اِلهیات،خداشناسی،یزدانشناسی یاتِئولوژی (بهانگلیسی:Theology) مباحث کلامی و معرفتی (مثل ادله برهان) دربارهٔ خدا است. همچنین الهیات مطالعات مدون مفاهیم دربارهٔ خدا و ماهیت گسترش ایدههای دینی (یکتاگرایی و یکتاپرستی) است. در دوران تبیین، تدوین و اعتلا به شکل مکتبی و نظاممند درآمده و در قرون متأخر به صورت رشته مصوب دانشگاهی در دانشگاهها، سمینارها و مدارس آموزش داده میشود.[۱]
آگوستین قدیس معادل واژهلاتین ثئولوژی (theology) الهیات را چنین تعریف میکند: «استدلال و بحث دربارهٔ خدا».[۲] ریچارد هوکر خداشناس انگلیسی الهیات را به عنوان«علم امور الهی» تعریف کردهاست.[۳]
واژه الهیات میتواند در عین حال به طیف گوناگونی از رشتهها و حوزههای مطالعاتی گفته شود.[۴]خداشناسان صورتهای گوناگونی از استدلالها و و تحلیلهای مختلف فلسفی، کلامی، تاریخی و تجربی را به کار میبرند تا از شمار زیاد موضوعات دینی دفاع کنند، یا از آنها انتقاد کنند یا آنها را بفهمند و تبیین کنند.
الهیات میتواند الهیدانان را به صورتهای زیر کمک کند:
پیشینه الهیات در یونان به دوران قبل ازسقراط برمیگردد. در زمانپارمنیدس که او را پدرمتافیزیک مینامند الهیات و متافیزیک در هم ادغام شده بود و بحث متافیزیک پارمنیدس با الهام از عالم غیب بود.افلاطون وارسطو به ترتیب با مبنا قراردادنایده و واقعیت و نیز با جدا کردن مباحث عالم غیب از متافیزیک الهیات یونانی را از متافیزیک بهطور جزئی جدا کردند، امامفاهیماستعلایی هنوز در متافیزیک افلاطون وجود داشت. در قرنهای بعد با بحث صرف دربارهٔ وجود در معنای کلی آن متافیزیک بهطور کامل از الهیات جدا شد.
تئولوژی (Theology) در انگلیسی از واژهٔ یونانی ثئولوژیا (θεολογία) مشتق شدهاست. خود واژه ثئولوژیا از ثئوس (Θεός), به معنای خدا و لوژیا (-λογία),[۱۲] به معنای گفتهها و حکمتها و اندرزها بکار میرفتهاست. لوژیا با واژه لوگوس مرتبط است است که به معنای واژه، گفتار یا استدلال است. این واژه پس از آن به لاتین به صورت ثئولوژیا (theologia) و واردزبان فرانسه به صورت ثئولوژی (théologie) میشود.[۱۳] معنایی که این واژه در انگلیسی دارد بخش اعظمی از آن معنا مربوط به معادلهای لاتین و یونانی است که در کاربردهای مسیحی پدرشناسی یاپدرشناسی (پاتریولوژی) و تاریخ الهیات مسیحی بکار رفتهاست. به نظر میرسد اولین کسی که واژه الهیات را بکاربرده، افلاطون در رسالهٔ جمهوریت است که واژه میتولوژی (θεολογία) را در دهان سقراط گذاشتهاست.[۱۴] ارسطو فلسفه نظریه را به سه بخش ریاضیات، طبیعیات یا فیزیک و الهیات تقسیم کرد. نزد ارسطو، الهیات مطابق با متافیزیک بود که در مورد گفتار درباب الوهیت بود.[۱۵] منابع رواقی همچون مارکوس وارو بیان میکنند که میتواند سه نوع گفتار و بحث در باب امر الهی را از هم متمایز کرد: میتولوژی که در ارتباط با اسطورهها و خدایان یونان بودهاست، عقلانی که مربوط به تحلیل فلسفی خدایان و جهانشناسی است، و مدنی که در باب آداب و رسوم دینی عام است.[۱۶]
