خط رسمی در پارهای از مناطق یک کشور (چین، هند، تانزانیا) یا خط رسمی درجه دو برای نوشتن زبان رسمی (مالزی، تاجیکستان)
الفبای عربی (عربی:اَلْحُرُوفُ ٱلْعَرَبِیَّة) یاابجدی عربی (عربی:اَلْأَبْجَدِيَّةُ ٱلْعَرَبِيَّة)حروف نوشتاریخط وزبان عربی است.
الفبای عربی، دارای ۲۸ حرف است والفبای فارسی از آن، گرفته شده است.[۱] الفبای عربی، دارای دو ترتیب اَبتَثی وابجدی است. ترتیب اَبتَثی آن مانندفارسی است، با این تفاوت که حرف (ه) پیش از حرف (و) قرار دارد. الفبایزبان عربی فاقد ۴ حرف (گ_چ_پ_ژ) است.
از عربهای شمالی عربستان ۵ مدرک که کهنهترین آنها مربوط به ۵۱۲ میلادی است، بهدست آمده است. از عربهای جنوبی (مردمیمنی وعمانی) نیز آثاری بهدست آمده است که با حروف خط والفبای مسند مینوشتند. مردم حجاز که بر اثر صحرانشینی از نوشتن خط بیبهره ماندند. اما اندکی از آنها که از دوره پیش از اسلام بهعراق وشام میرفتند نوشتن را از آنها آموختند و عربی خود را با حروفنبطی یاسریانی وعبرانی مینوشتند. برای نمونه سفیان بن امیه که از بازرگانان آن دوره بود از کسانی بود که خط سریانی (سطرنجیلی) را به حجاز آورد. سپس در طول دو قرنخط حجازی (که بعداً به کوفی شناخته شد) را بهبود بخشیدند تا خط فعلی عربی بهدست آمد.
سه آیهٔ نخست سورهٔ نساء به کوفی به رنگ طلایی و آیات قرآن به رنگ مشکی به زبان کوفی محققسوره حجیک جلد قرآن متعلق به سده اول هجری. واقع در بخش اسلامی موزه بریتانیاقرآن به خط کوفی مغربی (خط کوفی دارای بیش از ۳۰ شیوه نگارش بود)
در آغاز دوران اسلامی مسلمانان تلاش کردندقرآن را به نگارش درآورند؛ و عدهٔ کمی از آنها که نوشتن میتوانستند شامل «علیبن ابی طالب»، «عمربن خطاب» و «طلحه بن عبیدالله» قرآن را به نگارش درآوردند. در این نگارش از حروفالفبای نبطی یاخط سریانی (سطرنجیلی) استفاده شد. خطهای نبطی و سریانی هر دو ازخط آرامی منشأ گرفته بودند. در این خط ابهامات زیادی بود و حروف بدون نقطه نوشته میشدند و مصوتهای کوتاه و برخی مصوتهای بلند مانند «ا» در میان واژهها نوشته نمیشد.
برای نمونه در این خطب،ن،ت،ث وی همانند هم نوشته میشدند یاح،خ،ج یاس وش همانند بودند.
تا این زمان، قلمرو اعراب از افغانستان و ایران تا سوریه و مصر گسترش یافته بود و غلطخوانیهای زیادی در نامههای مختلف به وجود میآمد. مردم کشورهای دیگر در ادای واژههای عربی دچار مشکل بودند و به زبان خود میخواندند و مینوشتند تا اینکه در سال ۶۵ هجری،عبد الملک بن مروان در دمشق به خلافت رسید و در نامهای که بهحجاج بن یوسف ثقفی خلیفه عراق نوشت، به او گفت که اینخط کوفی کفایت نمیکند و از او خواست تا خط عربی را بر پایهٔ خط کوفی توسعه دهد و ترویج کند. حجاج به سردارانش دستور داد تمام روحانیان ادیان دیگر و کسانی که به خط غیر از عربی مینویسند را از دم تیغ بگذرانند. آثار این اقدامات حتی ازکتابسوزی در ایران نیز پررنگتر بود.[۳][۴] گرچه در شرق ایران و در خراسان چنین رویکرد و راهبردی ناکام ماند و تا پایان خلافت اموی همچنان موبدان و مغان با کاربردخط پهلوی ساسانی دستاندرکار نگهداری آمار باج و خراج بودند و تلاشهای واپسین استاندار آن سامان،نصربنسیار برای دگرگونی این روند ناکام ماند.[۵]
این اقدامات مشکلات زیادی برای زبان سایر کشورها ازجمله پارسیزبانان به وجود آورد. عربها خط را به کشورهای دیگر تحمیل نمودند ولی چهار حرف اصلی را در الفبای خود نداشتند و آن را حروف عجمی مینامیدند. سرانجام یک خوشنویس ایرانی به نام خواجه ابولمال، سه نویسهپژچ را به الفبای عربی اضافه کرد و پس از مدتی، نویسهگ نیز پس از یک فراز و نشیب ابتدا به شکل «ک یکنقطه(ڬ)، دونقطه(ࢴ) و سهنقطه(ڭ)» سپس (ک همزهدار)، و در نهایت به شکل کنونی (گ) به الفبای عربی اضافه شد.[۶]تعلیق ونستعلیق، دو شیوه خوشنویسی ازخط عربی هستند که توسط ایرانیان ابداع شدند.
خط عربی یا شیوههای زیباشناسانه و هنری متعدد الفبای زبان عربی، شامل:ثلث،نسخ،محقق،ریحانی،توقیع ورقاع، ساختهٔابنمقله شیرازی است.به جز خط نسخ که قبل از ابن مقله در قرن اول هجری قمری وجود داشته است[۷].
↑کتاب زبان پاک، نوشته احمد کسروی به سال ۱۳۲۲ خورشیدی و کتاب در پیرامون تغییر خط فارسی، نوشته، یحیی ذکاء به سال ۱۳۲۹ خورشیدی. نسخه الکترونیکی هر دو کتاب، موجود است
↑کتاب زبان پاک نوشتهٔ احمد کسروی به سال ۱۳۲۲ خورشیدی و کتاب در پیرامون تغییر خط فارسی نوشتهٔ یحیی ذکاء به سال ۱۳۲۹ خورشیدی صفحه هشتم. نسخه الکترونیکی هردو کتاب موجود است