—که احتمالاً به افتخار الیزابت، «ملکه باکره»، نام‌گذاری شده بود—به نام انگلستان ثبت کرد. این منطقه بسیار وسیع‌تر از ایالت کنونی ویرجینیا بود و ازنیو انگلند تاکارولیناز امتداد داشت. در سال ۱۵۸۵، رالی با گروهی کوچک به ویرجینیا بازگشت و در جزیرهٔ رونوک (در نزدیکیکارولینای شمالی امروزی) مستقر شد. پس از شکست نخستین مستعمره، رالی گروه دیگری را جذب کرد و فرماندهی را به جان وایت سپرد. اما زمانی که رالی در سال ۱۵۹۰ بازگشت، هیچ اثری ازمستعمره روانوک باقی نمانده بود. با این حال، این نخستین تلاش انگلستان برای ایجاد سکونت‌گاه در آمریکای شمالی بود.[۱۹۳]

کمپانی هند شرقی

[ویرایش]

پس از موفقیت‌های دزدان دریایی انگلیسی در حمله به کشتی‌های اسپانیایی و پرتغالی، دریانوردان انگلیسی در جست‌وجوی ثروت به سراسر جهان سفر کردند. در نتیجه، بازرگانان لندن دادخواستی به الیزابت ارائه دادند تا انحصار تجاری اسپانیا و پرتغال در شرق دور را بشکنند.[۱۹۴] در ۳۱ دسامبر ۱۶۰۰، الیزابت منشور تأسیسکمپانی هند شرقی بریتانیا را صادر کرد تا در منطقهٔ اقیانوس هند و چین تجارت کند. نخستین سفر این شرکت در سال بعد به فرماندهیجیمز لنکستر انجام شد و با تأسیس نخستینکارخانه دربانتوم واقع در جزیرهٔجاوه در سال ۱۶۰۲ به موفقیت رسید. برای مدت ۱۵ سال، این شرکت انحصار تجارت انگلیس با تمام کشورهایی را که در شرقدماغه امید نیک و غربتنگه ماژلان قرار داشتند، در اختیار داشت. شرکت هند شرقی در قرون هجدهم و نوزدهم به کنترل نیمی از تجارت جهانی و بخش قابل‌توجهی از سرزمین‌های هند دست یافت.[۱۹۵]

سال‌های پایانی

[ویرایش]

پس از شکست ناوگان اسپانیا در سال ۱۵۸۸، دوران تازه‌ای از دشواری‌ها برای الیزابت آغاز شد که تا پایان سلطنتش ادامه یافت.[۱۵۰] جنگ‌های فرسایشی با اسپانیا و درگیری‌های مداوم در ایرلند، فشار مالی را افزایش دادند؛ مالیات‌ها سنگین‌تر شد، برداشت‌های ضعیف کشاورزی و هزینه‌های جنگ اقتصاد را تضعیف کرد، قیمت‌ها بالا رفت واستاندارد زندگی مردم کاهش یافت.[۱۹۶][۱۹۷] در همین دوره، سرکوب کاتولیک‌ها شدت گرفت و الیزابت در سال ۱۵۹۱ کمیسیون‌هایی را برای بازجویی و نظارت بر خانواده‌های کاتولیک تشکیل داد.[۱۹۸] برای حفظ ظاهر آرامش و رفاه، او بیش‌ازپیش به جاسوسان داخلی و تبلیغات حکومتی متکی شد.[۱۹۶] در سال‌های پایانی سلطنت، انتقادات فزاینده نشان‌دهندهٔ کاهش محبوبیت عمومی او بود.[س][ش]

Elizabeth I in later years
پرتره منسوب بهمارکوس گیرارتس جوان یا استودیوی او، حدود ۱۵۹۵

یکی از دلایل شکل‌گیری آنچه گاه «دورهٔ دوم سلطنت» الیزابت نامیده می‌شود،[۲۰۱][۲۰۲][۲۰۳] تغییر ترکیب شورای خصوصی در دههٔ ۱۵۹۰ بود. نسل جدیدی از سیاست‌مداران قدرت را در دست گرفتند. به‌جز ویلیام سیسیل، بارون برگلی، دیگر چهره‌های مهم سیاسی مانند ارل لستر (درگذشته ۱۵۸۸)، فرانسیس والسینگهام (درگذشته ۱۵۹۰) و کریستوفر هاتن (درگذشته ۱۵۹۱) از صحنه خارج شده بودند.[۲۰۳] از این زمان، اختلافات جناحی که پیش‌تر از دهه ۱۹۵۰ چندان محسوس نبود،[۲۰۴] به ویژگی بارز دولت تبدیل شد.[۲۰۵] رقابت تلخ میانرابرت دوروکس، دومین ارل اسکس، و رابرت سیسیل، فرزند برگلی، با حمایت طرفداران هر یک، فضای سیاسی کشور را دچار تنش کرد.[۲۰۶] اقتدار شخصی ملکه نیز رو به کاهش گذاشت؛[۲۰۷] چنان‌که در ماجرای دکتررودریگو لوپز در سال ۱۵۹۴—پزشک مورد اعتماد ملکه—نشان داده شد. لوپز به‌دلیل خصومت شخصی اسکس به خیانت متهم شد و با وجود خشم الیزابت از بازداشت او و تردید در گناهکار بودنش، نتوانست مانع اعدام او شود.[۲۰۸]

در سال‌های پایانی سلطنت، الیزابت برای تأمین منابع مالی جنگ، به‌جای درخواست یارانه از پارلمان، به اعطای امتیازهای انحصاری روی آورد.[ص] این روش به تثبیت قیمت‌ها، ثروتمند شدن درباریان به هزینهٔ مردم و نارضایتی گسترده انجامید.[۲۱۰] در پارلمان سال ۱۶۰۱، این نارضایتی به اعتراضات علنی در مجلس عوام منجر شد.[۲۱۱] در «سخنرانی طلایی» خود در ۳۰ نوامبر ۱۶۰۱ درکاخ وایت‌هال، الیزابت با ابراز بی‌اطلاعی از سوءاستفاده‌ها و با بهره‌گیری از احساسات، نمایندگان را آرام کرد. او گفت:[۲۱۲]

آن‌که فرمانروا را از لغزش در خطا—که از سر نادانی و نه از قصد ممکن است رخ دهد—بازمی‌دارد، سزاوار سپاس است. و چون هیچ چیز برای ما عزیزتر از حفظ محبت دل‌های مردممان نیست، چه تردید نابه‌جایی ممکن بود بر ما وارد شود، اگر از ستمگران بر مردم، بهره‌جویان از بخشش ما، و آزاردهندگان فقرا آگاه نمی‌شدیم![۲۱۳]