واژه «متالِّه» (که به صورت [ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِه ْ ] تلفظ میشود) به کسی اطلاق میشود که به علم الهیات اشتغال دارد.[۱۷] این واژه همچنین به معنای پرستنده،حکیم،عارف،متصوف،زاهد و عابد است. در واقع متالِّه به آن که خدا را پرستش کند و این کار همیشگیاش باشد، اطلاق میشود. متالِّه به کسی گفته میشود که افکار و جستجوهای درونیاش همواره به شکل علاقه به شناختن و پرستش یک نیروی والاتر دیده میشود. این گونه افراد ممکن است به علم الهیات اشتغال داشته باشند و در مقامهایی همچونواعظ،کشیش و یا به طور کلی خداشناس ظاهر شوند.[۱۸] واژه «متالِّه» از کلمه «تَأَلُّه» گرفته شده که اصطلاحی در فلسفه و عرفان بوده و ژرفاندیشی در حکمت الهی معنا میدهد.[۱۹] واژه «تَأَلُّه» مصدر باب تَفَعُّل از واژۀ الاه، در لغت به معنای تعبّد و تنسّک بوده[۲۰][۲۱][۲۲] و مُتَألِّه به کسی گفته میشود که فلسفۀ زندگی خود را بر مبنای وجود الاه بگذارد و طریقۀ تفکر او، ذوق و شوق و کشف و شهود باشد.[۲۳][۲۴] همتای این کلمه در انگلیسی، واژه «Deify» است.[۲۵]
الهیات، به معنی خداشناسی است که مبین تعریف، توصیف و شناخت خدا در یک دین است. در الهیات مسیحی، بحث محدود بهوجود خدا نمیماند بلکه موضوعات دیگری نیز مورد مطالعه و تحقیق قرار میگیرند. موضوعات عمدهٔ الهیات مسیحی عبارتاند از: خداشناسی، مسیحشناسی، تثلیث، نجاتشناسی، کتاب مقدس و آخرتشناسی.
مسیحیت در اوایل ظهور طی چهار قرن، دین یکهتاز میدان نبود و میبایست با اندیشههای فلسفی و عقاید دینی سراسرامپراتوری روم، مصر و فارس مبارزه کند. در جریان این کشمکشها الهیات مسیحی بنا شده، رشد کرد و شکل گرفت. بعد ازقرن شانزدهم نیز دستخوش اندیشههایدوران روشنگری و آزاداندیشی بوده و به همین دلیل است که تأثیر الهیات مسیحی بهصورت گسترده بر جوامع شرق و غرب مشهود است. آزادی بیان و فکر در دنیای امروز غرب امکان این را فراهم آورده تا هر فرقه و حتی هر کلیسا، الهیات مختص و منحصر بهخود را شکل دهد. به همین دلیل ناممکن است که تعریف واحد از الهیات مسیحی ارائه داده شود که بتواند تمام دیدگاههای موجود فرقهها و کلیساها را دربرگیرد؛ ولی، این به معنای اختلاف و تضاد کلی میان این دیدگاهها نیست. همهٔ کلیساها در موضوعات عمده دین مسیحیت باهم همنظراند. آنچه الهیات کلیساها را از هم جدا میسازد، اختلافها بنیادی نیست، بلکه تفاوتهای فرعی است.
مناسب است الهیات مسیحی را از دو جنبه بهطور فشرده مورد بررسی قرار دهیم؛ یعنی از دیدگاه الهیات محافظه کار و الهیات لیبرال یا آزاداندیش.
خدا در الهیات مسیحی صرفاً یک قدرت نامحدود نیست بلکه خدا دارای شخصیت است. خدا در ماهیت اش درای صفات ذاتی و اخلاقی است.بحث ماهیت خدا وحدانیت را نیز دربر میگیرد. وحدانیت خدا در الهیات مسیحی به این معناست که فقط و فقط یک خدا وجود دارد. یک موجود الهی که شایسته پرستش و عبادت است.خدا آفریدگار و معمار تمام کاینات و خلقت است. تمام خلقت، در نهایت، تحت فرمان و ارادهای او میباشد. خدا حکمفرمای مطلق در خلقت است که هیچ نیازی ندارد.
تثلیث یکی از اعتقادات بنیادین مسیحیت است که بر اساس آن خدای یگانه در سه شخص خدای پدر، خدای پسر (که در عیسی مسیح تجسم پیدا کرد) و خدای روحالقدس میباشند. این سه ذات یکسانی داشته ولی از هم متمایز میباشند.
رستگاریشناسی از رشتههای فرعی در دینشناسی است. رستگاریشناسی مبحثی است که به بررسی مسئله نجات ورستگاری نهایی بشر در ادیان گوناگون میپردازد. بحثهایی چون امکان رستگاری در ادیان، چگونگی رستگاری، رابطه شریعت و رستگاری و همچنین چیستی رستگاری در ادیان مختلف زیر این عنوان قرار میگیرند. اما منظور از آن در اینجا بررسی چگونگی نجات با دستآویزی به تعالیم مسیحیت است.
الهیات محافظه کار، الهیات رسمی تقریباً همه فرقه هاست (ارتودکس، کاتولیک، پروتستانت و فرقههای غیروابسته).محافظه کاران، چه معنوی باشند یا مدرن، الهیات و تعلیمپدران کلیسا را حفظ میکنند. الهیات لیبرال آنگونه که از نامش پیداست، بیانگر دیدگاهای آزاد کلیساها و افرادیست که الهیات رسمی مسیحی را نمیپذیرند. آنها طرفدار مکتب اصالت عملپراگماتیسم هستند که ادعا دارد ایمان باید در چوکات جهان ایده و ایدئالیسم مطالعه شود که در جهان ایده هیچ چیزی ثابت و قطعی نیست بلکه نسبی. همچنان ایمان باید در محدوده فریضههای معقول واستدلال منطقی باقی ماند.
الهیات یعنی آنچه مربوط بهاله باشد و علم الهی یکی از اقسامحکمت میباشد چونحکمت شاملریاضیات، طبیعی، و علم الهی میشود. علم الهی یعنی علمخداشناسی و خداشناسی در اسلام به معنی شناختالله ومقربان اوست (لغتنامه دهخدا؛ واژه اله). علم الهیات به معنای مصطلح و مفهوم عرففلسفه و کلام، مباحثی است مربوط به شناخت خدا و اثبات وجود او و صفات جلال و جمال او، از صفاتثبوتیه وسلبیه و صفات ذات و فعل.
مباحث و مسائل علم الهی یکی از متونحکمت است،حکمت الهی به معنی اعمحکمتمابعدالطبیعه است. علم اعلی شامل عقل و آثار آن در عالم جسمانی و روحانی،واجب الوجود، وحدانیت و نعوت جلال و فضل و عنایت او، ماوراءالطبیعه میگردد و میتوان گفت در الهیات از اثبات خدا و ادلهای که بر وجود او اقامه شدهاست و نیز صفات کمالیه او و افعالتکوینی وتشریعی او که بر حسب حکمت و لطف، صدور آن از او به اراده و اختیار واجب است، بحث میکنیم؛ و همچنین از سنتهای الهی در عالم خلقت و تکوین و عالم تشریع و تکلیف و نتایج و غایات افعال الهی و از افعالی که از او صادر نمیشود و عنایات عامه و خاصه او نسبت به بندگان بحث میکنیم. در این مفهوم تمام مباحث توحیدی،نبوت و شرایع و فلسفه تشریع ومعاد و هر چه از جنود غیبی و ظاهری اوست، یعنی تمامعلوم اسلامی وارد میشود.
الهیات در اسلام از ابتدای حیات دین اسلام آغاز شدهاست.ابن ابیالحدید که از دانشمندان اهل سنت میباشد مینویسد:حکمت و بحث در امور الهی فن احدی از عرب نبود و در کوچک و بزرگ آنها سابقه نداشت و نخستین کس از عرب که در این علوم خوض کرد علی بود که مباحث دقیق توحید و عدل در سخنانش پراکندهاست.[۲۶] در فلسفه، علم الهیات به دو قسمت تقسیم میشود: الهیات به معنی اعم و الهیات به معنی اخص.
الهیات به معنیالاعم امور عامه فلسفه است یعنی وجود و احوال وجود، و الهیات بمعنیالاخص مربوط به مفاهیم متافیزیکی در مورد خدا.
تاریخ مطالعه الهیات در موسسات آموزش عالی به قدمت خود این موسسات است. برای نمونه تاکسیلا، مکان اولیه برای آموزش ودایی بودهاست و محتملا به قرن ششمقبل از میلاد یا قبل تر بازمیگردد.[۲۷]آکادمی افلاطون که در آتن در قرن چهارم قبل از میلاد بنا نهاده شد، به نظر میرسد شامل موضوعاتی در زمینه الهیات بودهاست.[۲۸] تایسوه یاآکادمی سلطنتی آموزش در چین تعالیم کنفوسیوس را در قرن دوم قبل از میلاد تعلیم میدادهاست.[۲۹]مدرسه نصیبین مرکز یادگیری مسیحی از قرن چهارم پس از میلاد بود.[۳۰] نالاندادر هند مکانی برای آموزشهای عالی بودایی در قرون ۵ و ۶ پس از میلاد بودهاست.[۳۱]دانشگاه قرویین درمراکش،[۳۲] ودانشگاه الازهر مصر مرکز یادگیری اسلامی در قرن یازدهم بودهاند.[۳۳] دانشگاههای مدرن غربی از نهادها و مدارس رهبانیت و علیالخصوص مدارس کلیساییاروپای غربی در دورهقرون وسطای عالیه است. به کسی که دانشآموخته الهیات باشد «متأله» گفته میشود.[نیازمند منبع]
↑McGrath, Alister. 1998. Historical Theology: An Introduction to the History of Christian Thought. Oxford: Blackwell Publishers. pp. 1–8.