با وجود این بحران‌های سیاسی و اقتصادی، همین دوره شاهد شکوفایی بی‌نظیر ادبیات در انگلستان بود.[۲۱۴] نشانه‌های نخستین این جنبش ادبی در اواخر دههٔ دوم سلطنت الیزابت با آثار جان لیلی وادموند اسپنسر پدیدار شد. در دههٔ ۱۵۹۰، چهره‌هایی چونویلیام شکسپیر وکریستوفر مارلو به اوج بلوغ هنری رسیدند. این شکوفایی تادوره جاکوبین ادامه یافت و تئاتر انگلستان به نقطهٔ اوج خود رسید.[۲۱۵] تصوردوره طلایی الیزابت تا حد زیادی بر پایهٔ فعالیت معماران، نمایش‌نامه‌نویسان، شاعران و موسیقی‌دانانی استوار است که در دوران او فعال بودند؛ هرچند خود ملکه حامی اصلی هنر نبود.[۲۱۶]

با افزایش سن الیزابت، وجهه عمومی او نیز دگرگون شد. او به‌عنوان بلفیبه یاآسترایا، و پس از پیروزی بر آرمادا، به‌عنوان گلوریانا—ملکه پریان در شعراسپنسر—تصور می‌شد. الیزابت به اسپنسر مستمری اعطا کرد؛ اقدامی نادر که نشان‌دهندهٔ علاقهٔ او به آثار این شاعر بود.[۲۱۷] پرتره‌های نقاشی‌شدهٔ او به‌تدریج از واقع‌گرایی فاصله گرفتند و به نمادهایی رمزآلود بدل شدند که او را بسیار جوان‌تر از واقعیت نشان می‌دادند. در واقع، پوست او در پی ابتلا به آبله در سال ۱۵۶۲ آسیب دیده بود، نیمی از موهایش را از دست داده بود و به استفاده از کلاه‌گیس ولوازم آرایشی وابسته شده بود.[۲۱۸] علاقهٔ شدید به شیرینی و ترس از دندان‌پزشک باعث پوسیدگی شدید دندان‌ها و از دست دادن آن‌ها شد، تا جایی که سفیران خارجی در فهم سخنان او دچار مشکل می‌شدند.[۲۱۹] آندره هورالت دو مِس، سفیر فوق‌العادهٔ فرانسه، در دیداری با ملکه گزارش داد: «دندان‌هایش بسیار زرد و نامنظم‌اند… در سمت چپ کمتر از سمت راست دارد. بسیاری از آن‌ها افتاده‌اند، به‌طوری‌که وقتی سریع صحبت می‌کند، فهمیدن سخنانش دشوار است.» با این حال افزود: «اندامش خوش‌تراش، بلند و در هر حرکتش باوقار است؛ تا آن‌جا که ممکن است، شأن سلطنتی خود را حفظ می‌کند، هرچند با فروتنی و لطف.»[۲۲۰] والتر رالی او را بانویی خواند که «زمان غافلگیرش کرده بود.»[۲۲۱]

هرچه زیبایی ظاهری الیزابت بیشتر رو به افول می‌رفت،درباریان بیشتر آن را ستایش می‌کردند.[۲۱۸] الیزابت نیز با رضایت این نقش را ایفا می‌کرد،[ض] و شاید در دههٔ پایانی عمرش، خود نیز به این تصویر باور پیدا کرده بود. او بهارل جوان اسکس—فرزندخواندهٔ لستر—دل‌بسته شد و با وجود رفتارهای گستاخانه‌اش، بارها او را بخشید.[۲۲۳] با وجود سابقهٔ بی‌مسئولیتی، بارها او را به فرماندهی نظامی منصوب کرد. پس از ترک مسئولیت توسط اسکس در ایرلند در سال ۱۵۹۹، الیزابت او را در حبس خانگی قرار داد و سال بعد امتیازهای انحصاری‌اش را لغو کرد.[۲۲۴] در فوریهٔ ۱۶۰۱، اسکس تلاش کرد در لندن شورش به‌پا کند و قصد داشت ملکه را بازداشت کند، اما حمایت اندکی دریافت کرد و در ۲۵ فوریه اعدام شد. الیزابت می‌دانست که اشتباهات خود او نیز در این واقعه نقش داشته‌اند. یکی از ناظران در سال ۱۶۰۲ نوشت: «دل‌مشغولی او نشستن در تاریکی است، و گاه با ریختن اشک، برای اسکس سوگواری می‌کند.»[۲۲۵]

درگذشت

[ویرایش]
مرگ الیزابت اثرپل دلاروش، ۱۸۲۸

مشاور ارشد الیزابت، لرد برگلی، در ۴ اوت ۱۵۹۸ درگذشت. پس از او، فرزندش رابرت سیسیل مسئولیت‌های سیاسی پدر را برعهده گرفت و به‌سرعت به چهرهٔ اصلی دولت تبدیل شد.[ط] یکی از وظایف مهم او، فراهم‌سازی زمینه‌ای برای انتقال آرام قدرت بود. از آن‌جا که الیزابت هرگز جانشین خود را به‌طور رسمی معرفی نکرد، سیسیل ناچار شد این روند را به‌صورت محرمانه پیش ببرد.[ظ] او وارد مذاکره‌ای مخفی با ششم اسکاتلند شد—شاهی که مدعی قدرتمند اما غیررسمی تاج‌وتخت انگلستان بود.[ع] سیسیل به جیمز توصیه کرد که با ملکه با نرمی رفتار کند و «دل بلندمرتبه‌ترین را به‌دست‌آورد؛ کسی که به‌سبب جنسیت و مقامش، از بحث‌های بی‌مورد یا کنجکاوی بیش‌ازحد در امور خود بیزار است.»[۲۲۷] این توصیه مؤثر واقع شد. لحن جیمز مورد پسند الیزابت قرار گرفت و او در پاسخ نوشت: «پس امید دارم که تردید نداشته باشی که نامه‌های اخیرت چنان پذیرفته شده‌اند که سپاس من از آن‌ها کم نیست و به‌گونه‌ای شایسته تقدیم تو می‌شود.»[۲۲۸] به‌گفتهٔ تاریخ‌نگار جی.ای. نیل، الیزابت شاید به‌طور آشکار خواستهٔ خود را به جیمز اعلام نکرده باشد، اما با عباراتی پوشیده و غیرقابل‌انکار، نظر خود را منتقل کرده بود.[۲۲۹]

سلامتی الیزابت تا پاییز ۱۶۰۲ در وضعیت نسبتاً خوبی بود، اما در پی درگذشت شماری از دوستان نزدیکش، دچار افسردگی شدید شد. در فوریهٔ ۱۶۰۳، مرگ کاترین کری، کنتس ناتینگهام—که خواهرزادهٔ یکی از دوستان صمیمی‌اش، لیدی نالیس بود—ضربهٔ روحی بزرگی به او وارد کرد. در ماه مارس، الیزابت بیمار شد و در حالتی از «اندوه پایدار و غیرقابل‌رفع» فرورفت؛ ساعت‌ها بی‌حرکت روی بالشت می‌نشست.[۲۳۰] زمانی که رابرت سیسیل از او خواست به بستر برود، با تندی پاسخ داد: «واژهٔ 'باید' را نباید در برابر شاهزادگان به‌کار برد، مرد ناچیز». الیزابت در بامداد ۲۴ مارس ۱۶۰۳، در سن ۶۹ سالگی، در کاخ ریچموند درگذشت. چند ساعت بعد، سیسیل و شورای سلطنتی برنامهٔ انتقال قدرت را اجرا کردند و جیمز را به‌عنوان پادشاه انگلستان اعلام نمودند.[۲۳۱]