↑See, e.g. ,Daniel L. Migliore,Faith Seeking Understanding: An Introduction to Christian Theology 2nd ed.(Grand Rapids: Eerdmans, 2004)
↑See, e.g. , Michael S. Kogan, 'Toward a Jewish Theology of Christianity' inThe Journal of Ecumenical Studies 32.1 (Winter 1995), 89–106; available online at[۱]بایگانیشده در ۱۵ ژوئن ۲۰۰۶ توسطWayback Machine
↑See, e.g. , David Burrell,Freedom and Creation in Three Traditions (Notre Dame: University of Notre Dame Press, 1994)
↑See, e.g. , John Shelby Spong,Why Christianity Must Change or Die (New York: Harper Collins, 2001)
↑See, e.g. , Duncan Dormor et al (eds),Anglicanism, the Answer to Modernity (London: Continuum, 2003)
↑See, e.g. , Timothy Gorringe,Crime, Changing Society and the Churches Series (London:SPCK, 2004)
↑See e.g. , Anne Hunt Overzee's gloss upon the view ofRicœur (1913–2005) as to the role and work of 'theologian': "Paul Ricœur speaks of the theologian as a hermeneut, whose task is to interpret the multivalent, rich metaphors arising from the symbolic bases of tradition so that the symbols may 'speak' once again to our existential situation." Anne Hunt OverzeeThe body divine: the symbol of the body in the works of Teilhard de Chardin and Rāmānuja, Cambridge studies in religious traditions 2 (Cambridge: Cambridge University Press, 1992),ISBN0-521-38516-4,ISBN978-0-521-38516-9, p.4; Source:[۲] (accessed: Monday 5 April 2010)
↑The accusative plural of the neuter noun λόγιον; cf. Walter Bauer, William F. Arndt, F. Wilbur Gingrich, Frederick W. Danker,A Greek-English Lexicon of the New Testament, 2nd ed. , (Chicago and London: University of Chicago Press, 1979), 476. For examples of λόγια in the New Testament, cf. Acts 7:38; Romans 3:2; 1 Peter 4:11.
↑نهجالبلاغه]] ابن ابی الحدید؛ ج۱۳؛ شرح خطبه ۲۳۱؛ ص۴۸
↑Timothy Reagan,Non-Western Educational Traditions: Alternative Approaches to Educational Thought and Practice, 3rd edition (Lawrence Erlbaum: 2004), p.185 and Sunna Chitnis, 'Higher Education' in Veena Das (ed),The Oxford India Companion to Sociology and Social Anthropology (New Delhi:Oxford University Press, 2003), pp. 1032–1056: p.1036 suggest an early date; a more cautious appraisal is given in Hartmut Scharfe,Education in Ancient India (Leiden: Brill, 2002), pp. 140–142.
↑John Dillon,The Heirs of Plato: A Study in the Old Academy, 347–274BC (Oxford: OUP, 2003)
↑Xinzhong Yao,An Introduction to Confucianism (Cambridge: CUP, 2000), p.50.
↑Adam H. Becker,The Fear of God and the Beginning of Wisdom: The School of Nisibis and the Development of Scholastic Culture in Late Antique Mesopotamia (University of Pennsylvania Press, 2006); see alsoThe School of Nisibisبایگانیشده در ۳ مارس ۲۰۱۶ توسطWayback Machine at Nestorian.org
↑Hartmut Scharfe,Education in Ancient India (Leiden: Brill, 2002), p.149.
↑The Al-Qarawiyyin mosque was founded in 859 AD, but 'While instruction at the mosque must have begun almost from the beginning, it is only … by the end of the tenth-century that its reputation as a center of learning in both religious and secular sciences … must have begun to wax.' Y. G-M. Lulat,A History of African Higher Education from Antiquity to the Present: A Critical Synthesis (Greenwood, 2005), p.71