تشییع جنازه الیزابت، ۱۶۰۳، با پرچم‌هایی از نیاکان سلطنتی‌اش

هرچند امروزه مرگ الیزابت در سال ۱۶۰۳ ثبت می‌شود، اما در آن زمان، انگلستان آغاز سال نو را در ۲۵ مارس—روز موسوم به روز بانوی مقدس—جشن می‌گرفت؛ بنابراین، طبق تقویم قدیم، الیزابت در واپسین روز سال ۱۶۰۲ درگذشت. در عرف امروزی، روز و ماه طبق تقویم قدیم و سال طبق تقویم جدید ثبت می‌شود.[۲۳۲]

تابوت الیزابت شبانه با قایقی مشعل‌افروز از مسیر رودخانه بهکاخ وایت‌هال منتقل شد.[۲۳۳] در مراسم خاک‌سپاری در ۲۸ آوریل، تابوت بانعش‌کشی که چهار اسب با پوشش مخمل سیاه آن را می‌کشیدند، بهکلیسای وست‌مینستر برده شد. به‌نقل از جان استو، تاریخ‌نگار آن دوران:

وست‌مینستر از جمعیت انبوهی از مردم در خیابان‌ها، خانه‌ها، پنجره‌ها، پشت‌بام‌ها و ناودان‌ها آکنده بود که برای مشاهدهٔ مراسم آمده بودند. و هنگامی که پیکرهٔ ملکه را بر تابوت دیدند، ناله، آه و گریه‌ای همگانی درگرفت که نظیر آن در حافظهٔ هیچ‌کس ثبت نشده بود.[۲۳۴]

نقش الیزابت بر روی مقبره‌اش درکلیسای وست‌مینستر

الیزابت در کلیسای وست‌مینستر، در آرامگاه پدربزرگش هنری هفتم به خاک سپرده شد. در سال ۱۶۰۶، تابوت او به آرامگاهی در زیر بنای یادبودی که توسط جیمز یکم ساخته شده بود منتقل شد و بر تابوت خواهر ناتنی‌اش ماری یکم قرار گرفت.[۲۳۵] کتیبهٔ لاتین روی آرامگاه آنان چنین است: «Regno consortes & urna, hic obdormimus Elizabetha et Maria sorores, in spe resurrectionis» که ترجمه می‌شود «هم‌نشین در سلطنت و در گور، اینجا ما دو خواهر، الیزابت و ماری، آرمیده‌ایم، به امید رستاخیز.»[۲۳۶]

میراث

[ویرایش]

مرگ الیزابت با اندوه بسیاری از مردم همراه بود، هرچند برخی نیز از پایان سلطنت او احساس آسودگی کردند.[۲۳۷] در آغاز، امیدها به سلطنت جیمز یکم بالا بود، اما به‌تدریج رو به افول گذاشت. تا دههٔ ۱۶۲۰ میلادی، نوعی نوستالژی نسبت به الیزابت شکل گرفت[۲۳۸] و ستایش از او به‌عنوان قهرمان آیین پروتستان و فرمانروای عصری طلایی رواج یافت. در مقابل، جیمز به‌عنوان همدل با کاتولیک‌ها و اداره‌کنندهٔ درباری فاسد مجسم شد.[۲۳۹] تصویری پیروزمندانه که الیزابت در سال‌های پایانی سلطنت خود—در بحبوحهٔ اختلافات جناحی، مشکلات نظامی و اقتصادی—از خود ساخته بود، بدون نقد پذیرفته شد[۲۴۰] و اعتبارش بیش از واقعیت جلوه یافت. گادفری گودمن، اسقف گلاستر، یادآور شد: «وقتی تجربهٔ حکومت اسکاتلندی را یافتیم، گویی ملکه دوباره زنده شد؛ آن‌گاه خاطره‌اش بسیار بزرگ جلوه کرد.»[۲۴۱] دوران سلطنت الیزابت به‌عنوان زمانی آرمانی تصویر شد که در آن تاج‌وتخت، کلیسا و پارلمان در تعادل قانون‌مند با یکدیگر همکاری داشتند.[۲۴۲]

پرترهٔ معروف به «رنگین‌کمانی» از الیزابت یکم، که حدود سال ۱۶۰۰ میلادی خلق شده، تصویری نمادین از ملکه است که او را در دوران پیری، جاودانه نشان می‌دهد.
نقاشی از الیزابت یکم، که حدود سال ۱۶۱۰ و هم‌زمان با نخستین موج احیای علاقه به دوران سلطنت او خلق شده است: زمان در سمت راست او در خواب فرورفته و مرگ از سمت چپ بر او نظاره دارد؛ در حالی که دو فرشتهٔ کودک‌نما (پوتی) تاج سلطنت را بالای سرش نگه داشته‌اند.[۲۴۳]

تصویری که ستایش‌گران پروتستان او در اوایل قرن هفدهم ترسیم کردند، تأثیرگذار و ماندگار بوده است.[۲۴۴] طیجنگ‌های ناپلئونی، زمانی که بریتانیا بار دیگر در آستانهٔ تهاجم قرار داشت، یاد الیزابت احیا شد. دردوره ویکتوریا، افسانهٔ الیزابتی با ایدئولوژی امپریالیستی آن دوران تطبیق یافت[۲۳۷][غ] و در میانهٔ قرن بیستم، الیزابت به نماد رمانتیکی از مقاومت ملی در برابر تهدید خارجی تبدیل شد.[۲۴۶][ف] تاریخ‌نگارانی چون جی.ای. نیل (۱۹۳۴) و ای.ال. رووز (۱۹۵۰) سلطنت الیزابت را عصری طلایی از پیشرفت دانستند.[۲۴۷] آنان همچنین شخصیت ملکه را آرمانی جلوه دادند: گویی همیشه تصمیمات درست می‌گرفت و ویژگی‌های ناخوشایندش یا نادیده گرفته می‌شد یا به‌عنوان نشانهٔ فشار روانی توجیه می‌گردید.[۲۴۸]

با این حال، تاریخ‌نگاران معاصر دیدگاه پیچیده‌تری نسبت به الیزابت دارند.[۱۶۵] سلطنت او به‌دلیل شکست ناوگان اسپانیا (آرمادا) و حملات موفق به بندر کادیس در سال‌های ۱۵۸۷ و ۱۵۹۶ شهرت دارد، اما برخی پژوهشگران به شکست‌های نظامی در خشکی و دریا اشاره کرده‌اند.[۱۶۷] در ایرلند، نیروهای الیزابت در نهایت پیروز شدند، اما شیوه‌های جنگی آنان لکه‌ای بر کارنامهٔ او گذاشت.[۲۴۹] برخلاف تصویر رایج از او به‌عنوان مدافع شجاع ملت‌های پروتستان در برابر اسپانیا و هابسبورگ‌ها، بسیاری او را در سیاست خارجی محتاط می‌دانند. کمک‌های او به پروتستان‌های خارج از کشور محدود بود و فرماندهانش را از نظر مالی حمایت کافی نکرد.[۲۵۰]

الیزابت کلیسای انگلستان را بنیان نهاد که در شکل‌گیری هویت ملی نقش داشت و تا امروز پابرجاست.[۲۵۱][۲۵۲][۲۵۳] کسانی که بعدها او را قهرمان پروتستانی خواندند، اغلب چشم بر این واقعیت بستند که او از حذف کامل آیین‌های برگرفته از کاتولیسیسم در کلیسای انگلستان خودداری کرد.[ق] تاریخ‌نگاران یادآور می‌شوند که در زمان او، پروتستان‌های سخت‌گیر قوانین استقرار و یکسان‌سازی مصوب ۱۵۵۹ را نوعی مصالحه تلقی می‌کردند.[۲۵۵][۲۵۶] در واقع، الیزابت باور داشت که ایمان امری شخصی است و همان‌طور کهفرانسیس بیکن گفته، نمی‌خواست «پنجره‌ای به دل‌ها و افکار پنهان مردم بگشاید.»[۲۵۷][۲۵۸]

با وجود پیروی از سیاست خارجی تدافعی، سلطنت الیزابت جایگاه انگلستان را در عرصهٔ بین‌المللی ارتقا داد. پاپسیکستوس پنجم با شگفتی گفته بود: «او تنها زنی است، تنها فرمانروای نیمی از یک جزیره، و با این حال، اسپانیا، فرانسه،امپراتوری و همه از او بیم دارند.»[۲۵۹] در دوران او، ملت انگلستان اعتمادبه‌نفس و حس حاکمیت تازه‌ای یافت، در حالی کهجهان مسیحیت در حال فروپاشی بود.[۲۶۰][۲۶۱][۲۳۸] الیزابت نخستین فرمانروای دودمان تودر بود که فهمید سلطنت بر پایهٔ رضایت عمومی استوار است.[ک] از این‌رو، همواره با پارلمان و مشاورانی همکاری می‌کرد که به صداقت آنان اعتماد داشت—سبک حکومتی که جانشینان استوارت او نتوانستند ادامه دهند. برخی تاریخ‌نگاران او را خوش‌اقبال دانسته‌اند؛[۲۵۹] خود الیزابت باور داشت که خداوند از او محافظت می‌کند.[۲۶۳] او به «انگلیسی بودن خالص» خود افتخار می‌کرد[۲۶۴] و موفقیت سلطنتش را حاصل اعتماد به خدا، مشاورهٔ صادقانه و محبت مردمش می‌دانست.[۲۶۵] در دعایی چنین سپاسگزاری کرده بود:

[در زمانی] که جنگ‌ها و شورش‌ها با آزارهای سخت، تقریباً همهٔ پادشاهان و کشورها را در اطراف من گرفتار کرده‌اند، سلطنت من آرام بوده و سرزمینم پناهگاهی برای کلیسای رنج‌کشیدهٔ تو شده است. محبت مردمم استوار جلوه کرده و نقشه‌های دشمنانم نقش بر آب شده‌اند.[۲۵۹]

تبارشناسی

[ویرایش]

شجره نامه

[ویرایش]
Thomas Boleyn,
1st Earl of Wiltshire
Elizabeth Howardهنری هفتم انگلستانالیزابت یورک
Mary Boleynآن بولینهنری هشتم انگلستانMargaretماری تودور
Catherine Careyهنری کری، بارون هانسدون اولالیزابت یکم انگلستانماری یکم انگلستانادوارد ششم انگلستانجیمز پنجم، پادشاه اسکاتلندMargaret DouglasFrances Brandon
Catherine Careyماری یکم اسکاتلندHenry Stuart,
Lord Darnley
جین گری
جیمز یکم انگلستان

جستارهای وابسته

[ویرایش]

یادداشت‌ها

[ویرایش]
  1. "I mean to direct all my actions by good advice and counsel."[۱]
  2. قانون مصوب ژوئیه ۱۵۳۶ اعلام کرد که الیزابت «نامشروع است … و کاملاً محروم، مستثنی و ممنوع از ادعا، چالش یا مطالبه هرگونه ارث به‌عنوان وارث قانونی … [پادشاه] از طریق نسب مستقیم» می‌باشد.[۱۱]
  3. الیزابت دو هزار سوارکار گردآوری کرده بود، «نشانه‌ای قابل توجه از گستردگی شبکه هواداران و وابستگانش».[۳۶]
  4. «زنان ویکم آن‌قدر کیک و ویفر به الیزابت تقدیم کردند که کجاوه‌اش سنگین شد و او از آن‌ها خواست دست نگه دارند.»[۴۲]
  5. «خوشبختانه ده کرسی از بیست‌وشش کرسی اسقفی خالی بود، زیرا در آن زمان نرخ مرگ‌ومیر در میان اسقف‌ها بالا بود و به‌طور مناسب، تب یک روز پس از مرگ مری، اسقف اعظم کانتربریِ او،رجینالد پل، را از پای درآورد.»[۶۰]
  6. «کمتر از ده کرسی اسقفی به دلیل مرگ، بیماری یا بی‌توجهی 'کاردینال ملعون' [پل] خالی مانده بود.»[۶۱]
  7. Most modern historians have considered murder unlikely; breast cancer and suicide being the most widely accepted explanations.[۷۳] Thecoroner's report, hitherto believed lost, came to light inThe National Archives in the late 2000s and is compatible with a downstairs fall as well as other violence.[۷۴]
  8. On Elizabeth's accession, Mary'sGuise relatives had pronounced her queen of England and had the English arms emblazoned with those of Scotland and France on her plate and furniture.[۱۰۹]
  9. By the terms of the treaty, both English and French troops withdrew from Scotland.[۱۱۲]
  10. Elizabeth's ambassador in France was actively misleading her as to the true intentions of the Spanish king, who only tried to buy time for his great assault upon England[۱۳۷]
  11. When the Spanish naval commander, theDuke of Medina Sidonia, reached the coast near Calais, he found the Duke of Parma's troops unready and was forced to wait, giving the English the opportunity to launch their attack.[۱۴۵]
  12. For example, C. H. Wilson castigates Elizabeth for half-heartedness in the war against Spain.[۱۶۵]
  13. One observer wrote thatUlster, for example, was "as unknown to the English here as the most inland part of Virginia".[۱۷۴]
  14. In a letter of 19 July 1599 to Essex, Elizabeth wrote: "For what can be more true (if things be rightly examined) than that your two months' journey has brought in never a capital rebel against whom it had been worthy to have adventured one thousand men".[۱۷۸]
  15. This criticism of Elizabeth was noted by Elizabeth's early biographersWilliam Camden and John Clapham. For a detailed account of such criticisms and of Elizabeth's "government by illusion"[۱۹۹]
  16. John Cramsie, in reviewing the recent scholarship in 2003, argued "the period 1585–1603 is now recognised by scholars as distinctly more troubled than the first half of Elizabeth's long reign. Costly wars against Spain and the Irish, involvement in the Netherlands, socio-economic distress, and an authoritarian turn by the regime all cast a pall over Gloriana's final years, underpinning a weariness with the Queen's rule and open criticism of her government and its failures."[۲۰۰]
  17. A Patent of Monopoly gave the holder control over an aspect of trade or manufacture.[۲۰۹]
  18. "The metaphor of drama is an appropriate one for Elizabeth's reign, for her power was an illusion—and an illusion was her power. Like Henry IV of France, she projected an image of herself which brought stability and prestige to her country. By constant attention to the details of her total performance, she kept the rest of the cast on their toes and kept her own part as queen."[۲۲۲]
  19. After Essex's downfall, James VI of Scotland referred to Robert Cecil as "king there in effect".[۲۲۶]
  20. Cecil wrote to James, "The subject itself is so perilous to touch amongst us as it setteth a mark upon his head forever that hatcheth such a bird".[۲۲۷]
  21. James VI of Scotland was a great-great-grandson ofHenry VII of England, and thus Elizabeth's first cousin twice removed, since Henry VII was Elizabeth's paternal grandfather.
  22. The age of Elizabeth was redrawn as one ofchivalry, epitomised by courtly encounters between the queen and sea-dog "heroes" such as Drake and Raleigh. Some Victorian narratives, such as Raleigh laying his cloak before the Queen or presenting her with a potato, remain part of the myth[۲۴۵]
  23. In his preface to the 1952 reprint ofQueen Elizabeth I, J. E. Neale observed: "The book was written before such words as "ideological", "fifth column", and "cold war" became current; and it is perhaps as well that they are not there. But the ideas are present, as is the idea of romantic leadership of a nation in peril, because they were present in Elizabethan times".
  24. The new state religion was condemned at the time in such terms as "a cloaked papistry, or mingle mangle".[۲۵۴]
  25. As Elizabeth'sLord Keeper,Nicholas Bacon, put it on her behalf to parliament in 1559, the queen "is not, nor ever meaneth to be, so wedded to her own will and fantasy that for the satisfaction thereof she will do anything ... to bring any bondage or servitude to her people, or give any just occasion to them of any inward grudge whereby any tumults or stirs might arise as hath done of late days".[۲۶۲]

منابع

[ویرایش]

یادکردها

[ویرایش]
  1. Elizabeth's first speech,Hatfield House, 20 November 1558,Loades (2003), p.  35
  2. "House of Tudor | History, Monarchs, & Facts".Encyclopedia Britannica.Archived from the original on 24 August 2021. Retrieved31 August 2021.
  3. ۳٫۰۳٫۱Starkey,Monarch (2003), p. 5.
  4. Neale (1954), p. 386.
  5. Somerset (2003), p. 729.
  6. Somerset (2003), p. 4.
  7. Loades (2003), pp. 3–5.
  8. Somerset (2003), pp. 4, 5.
  9. Stanley, Earl of Derby, Edward (1890).Correspondence of Edward, Third Earl of Derby, During the Years 24 to 31 Henry VIII. : Preserved in a Ms. in the Possession of Miss Pfarington, of Worden Hall. Vol. 19. Chetham Society. p. 89.
  10. Loades (2003), pp. 6–7.
  11. Somerset (2003), p. 10.
  12. Loades (2003), pp. 7–8.
  13. Jenkins,Elizabeth the Great (1967), p. 13.
  14. Somerset (2003), p. 11.
  15. Weir,Children of Henry VIII (1997), p. 7.
  16. ۱۶٫۰۱۶٫۱Loades (2003), pp. 8–10.
  17. ۱۷٫۰۱۷٫۱Sanders, Seth (10 October 2002)."Book of translations reveals intellectualism of England's powerful Queen Elizabeth I". University of Chicago Chronicle.Archived from the original on 28 December 2019. Retrieved9 January 2020.
  18. McCall, Rosie (29 November 2019)."Mystery author of forgotten Tacitus translation turns out to be Elizabeth I".Newsweek.Archived from the original on 10 January 2020. Retrieved9 January 2020.
  19. Faulconbridge, Guy (29 November 2019)."Elizabeth I revealed as the translator of Tacitus into English". Reuters. Archived fromthe original on 24 December 2019. Retrieved9 January 2020.
  20. Somerset (2003), p. 25.
  21. Loades (2003), p. 21.
  22. "Venice: April 1603"بایگانی‌شده در ۱۳ آوریل ۲۰۱۴ توسطWayback Machine,Calendar of State Papers Relating to English Affairs in the Archives of Venice, Volume 9: 1592–1603 (1897), 562–570. Retrieved 22 March 2012.
  23. Stoyle, Mark.West Britons, Cornish Identities and the Early Modern British State, University of Exeter Press, 2002, p. 220.
  24. Harley, John (1999).William Byrd.Routledge.ISBN 978-1-315-08405-3.
  25. Spring, Matthew (2001).The Lute in Britain: A History of the Instrument and Its Music (1st ed.).Oxford University Press.ISBN 978-0-19-518838-7.
  26. Harley, John (2020).Thomas Tallis (1st ed.).Routledge.ISBN 978-0-367-59755-9.
  27. Loades (2003), p. 11.
  28. Starkey,Apprenticeship (2001), p. 69.
  29. Loades (2003), p. 14.
  30. Haigh (2000), p. 8.
  31. Neale (1954), p. 32.
  32. Williams,Elizabeth (1972), p. 24.
  33. Weir,Children of Henry VIII (1997).
  34. ۳۴٫۰۳۴٫۱Neale (1954), p. 33.
  35. "Thomas Seymour, Baron Seymour | English admiral".Encyclopedia Britannica.Archived from the original on 11 June 2020. Retrieved22 January 2020.
  36. Loades (2003), pp. 24–25.
  37. Loades (2003), p. 27.
  38. Neale (1954), p. 45.
  39. Loades (2003), p. 28.
  40. Somerset (2003), p. 51.
  41. Loades (2003), p. 29.
  42. Neale (1954), p. 49.
  43. Loades (2003), p. 32.
  44. Somerset (2003), p. 66.
  45. Neale (1954), p. 53.
  46. Loades (2003), p. 33.
  47. "BBC – History – Elizabeth I: An Overview".www.bbc.co.uk.Archived from the original on 17 November 2020. Retrieved15 November 2020.
  48. Kantorowicz (1997), p. ix.
  49. Loades (2003), pp. 36–37 (full document reproduced).
  50. Somerset (2003), pp. 89–90.
  51. The "Festival Book" account, from the British Libraryبایگانی‌شده در ۱۶ آوریل ۲۰۱۶ توسطWayback Machine
  52. Poole, Robert (6 September 2005)."John Dee and the English Calendar: Science, Religion and Empire". Institute of Historical Research. Archived fromthe original on 30 September 2007. Retrieved26 October 2006.
  53. Szönyi, György E. (2004). "John Dee and Early Modern Occult Philosophy".Literature Compass.1 (1): 1–12.doi:10.1111/j.1741-4113.2004.00110.x.ISSN 1741-4113.
  54. Neale (1954), p. 70.
  55. Loades (2003), pp. xv.
  56. "'Queen Elizabeth I: The Pelican Portrait', called Nicholas Hilliard (c. 1573)",Walker Art Gallery, Liverpool, United Kingdom: National Museums Liverpool, 1998, archived fromthe original on 16 April 2014, retrieved29 July 2012
  57. ۵۷٫۰۵۷٫۱Collinson,ODNB (2008).
  58. Lee, Christopher (1998) [1995]. "Disc 1".This Sceptred Isle 1547–1660.ISBN 978-0-563-55769-2.
  59. Loades (2003), p. 46.
  60. Somerset (2003), p. 77.
  61. Black (1945), p. 10.
  62. Somerset (2003), pp. 101–103.
  63. Willis, Jonathan (2016).Church Music and Protestantism in Post-Reformation England: Discourses, Sites and Identities.Routledge.ISBN 978-1-317-16624-5.
  64. Loades (2003), p. 38.
  65. Haigh (2000), p. 19.
  66. Loades (2003), p. 39.
  67. Warnicke, Retha (September 2010). "Why Elizabeth I Never Married".History Review (67): 15–20.
  68. Loades (2003), p. 42.
  69. ۶۹٫۰۶۹٫۱Wilson (1981), p. 95.
  70. Skidmore (2010), pp. 162, 165, 166–168.
  71. Chamberlin (1939), p. 118.
  72. Somerset (2003), pp. 166–167.
  73. Doran,Monarchy (1996), p. 44.
  74. Skidmore (2010), pp. 230–233.
  75. Wilson (1981), pp. 126–128.
  76. Doran,Monarchy (1996), p. 45.
  77. Doran,Monarchy (1996), p. 212.
  78. Adams (2002), pp. 384, 146.
  79. Hammer (1999), p. 46.
  80. Jenkins,Elizabeth and Leicester (2002), pp. 245, 247.
  81. Doran,Queen (2003), p. 61.
  82. Wilson (1981), p. 303.
  83. ۸۳٫۰۸۳٫۱۸۳٫۲Haigh (2000), p. 17.
  84. Jenkins,Elizabeth the Great (1967), p. 59.
  85. Falkdalen, Karin Tegenborg (2010).Vasadöttrarna. Historiska media. p. 126.ISBN 978-9-1870-3126-7.
  86. Roberts, Michael (1968).The Early Vasas: A History of Sweden, 1523–1611. Cambridge. pp. 159, 207.ISBN 978-1-00-129698-2.
  87. ۸۷٫۰۸۷٫۱Adams, S.; Gehring, D. S. (2013)."Elizabeth I's Former Tutor Reports on the Parliament of 1559: Johannes Spithovius to the Chancellor of Denmark, 27 February 1559".The English Historical Review.128 (530): 43.doi:10.1093/ehr/ces310.ISSN 0013-8266.
  88. Lockhart, Paul Douglas (2011).Denmark, 1513–1660: the rise and decline of a Renaissance monarchy. Oxford University Press. p. 111.ISBN 978-0-19-927121-4.OCLC 844083309.
  89. Frieda (2005), p. 397.
  90. Loades (2003), pp. 53–54.
  91. Loades (2003), p. 54.
  92. Somerset (2003), p. 408.
  93. "Let Definition & Meaning".Archived from the original on 19 July 2023. Retrieved19 July 2023.
  94. Doran,Monarchy (1996), p. 87.
  95. Haigh (2000), pp. 20–21.
  96. Haigh (2000), pp. 22–23.
  97. King, John N. (1990)."Queen Elizabeth I: Representations of the Virgin Queen".Renaissance Quarterly.43 (1): 30–74.doi:10.2307/2861792.JSTOR 2861792.S2CID 164188105.
  98. Haigh (2000), p. 23.
  99. Doran, Susan (1995)."Juno versus Diana: The Treatment of Elizabeth I's Marriage in Plays and Entertainments, 1561–1581".The Historical Journal.38 (2): 257–274.doi:10.1017/S0018246X00019427.JSTOR 2639984.S2CID 55555610.
  100. Haigh (2000), p. 24.
  101. "Elizabeth I Was Likely Anything But a Virgin Queen". 4 February 2019.Archived from the original on 1 October 2020. Retrieved1 August 2020.
  102. Gristwood, Sarah (2008).Elizabeth and Leicester. Penguin.ISBN 978-0-14-311449-9.Archived from the original on 26 January 2021. Retrieved1 August 2020.
  103. "Robert Dudley: Queen Elizabeth I's great love".Archived from the original on 8 August 2020. Retrieved1 August 2020.
  104. Burgess, Steve (2011).Famous Past Lives. John Hunt.ISBN 978-1-84694-494-9.Could it be that when Elizabeth was confined to bed in 1561 (at the time when her love affair with Dudley was at its height) with a mysterious illness she was in fact pregnant?[...] The Spanish ambassador reported that she had a swelling of the abdomen...
  105. ۱۰۵٫۰۱۰۵٫۱۱۰۵٫۲"British History Online: Simancas: June 1587, 16-30".Archived from the original on 27 September 2020. Retrieved1 August 2020.
  106. ۱۰۶٫۰۱۰۶٫۱۱۰۶٫۲Levin, Carole (1994).The Heart and Stomach of a King: Elizabeth I and the Politics of Sex and Power. University of Pennsylvania Press. pp. 81–82.ISBN 978-0-8122-3252-3.
  107. ۱۰۷٫۰۱۰۷٫۱Levin, Carole (2 December 2004)."All the Queen's Children: Elizabeth I and the Meanings of Motherhood".Explorations in Renaissance Culture.30 (1): 57–76.doi:10.1163/23526963-90000274.ISSN 2352-6963.Archived from the original on 19 August 2021. Retrieved10 August 2020.
  108. Rozett, Martha (2003).Constructing a World: Shakespeare's England and the New Historical Fiction. State University of New York Press. p. 129.ISBN 978-0-7914-5551-7.
  109. ۱۰۹٫۰۱۰۹٫۱Guy (2004), pp. 96–97.
  110. Haigh (2000), p. 131.
  111. Guy (2004), p. 115.
  112. Haigh (2000), p. 132.
  113. Loades (2003), p. 67.
  114. Loades (2003), pp. 68.
  115. Adams, Simon (2008). "Dudley, Robert, earl of Leicester (1532/3–1588)".Oxford Dictionary of National Biography (online ed.). Oxford University Press.doi:10.1093/ref:odnb/8160. (Subscription orUK public library membership required.)
  116. Letter to Mary, Queen of Scots, 23 June 1567." Quoted byLoades (2003), pp.  69–70.
  117. Loades (2003), pp. 72–73.
  118. ۱۱۸٫۰۱۱۸٫۱Loades (2003), p. 73.
  119. Williams,Norfolk (1964), p. 174.
  120. ۱۲۰٫۰۱۲۰٫۱McGrath (1967), p. 69.
  121. ۱۲۱٫۰۱۲۱٫۱۱۲۱٫۲Collinson (2007), p. 67.
  122. Collinson (2007), pp. 67–68.
  123. Collinson (2007), p. 68.
  124. Guy (2004), pp. 483–484.
  125. Loades (2003), pp. 78–79.
  126. Guy (2004), pp. 1–11.
  127. Frieda (2005), p. 191.
  128. ۱۲۸٫۰۱۲۸٫۱Loades (2003), p. 61.
  129. Flynn & Spence (2003), pp. 126–128.
  130. Somerset (2003), pp. 607–611.
  131. ۱۳۱٫۰۱۳۱٫۱Haigh (2000), p. 135.
  132. ۱۳۲٫۰۱۳۲٫۱Strong & van Dorsten (1964), p. 50.
  133. Strong & van Dorsten (1964), p. 43.
  134. Strong & van Dorsten (1964), p. 72.
  135. Letter to Robert Dudley, Earl of Leicester, 10 February 1586, delivered byThomas Heneage.Loades (2003), p.  94
  136. Chamberlin (1939), pp. 263–264.
  137. Parker (2000), p. 193.
  138. Haynes (1987), p. 15.
  139. Strong & van Dorsten (1964), pp. 72–29.
  140. Wilson (1981), pp. 294–295.
  141. ۱۴۱٫۰۱۴۱٫۱Haigh (2000), p. 138.
  142. Knight, Charles Raleigh:Historical records of The Buffs, East Kent Regiment (3rd Foot) formerly designated the Holland Regiment and Prince George of Denmark's Regiment. Vol I. London, Gale & Polden, 1905,p. 36-45
  143. Markham, Clement (2007).The Sir Francis Vere: Elizabeth I's Greatest Soldier and the Eighty Years War. Leonaur. p. 278.ISBN 978-1-78282-529-6.
  144. Parker (2000), pp. 193–194.
  145. Loades (2003), p. 64.
  146. Black (1945), p. 349.
  147. ۱۴۷٫۰۱۴۷٫۱Neale (1954), p. 300.
  148. Neale (1954), pp. 297–298.
  149. Somerset (2003), p. 591.
  150. ۱۵۰٫۰۱۵۰٫۱Black (1945), p. 353.
  151. Bucholz, R. O.; Key, Newton (2009).Early modern England 1485–1714: a narrative history. John Wiley and Sons. p. 145.ISBN 978-1-4051-6275-3..
  152. Hampden, JohnFrancis Drake, privateer: contemporary narratives and documents (Taylor & Francis, 1972).شابک‎۹۷۸−۰−۸۱۷۳−۵۷۰۳−۰, 254.
  153. ۱۵۳٫۰۱۵۳٫۱Fernández Duro, Cesáreo (1972).Armada Española desde la Unión de los Reinos de Castilla y Aragón. Museo Naval de Madrid, Instituto de Historia y Cultura Naval, Tomo III, Capítulo III. Madrid, p. 51.
  154. Elliott, J. H.La Europa dividida (1559–1598) (Editorial Critica, 2002).شابک‎۹۷۸−۸−۴۸۴۳−۲۶۶۹−۴, 333.
  155. Bicheno 2012, pp. 308–309.
  156. Bicheno 2012, pp. 285–86.
  157. MacCaffrey 1994, p. 108.
  158. Wernham 1994, pp. 130–33.
  159. Hammer 1999, pp. 371–373.
  160. Bicheno 2012, pp. 289–293.
  161. Graham 2013, pp. 214–15.
  162. Tenace, Edward (2003)."A Strategy of Reactions: The Armadas of 1596 and 1597 and the Spanish Struggle for European Hegemony".English Historical Review. Oxford University Press.118 (478): 855–882.doi:10.1093/ehr/118.478.855.JSTOR 3491126. Retrieved26 February 2025.
  163. Wernham 1994, p. 413.
  164. Haigh (2000), p. 145.
  165. ۱۶۵٫۰۱۶۵٫۱Haigh (2000), p. 183.
  166. Somerset (2003), p. 655.
  167. ۱۶۷٫۰۱۶۷٫۱Haigh (2000), p. 142.
  168. Haigh (2000), p. 143.
  169. Haigh (2000), pp. 143–144.
  170. Rowse 1950, p. 419.
  171. MacCaffrey 1994, pp. 189–91.
  172. MacCaffrey 1994, p. 207.
  173. Wernham 1994, p. 235.
  174. Somerset (2003), p. 667.
  175. Loades (2003), p. 55.
  176. Somerset (2003), p. 668.
  177. Somerset (2003), pp. 668–669.
  178. ۱۷۸٫۰۱۷۸٫۱Loades (2003), p. 98.
  179. Loades (2003), pp. 98–99.
  180. ۱۸۰٫۰۱۸۰٫۱Crankshaw, Edward,Russia and Britain, Collins,The Nations and Britain series.
  181. Levin, Carol (2016).A Biographical Encyclopedia of Early Modern Englishwomen: Exemplary Lives and Memorable Acts, 1500-1650. Taylor and Francis. pp. 510–511.ISBN 978-1-315-44071-2.
  182. Coote, Charles Henry (2017).Early Voyages and Travels to Russia and Persia by Anthony Jenkinson and other Englishmen. Taylor & Francis. p. 1, Introduction.ISBN 978-1-317-14661-2.Archived from the original on 19 August 2021. Retrieved3 February 2019.
  183. ۱۸۳٫۰۱۸۳٫۱۱۸۳٫۲Virginia Mason Vaughan (2005).Performing Blackness on English Stages, 1500–1800. Cambridge University Press. p. 57.ISBN 978-0-521-84584-7.Archived from the original on 14 July 2020. Retrieved22 October 2020.
  184. Nicoll, Allardyce (2002).Shakespeare Survey With Index 1–10. Cambridge University Press. p. 90.ISBN 978-0-521-52347-9.Archived from the original on 22 December 2019. Retrieved22 October 2020.
  185. Bartels, Emily Carroll (2008).Speaking of the Moor. University of Pennsylvania Press. p. 24.ISBN 978-0-8122-4076-4.Archived from the original on 14 July 2020. Retrieved22 October 2020.
  186. University of Birmingham CollectionsMimsy.bham.ac.ukبایگانی‌شده در ۲۸ فوریه ۲۰۰۹ توسطWayback Machine
  187. Tate Gallery exhibition "East-West: Objects between cultures",Tate.org.ukبایگانی‌شده در ۲۶ دسامبر ۲۰۱۳ توسطWayback Machine
  188. ۱۸۸٫۰۱۸۸٫۱۱۸۸٫۲Kupperman (2007), p. 39.
  189. Nicoll (2002), p. 96.
  190. The Encyclopedia of world history by Peter N. Stearns. p. 353. Retrieved2 May 2010.
  191. Kupperman (2007), p. 40.
  192. Kupperman (2007), p. 41.
  193. Daniel Farabaugh (2016). "Chapter 2".United States History (4th ed.). McGraw-Hill. pp. 45–47.ISBN 978-1-259-58409-1.
  194. Wernham 1994, pp. 333–334.
  195. Foster, Sir William (1998) [1933].England's Quest of Eastern Trade. London: A. & C. Black. pp. 155–157.ISBN 978-0-415-15518-2.
  196. ۱۹۶٫۰۱۹۶٫۱Haigh (2000), p. 155.
  197. Black (1945), pp. 353, 355–356.
  198. Black (1945), p. 355.
  199. Haigh (2000), Chapter 8, "The Queen and the People", pp. 149–169.
  200. Cramsie, John (June 2003)."The Changing Reputations of Elizabeth I and James VI & I".Reviews in History (review no. 334).Archived from the original on 23 October 2018. Retrieved19 July 2017.
  201. Adams (2002), p. 7.
  202. Hammer (1999), p. 1.
  203. ۲۰۳٫۰۲۰۳٫۱Collinson (2007), p. 89.
  204. Doran,Monarchy (1996), p. 216.
  205. Hammer (1999), pp. 1, 2.
  206. Hammer (1999), pp. 1, 9.
  207. Hammer (1999), pp. 9–10.
  208. Lacey (1971), pp. 117–120.
  209. SeeNeale (1954), p.  382.
  210. Williams,Elizabeth (1972), p. 208.
  211. Black (1945), pp. 192–194.
  212. Neale (1954), pp. 383–384.
  213. Loades (2003), p. 86.
  214. Black (1945), p. 239.
  215. Black (1945), pp. 239–245.
  216. Haigh (2000), p. 176.
  217. "The best books on Elizabeth I – a Five Books interview with Helen Hackett".Five Books.Archived from the original on 25 February 2019. Retrieved25 February 2019.
  218. ۲۱۸٫۰۲۱۸٫۱Loades (2003), p. 92.
  219. "The Tudors had bad teeth? What rot!",The Daily Telegraph, 18 January 2015. Retrieved 28 May 2016.
  220. De Maisse: a journal of all that was accomplished by Monsieur De Maisse, ambassador in England from King Henri IV to Queen Elizabeth, anno domini 1597, Nonesuch Press, 1931, pp. 25–26.
  221. Haigh (2000), p. 171.
  222. Haigh (2000), p. 179.
  223. Loades (2003), p. 93.
  224. Loades (2003), p. 97.
  225. Black (1945), p. 410.
  226. Croft (2003), p. 48.
  227. ۲۲۷٫۰۲۲۷٫۱Willson (1963), p. 154.
  228. Willson (1963), p. 155.
  229. Neale (1954), p. 385.
  230. Black (1945), p. 411.
  231. Black (1945), pp. 410–411.
  232. Lee, Christopher (2004).1603: The Death of Queen Elizabeth, the Return of the Black Plague, the Rise of Shakespeare, Piracy, Witchcraft and the Birth of the Stuart Era. St. Martin's Press. p. viii.ISBN 978-0-312-32139-0.
  233. Jessica L. Malay,Anne Clifford's Autobiographical Writing, 1590-1676 (Manchester, 2018), p. 17.
  234. Weir,Elizabeth the Queen (1999), p. 486.
  235. "Elizabeth I".Westminster Abbey. Retrieved10 September 2025.
  236. Stanley, Arthur Penrhyn (1868). "The royal tombs".Historical memorials of Westminster Abbey. London: John Murray. p. 178.OCLC 24223816.
  237. ۲۳۷٫۰۲۳۷٫۱Loades (2003), pp. 100–101.
  238. ۲۳۸٫۰۲۳۸٫۱Somerset (2003), p. 726.
  239. Strong (2003), p. 164.
  240. Haigh (2000), p. 170.
  241. Weir,Elizabeth the Queen (1999), p. 488.
  242. Dobson & Watson (2003), p. 257.
  243. Strong (2003), pp. 163–164.
  244. Haigh (2000), pp. 175, 182.
  245. Dobson & Watson (2003), p. 258.
  246. Haigh (2000), p. 175.
  247. Haigh (2000), p. 182.
  248. Kenyon (1983), p. 207.
  249. Black (1945), pp. 408–409.
  250. Haigh (2000), pp. 142–147, 174–177.
  251. Hogge (2005), pp. 9–10.
  252. Loades (2003), pp. 46–50.
  253. Weir,Elizabeth the Queen (1999), p. 487.
  254. Somerset (2003), p. 102.
  255. Black (1945), pp. 14–15.
  256. Haigh (2000), pp. 45–46, 177.
  257. Haigh (2000), p. 42.
  258. Williams,Elizabeth (1972), p. 50.
  259. ۲۵۹٫۰۲۵۹٫۱۲۵۹٫۲Somerset (2003), p. 727.
  260. Hogge (2005), p. 9n.
  261. Loades (2003), p. 1.
  262. Starkey,Monarch (2003), p. 7.
  263. Somerset (2003), pp. 75–76.
  264. Edwards (2004), p. 205.
  265. Starkey,Monarch (2003), pp. 6–7.

منابع چاپی

[ویرایش]

پیوند به بیرون

[ویرایش]
درویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔالیزابت یکم موجود است.
الیزابت یکم
زادهٔ: ۷ سپتامبر ۱۵۳۳درگذشتهٔ: ۲۴ مارس ۱۶۰۳
عنوان سلطنتی
پیشین:
ماری یکموفلیپه دوم
فرمانروای انگلستان وایرلند
۱۵۵۸–۱۶۰۳
پسین:
جیمز ششم و یکم
پادشاهان انگلستان قبل از ۱۶۰۳پادشاهان اسکاتلند قبل از ۱۶۰۳ میلادی
  • خطوط کج پادشاهان مورد مناقشه و اختلاف هستند.
عمومی
کتابخانه‌های ملی
نگارخانه‌های هنری و موزه‌ها
نهادهای پژوهش هنری
واژه‌نامه‌های زندگی‌نامه‌ای
پایگاه‌های دادهٔ علمی
سایر
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=الیزابت_یکم&oldid=42955934»
رده‌ها:
رده‌های پنهان:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp