اصغر فرهادی (زادهٔ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۱) فیلمساز ایرانی است. او به عنوان یکی از بهترین و با استعدادترین فیلمسازان سینمای ایران و یکی از برجستهترین فیلمسازان قرن بیست و یکم شناخته میشود. فیلمهای فرهادی که در ژانردرام اجتماعی و به سبکواقعگرایانه ساخته شدهاند، جزء پرفروشترین فیلمهای ایرانی هستند و دو بار برندهٔجایزه اسکار در رشتهٔبهترین فیلم خارجیزبان شدهاند. فیلمهای او که همه دربارهٔ خانواده و ارتباط آدمها هستند و پایانی باز و غمانگیز دارند، به دلیل تمرکز بر شرایط انسانی و به تصویر کشیدن داستانهای صمیمی و چالشبرانگیز از درگیریهای داخلی خانواده، مورد توجه قرار گرفتهاند.
فرهادی در کودکی برای نخستینبار به سینما رفت و به شدت تحتتاثیر فیلم قرار گرفت و به فیلمسازی علاقهمند شد. او در ۱۳ سالگی بهانجمن سینمای جوانان اصفهان پیوست و شروع به ساختن فیلمهای کوتاه کرد. وی تحصیلات دانشگاهی را در رشتهٔ ادبیات نمایشی درپردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز کرد و دردانشگاه تربیت مدرس در رشتهٔ کارگردانی به پایان رساند. فرهادی در دوران دانشگاه، نمایشهای رادیویی مینوشت که بسیار محبوب شدند و باعث شد او با پیشنهاد کار از سوی تهیهکنندگان تلویزیونی روبهرو شود. در سال ۱۳۷۵ نخستین همکاریاش با تلویزیون را با نوشتن آیتمهای نمایشی کوتاه برایشبکه پنج آغاز کرد و سپس با نوشتن فیلمنامههای سریالی، این همکاری را ادامه داد.روزگار جوانی (۱۳۷۷) وداستان یک شهر (۱۳۷۸–۱۳۸۰) برجستهترین آثار تلویزیونی فرهادی هستند که مورد استقبال قرار گرفتند. او همچنین فیلمنامههاییادداشتهای کودکی (۱۳۸۰) وپشت کنکوریها (۱۳۸۱) را نوشت که همسرشپریسا بختآور آنها را کارگردانی کرد. فرهادی در سال ۱۳۸۰ نخستین فعالیت سینمایی خود را با نوشتن فیلمنامهٔارتفاع پست بههمراهابراهیم حاتمیکیا آغاز کرد.
فرهادی پس از موفقیت جهانیجدایی نادر از سیمین، برای ساخت فیلم بعدیاش به فرانسه رفت وگذشته (۲۰۱۳) را ساخت که درشصت و ششمین جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد وجایزه کلیسای جهانی را دریافت کرد. این نخستین حضور فرهادی درجشنواره کن بود که با فیلمهای بعدیاش، به شرکت در این جشنواره ادامه داد. او پس ازگذشته قرار بود پروژهای در اسپانیا آغاز کند اما از نظر عاطفی مایل بود در ایران فیلم بسازد، برای همین بازگشت وفروشنده (۱۳۹۴) را ساخت کهجایزه بهترین فیلمنامه جشنواره کن را برای آن کسب کرد. این فیلم دومین جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان را برای فرهادی به ارمغان آورد. فرهادی سپس برای ساخت فیلم اسپانیاییاش به این کشور رفت وهمه میدانند (۲۰۱۸) را ساخت کههفتاد و یکمین جشنواره فیلم کن با آن افتتاح شد. او در سال ۱۳۹۸ اقدام به ساخت فیلمقهرمان در شیراز کرد که تولید آن بهدلیلهمهگیری کرونا به تعویق افتاد و در نهایت در سال ۱۴۰۰ آماده نمایش درجشنواره فیلم کن ۲۰۲۱ شد وجایزه بزرگ هیئت داوران را کسب نمود.
فرهادی تبدیل به الگوی چشمگیر و قابل ارجاعی برای فیلمسازان سینمای ایران شد و در دههٔ ۱۳۹۰ از جهات گوناگون فیلمهای ایرانی را تحت تأثیر قرار داد. آثار فرهادی موفق به کسب نامزدی و دریافت جوایز مهمی در اسکار،گلدن گلوب،بفتا،سزار،گویا وایندیپندنت اسپیریت شدهاند. او در سال ۲۰۱۲ از سوی مجلهٔتایم در فهرست۱۰۰ چهرهٔ تأثیرگذار سال ۲۰۱۲ رتبهٔ چهارم را کسب کرد و در همان سال در فهرست ۱۰۰ متفکر جهانفارین پالیسی و فهرست ۲۳ کارگردان برتر جهانهافینگتن پست قرار گرفت. فرهادی در سال ۲۰۱۴ از سوی دولت فرانسه بهمقام افسر هنر و ادبیات منصوب شد. او به انتخابمتاکریتیک در رتبه هشتم فیلمسازان برتر قرن بیست و یکم قرار گرفته است. همسر او پریسا بختآور، کارگردان سینما و تلویزیون است و از او صاحب دو فرزند شده است که نخستین آنهاسارینا فرهادی، در دو فیلم فرهادی بهعنوان بازیگر با او همکاری کرده است.
اصغر فرهادی در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۱ در همایونشهر استان اصفهان زاده شد.[۱] وقتی هشت ساله بود، نام شهر محل زادگاهاش از همایونشهر بهخمینیشهر تغییر یافت. در طی درگیری ایران و عراق، سینماهای ایران با ایده تهییج حس میهندوستی از طریق همسانسازیصدام باهیتلر، گاهی فیلمهای تبلیغاتیمتفقین دربارهٔجنگ جهانی دوم را نمایش میدادند. فرهادی نخستین باری که به سینما رفت، یکی از همین فیلمها را تماشا کرد. پیش از آغازجنگ ایران و عراق، روزی با بچههای فامیل با یک اتوبوس به اصفهان رفتند تا به سینما بروند که اولین باری بود که فرهادی به سینما میرفت. آنها دیر رسیدند و در میان نمایش فیلم وارد سالن سینما شدند، با اینحال فرهادی شیفته آن شد. قهرمان اصلی فیلم عضو گروه مقاومت در اروپای شرقی بود که در آخرنازی شرور را به قتل میرساند. روزهای بعد از تماشای فیلم، فرهادی مدام به صحنههایی که از دست داده و ندیده بود فکر میکرد و سعی داشت در ذهنش آنها را برای خود بسازد و سپس احساس کرد که انگار خودش دارد فیلم را در ذهنش میسازد.[۲] او ابتدای دههٔ ۱۳۶۰ با ورودویدئو، در خانه فیلم تماشا میکرد و بین آثاری که تماشا مینمود، متوجه تفاوت فیلمهایی از قبیلرضا موتوری (۱۳۴۹) وگوزنها (۱۳۵۳) با دیگر فیلمهای ایرانی میشد.[۳] هنگام جنگ ایران و عراق، اصفهان که مرکز استان بود چند بار زیر بمباران قرار گرفت. روزی برادر بزرگتر فرهادی از مدرسه به خانه برنگشت، زیرا از خانه فرار کرده بود تا به عنوان داوطلب بهجبهه برود. ماهها طول کشید تا پدر و مادر فرهادی از جای او باخبر شدند و او را به خانه برگرداندند. فرهادی که حس وطندوستی شدیدی داشت، در آن زمان آرزو میکرد کاش چند سال بزرگتر بود تا میتوانست او هم مثل برادرش به نیروهای داوطلب ملحق شود.[۲]
خانوادهٔ فرهادی صاحب یک مغازهخواربارفروشی بودند و او گاهی پس از مدرسه برای کمک به آنجا میرفت. شغل والدین فرهادی، فرهنگی نبود اما آنها مانع تمایلات هنری او نبودند.[۲] در اواخردوره ابتدایی، فرهادی نخستین نمایشنامهاش را برای اجرا در مدرسه نوشت که هرگز اجرا نشد. او دردوران راهنمایی باانجمن سینمای جوان اصفهان آشنا شد و در ۱۳ سالگی به این انجمن پیوست و فعالیتهای هنری در آن را آغاز کرد. فرهادی تصمیم گرفت در ۱۳ سالگی یک فیلم کوتاه بسازد با اینکه هیچچیزی از فیلمسازی نمیدانست و تنها یک کتاب در رابطه با ساختن فیلم با دوربین هشت میلیمتری خوانده بود، بر همان اساس همراه با دوستش، اولین فیلم کوتاهش را با عنوانرادیو با دوربینی هشت میلیمتری که متعلق به انجمن سینمای جوانان بود ساخت. این فیلم داستان دو دوست بود که در راه مدرسه رادیویی را پیدا میکنند و پس از مشاجره بر سر اینکه کدامیک تصاحبش کند تصمیم میگیرند هرکدام یک روز در میان آن را نگه دارند اما نمایش سریالی رادیویی که هرروز پخش میشد، آنها را علاقهمند به داشتن رادیو کرد و از آنجا که رادیو برای هر دوی آنها همزمان قابل استفاده نیست، ناچار میشوند آن را رها کنند.[۲]
فرهادی در دبیرستان دررشته تجربی تحصیل میکرد و زمانی که وارد دبیرستان شده بود تصمیم به ساخت فیلم مستند کوتاه ۱۶ میلیمتری با نامچشمها گرفت که دربارهٔ کارگرانی بود که در کارگاههای ذوب شیشه کار میکنند و آن را با هزینه شخصی خود و دوستانش ساخت امانگاتیوهایی که برای ظهور فیلم به تهران فرستاده شده بود مفقود شد و این باعث سرد شدن فرهادی و فاصله گرفتن او از فیلمسازی شد. در سالهای پایانی دبیرستان ترجیح داد بهجای فیلمسازی، درس بخواند و خودش را برایکنکور آماده کند. در آن زمان فرهادی به دلیل ماجرای گمشدن نگاتیوها به این موضوع فکر میکرد که مثل بقیه دنبال یک زندگی معمول و متعارف برود، نه حرفهای که ثباتی در آن وجود ندارد. با رتبهٔ ۲۰۰۰ در کنکور، فرهادی تنها رشته پزشکی را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد و پس از پذیرفته نشدن، دوباره به سینما علاقهمند شد. سپس برایکنکور هنر درس خواند و سال بعد با رتبهٔ ۸ قبول شد.[۳] فاصله انتخاب رشته پزشکی تا رسیدن به این نتیجه که کنکور هنر بدهد، با گذشت زمان و به گفتهٔ خودش با دیدن دو فیلم خوب، طی شد. در مرحله مصاحبه، استادان تصمیمگیرنده، تشخیص دادند که او بیشتر به درد تحصیل در رشتهٔ تئاتر میخورد تا سینما و به این ترتیب فرهادی دردانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشتهادبیات نمایشی شروع به تحصیل کرد، اما از آنجایی که علاقهای به تئاتر نداشت، در اواخر ترم اول تصمیم به ترکتحصیل گرفت که با دیدن چند تئاتر خوب، تصمیمش تغییر کرد. حضور در فضای دانشکده باعث شد او نمایشنامههای زیادی را مطالعه کند.[۳] ازایبسن،استریندبرگ وچخوف چیزهایی زیادی آموخت و به مرور به تئاتر علاقهمند شد.[۲] فرهادی در ۱۳۷۵ با ورود به دورهکارشناسی ارشد کارگردانی دردانشگاه تربیت مدرس به تحصیل ادامه داد.[۱]
فرهادی فعالیت سینمایی خود را از سال ۱۳۶۵ در ۱۳ سالگی در انجمن سینمای جوانان اصفهان با ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کرد.[۴] در سال ۱۳۶۶ مهدی قاسمی — مسئول انجمن سینمای جوانان اصفهان — که یکی از کارگردانان بومی اصفهان بود، فرهادی را در این انجمن نامنویسی کرد. قاسمی از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۱ مسئول این انجمن بود و فرهادی را یک شخص خلاق، با استعداد و زحمتکش توصیف کرده است.[۵] فرهادی در این مدت به مطالعه کتابهای محدودی که در زمینه آموزش فیلمسازی و فیلمنامهنویسی منتشر شده بود، پرداخت و چند فیلمنامه چاپ شده هم خواند و فیلمنامهای کوتاه با نام «رادیو» نوشت که دربارهٔ دو نوجوان بود که در مسیر مدرسه رادیویی را پیدا میکنند و قرار میگذارند هر شب یکیشان آن را به خانه ببرد. دنبال کردن برنامههای شبانه که هر شب قسمت شب قبلش پخش میشود کار دو نوجوان را به دعوا کشانده و عاقبت هم رادیو از بین میرود. فرهادی این فیلمنامه را به به انجمن سینمای جوانان ارائه کرد و فیلمنامهٔ او مورد توجه مسئول انجمن واقع شد. یک دوربین سوپر ۸ و سه حلقه فیلم در اختیار او قرار گرفت تا آن را بسازد و فرهادی در سال ۱۳۶۴ در ۱۳ سالگی نخستین فیلم کوتاه خود را ساخت. در همان سال او توانست سر صحنه فیلم سینماییتفنگ شکسته به کارگردانی مهدی معدنیان با بازیعنایت بخشی در نقش اصلی، که در اطراف اصفهان فیلمبرداری میشد حاضر شود و به اعضای گروه فنیاش پیوست. نام اصغر فرهادی در تیتراژ این فیلم بهعنوان یکی از اعضای گروه فنی ثبت شده است.[۳]
در آن دوران فرهادی هرسال یک فیلم کوتاه در انجمن سینمای جوانان اصفهان میساخت و به گفتهٔ خودش فیلم به فیلم سراغ کارهایی میرفت که تولید سنگینتری را میطلبید. بهاین ترتیب فیلمهایجان علی،دنیای دیوارها،ماجرای آقای فیلمساز یک وماجرای آقای فیلمساز دو توسط فرهادی جلوی دوربین رفتند. زمانی که وارد دبیرستان شد، تصمیم گرفت که فیلمی ۱۶ میلیمتری،سیاهوسفید ومستند با عنوانچشمها دربارهٔ کارگرانی که در کارگاههای ذوب شیشه کار میکنند، بسازد. فرهادی این فیلم را به سختی و با سرمایه خودش و دوستانش ساخت، اما وقتینگاتیوها برای ظهور به تهران فرستاده شد، بارها رفتوآمد فرهادی از اصفهان به تهران در نهایت به این پاسخ منجر شد که نگاتیوها گم شده است و این باعث سرخوردگی فرهادی و فاصله گرفتن او از فیلمسازی شد. فرهادی دو سال پایانی دبیرستان، دیگر فیلم نساخت، اما فیلمنامهای بلند دربارهٔ یک آپاراتچی سینما و پسرش نوشت و نسخهای از آن را بهمرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ارائه کرد که مرکز گسترش با ساخت آن موافقت نکرد.[۳]
فرهادی زمانی که ۱۸ ساله بود، به دانشگاه رفت تا تئاتر بخواند. هدف او تحصیل در رشتهٔ سینما بود، اما قبول نشد و در نتیجه تئاتر خواند که این تجربه بسیار برایش مفید بود. تئاتر به نوعی به علاقه اصلی او در زندگی تبدیل شد. در آن دوران متوجه شد که چقدر مهم است از نمایشنامههای معروف یاد بگیرد و زمان زیادی در اختیار داشتم تا همه نمایشنامههای مهم را بخواند. این اتفاق در دوران دانشگاه، سلیقه او را شکل داد به طوری که تصمیم گرفت در تئاتر به عنوان نمایشنامهنویس، کارگردان و حتی برای کل زندگیاش به فعالیت ادامه دهد.[۶] اما در آن زمان به پول نیاز داشت، بنابراین در اوایل دههٔ ۱۳۷۰ که دانشجو بود، شروع به نگارش نمایشهای دنبالهدار رادیویی کرد. او در این کار محبوبیت پیدا کرد و به سرعت با پیشنهاد کار از طرف تهیهکنندگان تلویزیونی مواجه شد.[۲] در همین دوره چند نمایشنامه نوشت و در سال ۱۳۷۳ وقتی ۲۲ ساله بود نخستین نمایشاش را با نامماشیننشینها با کارگردانی و بازی خودش و همکلاسیاشپریسا بختآور به روی صحنه برد.عباس جوانمرد، پژوهشگر تئاتر با دیدنماشیننشینها گفت: «فرهادی و بختآور از استعدادهای درخشانی هستند که آیندهای امیدبخش خواهند داشت.»[۱]فرهاد ناظرزاده کرمانی، استاد فرهادی درمورد این دوره از زندگی حرفهای او گفته: «اصغر فرهادی دانشجویی زیرک، ریزبین و نکتهسنج بود. چشمهایی نافذ و باهوش و پرسشگر داشت. بسیار باادب و فروتن بود و هنوز هم هست. البته من دلم میخواست او این جایگاهی که در سینما به دست آورده در تئاتر کسب کرده و به اصطلاح این گل را به سر تئاتر زده بود. اما او علاقه و استعداد فراوانی به سینما داشت. خیال میکنم «سینماییبودن» هم، نشانهای از آیندهنگری و هوش او بود.»[۷]
نخستین همکاری فرهادی با تلویزیون در سال ۱۳۷۵ باشبکه پنج بود. در ابتدای افتتاح این شبکه، جنگ شبانهای به اسمشب بخیر تهران روی آنتن میرفت. این جنگ، علاوه بر موسیقی و دوربین مخفی و دعوت از مهمان، یک آیتم نمایشی هم به اسمخانه شماره پنج داشت که اصغر فرهادی وعلی عمرانی متن این آیتمها را مینوشتند. فرهادی کارش را با نوشتن آیتمهای پنج دقیقهای برنامهٔمثل زندگی ادامه داد. بلافاصله پس ازخانه شماره پنج، این مجموعه نمایشی از شبکه پنج پخش شد که در آن آیتمهای ۱۵ دقیقهای در یک لوکیشن اتفاق میافتاد ومهری ودادیان،کیومرث پوراحمد و سحر صباغ سرشت در آن بازی میکردند. وی در همان سال نگارش مجموعهٔ تلویزیونیماه مهربان به کارگردانیبهروز بقایی را بر عهده گرفت که نخستین سریالی بود که در شبکه پنج ساخته شد و در ماهرمضان پخش شد. فرهادی در آن زمان ۲۴ ساله بود و با این سریال، نگارش اولین مجموعه داستانیاش را تجربه کرد که در آنفرامرز صدیقی،زهرا سعیدی،فرهاد جم وپرستو گلستانی ایفاینقش کردند.[۸]
فرهادی زمانی که مشغول نوشتن متن سریالماه مهربان بود، لوکیشن این مجموعه را پسندید و پیشنهاد کرد که مجموعهای دربارهٔ چند جوان دانشجو در یک خانه بنویسد؛ بنابراین سریالروزگار جوانی به نویسندگی اصغر فرهادی و کارگردانیشاپور قریب واصغر توسلی در همان لوکیشن ساخته شد و در سال ۱۳۷۷ روی آنتن شبکه پنج رفت.[۸] این سریال داستان پنج جوان دانشجو را روایت میکرد که در یک خانه دانشجویی با هم زندگی میکردند.امین حیایی،نصرالله رادش،کیهان ملکی،بهزاد خداویسی ومهدی صبایی نقش شخصیتهای اصلی سریال را ایفا کردند.[۹] این سریال به دلیل اینکه حرفهای تازهای در زمینه مسائل و مشکلات جوانان مطرح کرد و پرداخت جذابی از این موضوع داشت، با استقبال مخاطبان مواجه شد.[۱۰] در فصل دوم این سریال که در سال ۱۳۷۸ پخش شد، علیاکبر محلوجیان و فرهاد نقدعلی جایگزین فرهادی شدند. فصل سوم این سریال در سال ۱۴۰۰ از شبکه پنج پخش شد که فرهادی در آن نیز همکاری نداشت.[۱۱] یکی از دلایل ماندگاری فصل اول این سریال، فیلمنامهٔ دقیق و حسابشدهٔ آن است که فرهادی در آن پنج شخصیت جذاب و دوستداشتنی طراحی کرد و برای هرکدام از آنها ویژگیهایی منحصربهفردی در نظر گرفت.[۸] دربارهٔ متن این سریال حاشیههایی وجود دارد.حمید نعمتالله در گفتوگویی بافریدون جیرانی، اظهار کرد که او وهادی مقدمدوست طرح این سریال را برای تلویزیون نوشتند. اصغر توسلی، تهیهکننده فصل اول این سریال دربارهٔ ایدهٔ اولیه آن بهفرهیختگان گفت که فرهادی طرح را پیشنهاد داده و نام اولیه آن «دانشجویان» بوده است و در انتها بهبهروز مفید در شبکه تهران پیشنهاد ساخت آن را دادند.[۱۲]
در سال ۱۳۷۷، فرهادی فیلمنامهٔ سریالپزشکان را نوشت ومسعود کرامتی آن را کارگردانی کرد که ازشبکه سه پخش شد. داستان این سریال در یک بیمارستان اتفاق میافتاد و سه پزشک با بازیداوود رشیدی،فرهاد اصلانی وبهناز نازی در مواجهه با بیماران، درگیر اتفاقهایی میشدند. در همان سال فرهادی سریالچشمبهراه را نویسندگی و کارگردانی کرد که اولین سریالی است که هم فیلمنامهاش را نوشت و هم آن را برای تلویزیون کارگردانی کرد. تمام داستانهای این مجموعه در یک بخش زایمان اتفاق میافتاد وافسانه چهرهآزاد، نقش پرستار بخش وجمشید جهانزاده هر بار نقش یک پدر را در موقعیتهای مختلف بازی میکند. فرهادی در مصاحبهای گفته است که ایدهٔ این سریال، هنگام به دنیا آمدن دخترش و زمانی که پشت در اتاق زایمان منتظر بوده به ذهنش رسیده است. در همان سال فرهادی سریالمجتمع مسکونی فرخ و فرج را با فیلمنامهای ازکوروش نریمانی کارگردانی کرد که داستان آن در یک مجتمع مسکونی اتفاق میافتاد و دو دوست قدیمی به نامهای فرخ و فرج با بازیمحمدرضا داودنژاد واسماعیل داورفر در آن زندگی میکردند.[۸]
فرهادی پس از اینکه فیلمنامههایش در تلویزیون مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت، به تهیهکنندهاش گفت از این پس فقط تحت شرایطی سناریوهایش را ارائه میکند که خودش آنها را کارگردانی کند.[۲] بهاین ترتیب فرهادی از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۰ نویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی مجموعهٔ تلویزیونیداستان یک شهر را بر عهدهدار بود که در دو فصل ۲۶ قسمتی از شبکه پنج پخش شد و مخاطبان زیادی داشت.[۱۳] فرهادی علاوه بر ساخت این سریال، در آن ایفاینقش نیز کرده است.[۱۴] داستان این سریال دربارهٔ یک گروه مستندساز بود که در هر قسمت، برنامهای دربارهٔ خانوادهها یا گروهی که با مسائل مختلف اجتماعی مانند فقر، مهاجرت، اعتیاد به مواد مخدر، ایدز و… درگیر بودند، میساختند. با اینکه برخی صحنههای این سریال گاهی سانسور میشدند، اما این مجموعه به شکل گستردهای دیده شد.[۲] پس از ۲۰ سال نسخه جدید این سریال به نویسندگی پیمان عباسی، کارگردانیمحمدرضا آهنج و تهیهکنندگی فرشید محمودی از شبکه پنج پخش شد. فرشید محمودی متنی نوشته بود و به رسم ادب از فرهادی اجازه گرفت و فرهادی برای این سریال آرزوی موفقیت کرد. البته او مستقیماً به محمودی چیزی نگفت و همه چیز با واسطه اتفاق افتاد.[۱۳]
پایهگذار کارهای کمدی و طنز در ایام رمضان آقای اصغر فرهادی بودند. آقای فرهادییادداشتهای کودکی وپشت کنکوریها را در شبکه پنج شروع کردند و بعد از آن فضا در تلویزیون شکست و مشخص شد که باید برای ماه رمضان کار کمدی ساخت.
از سال ۱۳۸۰پریسا بختآور، همسر فرهادی هم به ساخت سریال روی آورد. فرهادی فیلمنامهٔیادداشتهای کودکی را برای رمضان سال ۱۳۸۰ نوشت و بختآور آن را کارگردانی کرد.سیروس گرجستانی،احمد قدکچیان وحمیده خیرآبادی بازیگران اصلی سریال هستند.[۱۶] فرهادی علاوه بر نگارش فیلمنامه و تهیهکنندگی این سریال، ترانه تیتراژ آن را نیز خوانده است.حمیدرضا صدری، آهنگساز این سریال اولین بار پیشنهاد خواندن ترانه تیتراژ را به فرهادی داد. فرهادی ابتدا مخالفت کرد، اما در نهایت بهدلیل اصرارهای صدری حاضر شد تا به استودیو برود و ترانه تیتراژ را اجرا کند. او پس از ضبط ترانه و شنیدن صدای خودش از نتیجه کار اعلام رضایت کرد، اما گفت که نباید نامش در تیتراژ بیاید.[۱۷] سریالچراغ جادو به کارگردانیهمایون اسعدیان و با بازیمهدی هاشمی هنگام پخش با استقبال زیادی روبهرو شد. اسعدیان در فصل دوم، هر قسمت سه چهار قسمتی را به یک کارگردان سپرد و یکی از قسمتها با عنوان «جابهجایی» را اصغر فرهادی کارگردانی کرد.[۸] این قسمت براساس فیلمنامهای ازآرش قادری ساخته شد ورضا داوودنژاد در آن بازی کرد که داستان آن دربارهٔ جابهجایی دو نفر در دو موقعیت متفاوت است: آدمی بدبخت که دوست دارد جای آدمی را که به نظر میرسد بسیار خوشبخت است بگیرد و این جابهجایی مشکلات بسیاری ایجاد میکند.[۱۸]
فرهادی فعالیت حرفهای در سینما را به عنوان فیلمنامهنویس در فیلمارتفاع پست به کارگردانیابراهیم حاتمیکیا آغاز کرد و به همراه حاتمیکیا فیلمنامهٔارتفاع پست را نوشت. این فیلم دربارهٔ مردی به نام قاسم با بازیحمید فرخنژاد است که بههمراه خانواده و دوستانش که ادعا میکند در یک شرکت صنعتی در بندرعباس برایشان کار پیدا کرده، سوار هواپیما میشوند؛ اما قصد دارد هواپیما را بدزدد.[۱۹] برای نوشتن فیلمنامه، تحقیقاتی انجام شد و حدود پنج ماه فرهادی و حاتمیکیا جلسات مختلفی برای نوشتن فیلمنامه داشتند و مهمترین چیز که در نظر داشتند، صداقت نسبت به شخصیتها بود که گروههای منفی و مثبت مطلق نداشته باشند.[۲۰] منتقدان، این فیلم را حاصل تلفیق نگاه اجتماعی فرهادی و نگاه سیاسی حاتمیکیا ارزیابی کردند. فرهادی نقش خود را در فیلمنامهٔارتفاع پست کم خوانده و کارش در آن را به نوعی سفارشی دانسته است. او در گفتوگو باحسین معززینیا درماهنامه ۲۴ گفت: «ارتفاع پست در واقع فیلمنامه آقای حاتمیکیا است. من نویسندهٔ آن فیلمنامهام. امامؤلفش نیستم. در زمان نوشتن، سعی کردم با مؤلفههای ذهنی حاتمیکیا بنویسم.»[۲۱]
فرهادی در سال ۱۳۸۱ فیلمنامهٔ مجموعه تلویزیونیپشت کنکوریها به نویسندگی محمدرضا فاضلی را بازنویسی کرد که در ۲۶ قسمت توسط پریسا بختآور در گروه فیلم و سریال شبکه پنج برای رمضان ۱۳۸۱ ساخته شد. این سریال، دربارهٔ ماجرایی است که برای پنج جوان پشت کنکوری که در خانهای متروکه مشغول درس خواندن هستند، رخ میدهد. فرهادی و همسرش به دلیل اینکه سال گذشته، در سریالیادداشتهای کودکی که فرهادی نویسنده بود و بختآور کارگردانی آن را برعهده داشت، تجربه موفقی داشتند؛ از این رو تصمیم گرفتند در این مجموعه هم، به همان شکل و با همان گروه کار کنند.[۲۲] این مجموعه در لوکیشنداستان یک شهر ویادداشتهای کودکی تصویربرداری شده و در آن رضا داوودنژاد،برزو ارجمند،رامین ناصرنصیر، علی عباس صادقی، محمدرضا رضایی، سیما گرجستانی، محمدرضا نوروز،محسن قاضیمرادی،رضا بنفشهخواه ومریم امیرجلالی به ایفای نقش پرداختند. این سریال جزو مجموعههای پرمخاطب سال ۱۳۸۱ بود. فرهادی طی گفتوگوهایی که با رسانهها داشت، اعلام کرد هیچ نقشی درپشت کنکوریها نداشته و فقط فیلمنامه را قبل از شروع تصویربرداری بازنویسی کرده است.[۲۳]
فرهادی که قصد ساخت یک فیلم تجاری و رکوردشکن را نداشت و تقسیمبندی تجاری و خاص را برای فیلم درست نمیدانست، کمتر از یک سال پس از اکرانارتفاع پست در سال ۱۳۸۱ نخستین فیلم بلند خود را با نامرقص در غبار به تهیهکنندگیایرج تقیپور و با بازیفرامرز قریبیان، یوسف خداپرست،باران کوثری وسعید نورالهی ساخت که دربیست و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمد.[۲۴] داستان این فیلم دربارهٔ جوانی آذریزبان به نام نظر است که در محلهای مهاجرنشین زندگی میکند و به خاطر فشار اطرافیان مجبور به طلاق گرفتن از همسرش میشود و تنها کاری که میتواند برای همسر مطلقهاش بکند تأمین به موقع اقساط مهریه او است. او در راه بهدست آوردن این پول درگیر مشکلاتی سخت میشود و کمی بعد به خاطر بدهیهایی که توان پرداختشان را ندارد به بیابان فرار کرده و در آنجا پنهان میشود. نظر در این بیابان با یک پیرمرد عجیب آشنا میشود که با جمع کردنزهر مار زندگیاش را میگذارد.[۲۵] به گفتهٔ فرهادی، ایده اولیه فیلم متعلق بهعباس جهانگیریان است و او قرار بود که رمانی دربارهٔ رابطه عرفانی یک فردمارگیر و یک پسر جوان بنویسد و این ایده، محور فیلم فرهادی قرار گرفت و با همکاری محمدرضا فاضلی وعلیرضا بذرافشان در طول پنج ماه تبدیل به یک طرح کامل شد. فرهادی معتقد است که هسته اصلی، مربوط به جهانگیریان بوده اما نوع نگاه به موضوع تغییر پیدا کرده است.[۲۴] فرهادی در جلسه مطبوعاتی فیلم گفت که این فیلم را در واکنش به فیلمهایی ساخته است که متقلبانه و با دورویی تصویری نامناسب از جامعه ایران ارایه میدهند و تأکید کرد که قصد داشته فیلمی در حد و اندازه فیلممن، ترانه ۱۵ سال دارم بسازد.[۲۶]
این فیلم جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم فجر را کسب کرد و فرهادی نامزد دریافتسیمرغ بلورین بهترین کارگردانی شد.[۲۷]رقص در غبار در گیشه عملکرد خوبی نداشت و تنها نزدیک به ۲۰ میلیون تومان فروخت اما واکنشهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کرد.[۲۸] بسیاری این فیلم را متأثر از سبک و حال و هوای مجموعهٔ تلویزیونیداستان یک شهر دانستند.[۲۹] پیمان شوقی ازهمشهری، موفقیت یا کاستیرقص در غبار را در ادامهٔ آثار قبلی فرهادی ارزیابی کرد و معتقد است که دیدگاه تصویری فرهادی در اولین ساخته بلند سینماییاش از نگاه تلویزیونی قبلی تمایز نیافته و فاقد میزانسنهای سینمایی است. به عقیدهٔ او حرکات دوربین عمدتاً زائد و در حد تنوع بخشیدن به وجه بصری کار هستند و بیشتر موفقیت فیلم به فیلمنامهاش برمیگردد.[۳۰] مجید عاصمی دردنیای تصویر،رقص در غبار را سرشار از ایدههای سینمایی جذابی دانست که فقط در نحوه فیلمسازی یک عاشق سینما میتوان آنها را دید.[۳۱] فرهادی برای این فیلم درجشنواره فیلم آسیا پاسیفیک، جوایز بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را بهدستآورد و جایزه ویژه منتقدان فیلم روسیه را در بیست و پنجمینجشنواره بینالمللی فیلم مسکو از آن خود کرد. همچنینتندیس زرینبهترین فیلم وبهترین فیلمنامه را ازهفتمین جشن سینمای ایران دریافت کرد.[۳۲]
فرهادی به فاصله کوتاهی ازرقص در غبار، کار بر روی پروژه جدید خود را آغاز کرد که فیلمنامهٔ آن را پیش از فیلمنامهٔرقص در غبار نوشته بود. او فیلمنامهای با ناماسید نوشت و برای ساخت ارائه داد که آن زمان بیان شد این فیلمنامه تلخ است، بنابراین مدتی از ساخت آن دور شد و در این فاصله بر رویرقص در غبار کار کرد. فرهادی طرح اولیه فیلم را زمانی که مجموعه تلویزیونیداستان یک شهر را میساخت، نوشت که دربارهٔ پسری بود که روی صورت یک دختر اسید میپاشید و دختر از بین میرفت و خواهرش بر اثر سوختگی اسید دچار معلولیت میشد، اما به دلیل تصویر تلخی که نشان میداد،اسیدپاشی را حذف کرد و سن کسی که آن جرم را انجام داده بود، پایین آورد تا خیلی اعمالش آگاهانه به نظر نیاید.[۳۳] فیلمنامه به نامشهر زیبا تغییر پیدا کرد و داستان آن دربارهٔ اکبر است که در ۱۶ سالگی مرتکب قتل شده و در دادگاه بهاعدام محکوم شده است. او در حال حاضر درکانون اصلاح و تربیت نگهداری میشود و به سن ۱۸ سالگی برای اجرای حکم رسیده است. اعلا، دوست صمیمی او که به جرم سرقت دستگیر شده، به محض آزادی از زندان، همراه با فیروزه، خواهر اکبر تلاش میکند رضایت شاکی را بگیرد تا دوستش را از اعدام نجات دهد و در این جریان به فیروزه علاقهمند میشود.[۳۴]
فرهادی از خیلیها برای نقش فیروزه تست گرفت اما همه این افراد از تصویر ذهنی او دور بودند، در عین حال سعی کرد بهترانه علیدوستی فکر نکند چون او در فیلم اولش خیلی خوب بازی کرده بود. در نهایت کسی را برای این نقش پیدا نکرد و به توصیه دوستانش از علیدوستی دعوت کرد و خیلی واضح فکر و ایده خود را دربارهٔ بازی او در این فیلم گفت، بعد از چند جلسه به نتیجه رسید و تواناییای را در او دید که برایش باورکردنی نبود. فرهادی برای نقش اعلا از پسرهای زیادی تست گرفت و نتیجهای نداد تا اینکه سفری برای نمایش فیلم اولش پیش آمد در همان روز که عازم بود،پرویز پرستویی که در جریان فیلمنامهشهر زیبا بود با او تماس گرفت و گفت که پسری را برای این نقش پیدا کرده و فرهادی،بابک انصاری را چند دقیقه در فرودگاه دید. او در طول سفر به این نقش فکر کرد و سرانجام که به تهران بازگشت و یک جلسه با انصاری تمرین کرد، او را انتخاب کرد.[۳۳] فیلمبرداری در سال ۱۳۸۲ به تهیهکنندگیایرج تقیپور طی دو ماه در تهران انجام شد و آخرین صحنه فیلم در ۱۷ آذر آن سال فیلمبرداری شد.شهر زیبا دومین همکاری اصغر فرهادی بافرامرز قریبیان پس ازرقص در غبار و نخستین همکاری او باترانه علیدوستی است.[۳۵]
شهر زیبا نخستین بار دربیست و دومین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر اکران شد و نامزد دریافت ۱۱ سیمرغ بلورین از جملهسیمرغ بلورین بهترین فیلم،بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی شد.[۳۶]اصغر نعیمی، منتقد سینمایی درخصوص این فیلم گفت: «فیلمشهر زیبا نسبت به کارهای قبلی فرهادی، نشاندهنده رشد ایشان است. فرهادی کارگردان خوبی است که سریالهای خوبی را در کارنامه خود دارد اما ای کاششهر زیبا ریتم تندتری داشت.شهر زیبا مضمون خوبی دارد که خوب هم پرداخت شده است. ولی پایان آن چیزی نیست که از قبل انتظار میرود، چرا که فیلم در طول مسیر خود انتظاراتی را در مخاطب ایجاد میکند که چنین پایانی یک مقدار ناگهانی و غیرمنتظره به نظر میرسد.»[۳۷] مازیار شیبانیفر درخبرگزاریمهر این فیلم را به مفهوم واقعی کلمه یک اثررئالیستی دانست. به عقیدهٔ او نگاهشهر زیبا تلخ و گزنده است، اما آنقدر منصفانه و شیوا ارائه میشود که بتواند دل بینندهٔ سختگیر و خواهان سرگرمی و شادی را به دست آورد و با مخاطب خود ارتباطی عمیق و تأثیرگذار برقرار سازد. او انتخاب دقیق نماها، زاویه بندی زیبایی شناسانه دوربین، حرکت و میزانسنهای گویا و بازی قابل توجه بازیگران و نورپردازی بسیار خوب را از جمله خصوصیات این فیلم دانست که به اعتقاد او در کمتر فیلم اجتماعی میتوان آنها را دید.[۳۸] این فیلم از خرداد ۱۳۸۳ اکران شد و ۶۶ میلیون تومان، حدود سه برابر فیلم قبلی فرهادی فروخت و نزدیک به ۷۵ هزار مخاطب در سینماها داشت.[۲۸]شهر زیبا درجشنواره بینالمللی فیلم ورشو بین فیلمهای بخش مسابقه بسیار مورد استقبال هیئت داوران و تماشاگران قرار گرفت و جایزه بزرگ بهترین کارگردانی بخش مسابقه این جشنواره را به خود اختصاص داد.[۳۹] این فیلم برنده طاووس طلایی ازجشنواره بینالمللی فیلم هند شد که بالاترین جایزه بخش رقابت آسیایی این جشنواره است.[۴۰]
۱۳۸۴–۱۳۸۷: موفقیت جهانی و ایجاد موج نو در سینمای ایران
فرهادی پس از ساختشهر زیبا دو طرح داشت:چند روز مانده به ۱۸ تیر وچهارشنبهسوری.[۴۱] داستانچهارشنبهسوری زمانی که کارگری برای خانهتکانی به خانهاش آمده بود در ذهنش شکل گرفت.[۴۲] بعد از آشنایی بامانی حقیقی توسط او ترغیب شد کهچهارشنبهسوری را بنویسند. فرهادی که تجربه فیلمنامهنویسی گروهی را در مجموعه تلویزیونیداستان یک شهر و فیلمهایرقص در غبار وارتفاع پست داشت، قرار بودچهارشنبهسوری را مستقل بنویسد اما زمانی که فیلمآبادان (۱۳۸۱) ساختهٔ مانی حقیقی را دید و با هم دربارهٔ فیلم صحبت کردند، همان روز بدون هیچ برنامهای از قبل، تصمیم گرفتندچهارشنبهسوری را با هم بنویسند. اولین صحبتهای آنها در مرحله نگارش فیلمنامه دربارهٔ این بود که چه کسانی نقشهای فیلم را بازی کنند. فرهادی از ابتداهدیه تهرانی،حمید فرخنژاد وترانه علیدوستی را معرفی کرد و از مراحل نگارش فیلمنامه، بدون اینکه تهیهکنندهای داشته باشند با این سه هنرپیشه به توافق اولیه رسیدند و در مرحله نگارش براساس تواناییهای آنها فیلمنامه را نوشتند. حتی در نوشتن شخصیتهای فیلم سعی کردند بهگونهای عمل کنند که به بازی آنها کمک کند.[۴۱]
در طول هفت الی هشت ماه، فرهادی و حقیقی تقریباً هر روز همدیگر را میدیدند و روی فیلمنامه کار میکردند،[۴۲] تا اینکه در سال ۱۳۸۳ فیلمنامهٔچهارشنبهسوری کامل شد و فیلمبرداری آن به تهیهکنندگیسید جمال ساداتیان و کارگردانی اصغر فرهادی اواسط اسفند ۱۳۸۳ آغاز شد. ترانه علیدوستی در این فیلم بعد ازشهر زیبا برای دومین بار با فرهادی همکاری کرد.[۴۳] فرهادی،حسین جعفریان را برای فیلمبرداریچهارشنبهسوری انتخاب کرد که او را با دو فیلم که فیلمبرداری آنها خیلی برایش با ارزش بودند میشناخت:شب یلدا (۱۳۸۰) وزیر پوست شهر (۱۳۷۹). به نظر فرهادی، نورپردازی در کار جعفریان بسیار جسورانه میآمد و چون به لحاظ فنی در فیلمبرداری، کار روی تاریکی و ساختن تاریکی بسیار سختتر از روشن کردن صحنه است، او فکر کرد با توجه به اینکه قسمت زیادی ازچهارشنبهسوری در شب میگذرد و شب چهارشنبهسوری باید جای تاریکی باشد که بتواند تصویر آتش را بگیرد، نیاز به فیلمبرداری دارد که ارزش تاریکی را درک کند و بداند فرهادی چه میخواهد.[۴۴] داستان فیلم دربارهٔ کارگر یک مؤسسه خدمات منزل به نام روحانگیز است که خود را آماده ازدواج میکند، در روزچهارشنبهسوری برای نظافت به خانهای در یک مجتمع مسکونی میرود. صاحبان خانه زوجی هستند که با هم مشکل دارند. زن خانه با حرکاتی عصبی به رابطه همسرش و زن همسایه مشکوک شده و زندگی خانواده در آستانه فروپاشی است. در این میان روحانگیز هم درگیر ماجراهای آنها میشود.[۴۵]چهارشنبهسوری نخستینبار دربیست و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و در ۹ رشته از جمله بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی نامزد دریافت جایزه شد که در نهایتسیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را برای فرهادی به ارمغان آورد و برندهسیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران نیز شد. هدیه تهرانی برای بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد.[۴۶]
این فیلم بلافاصله پس از پایان جشنواره فجر از ۲۶ بهمن ۱۳۸۴ به اکران عمومی درآمد و با بیش از ۴۵۰ میلیون تومان فروش و ۵۰۰ هزار مخاطب، دومین فیلم پرفروش سال تبدیل شد و در گیشه به موفقیت رسید.[۲۸]چهارشنبهسوری نقدهای بسیار مثبتی از سوی منتقدان کسب کرد. گروهی از منتقدان، این فیلم را از لحاظ نحوه روایت، شخصیتپردازی و توجه به جزئیات، اثر مهمی در سینمای ایران دانستند.حسین معززینیا درماهنامه فیلم،چهارشنبهسوری را از معدود فیلمهای سالهای اخیر دانست که به معنای دقیق کلمه، کارگردانی شده و میشود دربارهٔ کیفیت کارگردانی سکانس به سکانساش توضیح داد. برخی از منتقدان اعتقاد داشتند کهچهارشنبهسوری در حد تعاریف ارائهشده از سوی دیگران نیست. تهماسب صلحجو درماهنامه فیلم،چهارشنبهسوری را همچون نمونههای دیگر ملودرامهای باب میل زنانمردستیز دانست.[۴۵] به باور هوشمند هنرکار، منتقد فیلم دربیبیسی فارسی، کارگردانی و پرداخت فیلم، از نگارش آن پیشی گرفته و فراتر ایستاده است. او فضا و روابط عاطفی بین آدمهای فیلم را ملموس و آشنا و حد نگه داشتن و مهار حسی و معنایی، در نگارش فیلمنامه و در پرداخت فیلم را امتیاز بارزچهارشنبهسوری دانست. از دید او اینکه فرهادی به درستی از درشت کردن بیهوده برخی نکات و جزئیات میپرهیزد و در عوض حواس و هوش تماشاگر را برای تعقیب قصه به مدد میطلبد، نتیجه مطلوبی دارد.[۴۷] منتقدورایتی، این فیلم را از نظر روانشناختی، پیچیده و بهطور چشمگیری جذاب و یک فیلم موفق برای فرهادی دانست.[۴۸] فرهادی برای چهارشنبهسوری جایزه هوگوی طلایی ازجشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو را به دست آورد و نامزد پلنگ طلایی ازجشنواره فیلم لوکارنو شد.[۴۹] هیئت داوران جشنواره شیکاگو در بیانیهای دلایل انتخابچهارشنبهسوری را روایت امروزی از پیچیدگیهای روابط انسانی و ساختار محکم، بازی بازیگران، کار فیلمبردار و کارگردانی خلاقانه و پرانرژی آن اعلام کردند.[۵۰]
فرهادی و حقیقی اواخر دوره نگارش فیلمنامهٔچهارشنبهسوری تصمیم گرفتند فیلمنامهٔ دیگری را با هم کار کنند. حقیقی داستانکنعان را مطرح کرد و فرهادی موافقت کرد و با هم فیلمنامه را نوشتند.کنعان اقتباسی آزاد از قصه کوتاهی به نامتیر و ستون نوشتهآلیس مونرو است و نوشتن فیلمنامهٔ آن حدود شش ماه طول کشید.[۵۱]کنعان که به کارگردانی مانی حقیقی ساخته شد و نخستین بار دربیست و ششمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمد، دربارهٔ زوجی است که تصمیم میگیرند بعد از ده سال زندگی مشترک از هم جدا شوند، اما با ورود خواهر و دوست قدیمی زن به زندگیشان، اتفاقات جدیدی رخ میدهد.[۵۲] در سال ۱۳۸۶،پریسا بختآور فیلمیکمدی به نامدایرهزنگی را براساس فیلمنامهای از همسرش اصغر فرهادی کارگردانی کرد.[۵۳] این فیلم داستان پسر جوانی را به تصویر میکشد که به همراه دختری وارد یک مجتمع مسکونی میشود تادیشهای ماهواره را برای ساکنان آنجا نصب کند اما با دخالت یکی از همسایگان، همهچیز به هم میریزد.[۵۴] فرهادی در این فیلم علاوه بر نگارش فیلمنامه، به عنوان مشاور کارگردان نیز با همسرش پریسا بختآور همکاری کرد.[۵۵] این فیلم از نوروز ۱۳۸۷ روی پرده رفت و توانست با بیش از ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار مخاطب، دومین فیلم پرتماشاگرتر و پرفروش سال شود.[۵۴] آناهید موسسیان درهمشهریآنلاین فیلمنامهٔدایرهزنگی را براساس نگاه و دغدغههای فرهادی که همیشه در مجموعهها و کارهای سینماییاش دنبال کرده، دانست.[۵۶] فرهادی در سال ۱۳۸۷ فیلمنامهٔمحاکمه در خیابان را به همراهمسعود کیمیایی نوشت. فضاسازیها و شرح داستان را فرهادی نوشت و دیالوگهای فیلمنامه و بازنویسی آن را کیمیایی انجام داد.[۵۷]محاکمه در خیابان داستان ازدواج زوجی است که در شب ازدواجشان، دوست صمیمی داماد ناگهان از او میخواهد که عروسیاش را به هم بزند زیرا فهمیده که عروس قبلاً با مردی ازدواج کرده بوده و از او بچه دارد.[۵۸] این فیلم به کارگردانی کیمیایی ساخته شد و در سال ۱۳۸۸ به اکران عمومی درآمد و طی ۲۱ روز در تهران به ۳۵۵ میلیون تومان فروش رسید.[۵۹]
فرهادی در سال ۱۳۸۷ فیلمدرباره الی را ساخت که ایدهای از قبل برای آن نداشت؛ او با دیدن عکسی از فردی که در غروب کنار دریا ایستاده و انگار کسی از نزدیکانش در دریا غرق شده و او منتظر است، ایده ساخت این فیلم به ذهنش رسید. این عکس از ۲۲ سالگی همراه او بود و آنقدر در ذهنش ماند که فکر کرد چیزی دارد که باید آن را بسازد.[۶۰] فرهادی حدود یک ماه و نیم پس از دریافت پروانه ساخت، در بهمن ۱۳۸۶ مشغول پیشتولید این فیلم که فیلمنامهاش را با نام قبلی و موقتمجهولالهویه به نگارش درآورده بود، شد و تهیهکنندگی آن را خودش برعهده گرفت.[۶۱]لیلا حاتمی ونیکی کریمی گزینههای نقش اصلیدربارهٔ الی بودند که در نهایت بهگلشیفته فراهانی رسید. حاتمی با فرهادی معاملهاش نشد[۶۲] و کریمی که ابتدا قرار بود نقش اصلی را بازی کند و یک ماه هم تمرین کرد، بهخاطر قراردادی که با تهیهکنندهٔ دیگری داشت، با توافق فرهادی از پروژه انصراف داد.[۶۳] تصویربرداریدربارهٔ الی از اردیبهشت ۱۳۸۷ به کارگردانی و تهیهکنندگی فرهادی با بازی ترانه علیدوستی،مانی حقیقی، گلشیفته فراهانی،شهاب حسینی،مریلا زارعی،رعنا آزادیور،احمد مهرانفر وصابر ابر درشمال ایران آغاز شد.[۶۴] داستان فیلم دربارهٔ زندگی چند خانواده است که برای گذراندن تعطیلات به شمال کشور سفر کردهاند و در تلاش هستند تا برای یکی از آنها که پس از سالها زندگی در آلمان به ایران بازگشته، همسری بیابند. به همین خاطر، یکیشان مربی مهدکودکی به نام «اِلی» را دعوت میکند و او را به همراه آنها به این سفر میآورد. از آنجایی که نمیتوانند محل مناسبی برای اسکان پیدا کنند، مجبور میشوند در ویلایی نیمه متروک در ساحل اقامت کنند. فردا پس از اینکه یکی از بچهها را از غرق شدن در دریا نجات میدهند، متوجه عدم حضور الی میشوند و شروع به جستجو میکنند.[۶۵]
یک روز درحین فیلمبرداری فیلمدربارهٔ الی رفتم کنار دریا و خیره شدم به دریا، احساس کردم که چیزی زیباتر از این وجود ندارد و این تصویر تکه ای از بهشت است. عصر همان روز بود که یکی دو تا از بچههای گروه نزدیک بود غرق بشوند. همه ما وحشتزده بودیم که به خیر گذشت. دوباره رفتم لب ساحل و دیدم که همان تکهای از بهشت، میتواند وحشتناکترین جای ممکن باشد. دریا این دو وجه را در خودش دارد. فکر میکنم در طبیعت این دریاست که بیشترین ظرفیت خیر و شر همزمان را دارد.[۶۳]
فرهادی و فیلمبردار حسین جعفریان که در پیشتولید بسیار با هم همراه بودند و پس ازچهارشنبهسوری این بار دقیقاً میدانستند که قرار است چکار کنند، باهم قرارهایی گذاشتند از جمله اینکه قرار شد تا قبل از غرق شدن الی، دوربین روی سهپایه، ثابت باشد و وقتی الی ناپدید میشود دوربین روی دست قرار بگیرد و در پایان دوباره روی سهپایه برگردد. همچنین قرار شد تا قبل از ناپدید شدن الی رنگها پخته باشند و یکی دیگر از قرارها این بود که ویلا، پنجرههای زیادی داشته باشد. وقتی ویلا انتخاب شد، پنجرههای زیادی نداشت و به همین خاطر خودشان تعدادی پنجره اضافه کردند. چون بخش بسیاری از فیلم در ویلا میگذشت، با این کار میخواستند ارتباط این فضا با بیرون قطع نشود و مدام دریا را دیده شود.[۴۴] فیلمنامه کمکم و با خساست به بازیگران داده شد؛ فیلمبرداری خیلی از پیش تعیین شده نبود و فشار روانی باعث شد موی برخی از بازیگران سفید شود و ناچار شدند آنها را رنگ کنند. البته فرهادی تلاش میکرد زمان فیلمبرداری شرایط شادی را برای گروه ایجاد کند، اما فیلم تأثیرات اجتنابناپذیر خود را داشت. او در ساخت این فیلم تلاش کرد فیلم شبیهدوربین مخفی باشد. بهگونهای که تماشاگر بیواسطه با ماجراها روبهرو شود و بازیها خود را نشان دهند. این موضوع در تمرینات جا افتاد. فرهادی به بازیگران گفت وقتی بازیگر مقابلشان بازی میکند او را هم درک کنند، چون این فیلم یک بازیگر محوری نداشت.[۶۶]
بازیگران سکانسهایی را تمرین میکردند که در فیلمنامه وجود نداشت و در مواقعی هم بازیگران به جای هم بازی میکردند تا جاهای درست را از آن بگیرند.[۶۷] فرهادی در بسیاری از سکانسها از لنز تله استفاده کرد، در حالی که میشد از لنز نرمال ۵۰ استفاده کرد، چون مدیوم شات یک نفر بود اما او دوربین را دور میکرد و لنز تله میگذاشت که پسزمینه بازیگران حالت آبرنگی پیدا کند و رنگها در هم حل شوند. این کار باعث میشد که فیلم پس از ناپدید شدن الی، فضای رازآمیزتری داشته باشد.[۴۴] هدف فرهادی از ساخت این فیلم این بود که تماشاگر با سوالاتی به خانه برود و فیلم حق اندیشیدن به تماشاگر را بدهد و هر کس هرطور میخواهد به آن فکر کند. او حتی به بازیگران فیلم توصیه کرد در مصاحبههایشان کاری نکنند که تماشاگر پاسخ سوالاتی که در ذهنش به وجود آمد را از طریق آنها بگیرد.[۶۸]
فرهادی در این فیلم از سبکرئالیسم پیروی کرد و آغاز سومینموج نو سینمای ایران را رقم زد.[۶۵]دربارهٔ الی با موجی از واکنشهای مثبت منتقدان روبهرو شد.کیوان کثیریان،جواد طوسی،مجید اسلامی،مصطفی جلالیفخر،ایرج کریمی،امیر قادری،شاهرخ دولکو،احمد امینی،خسرو نقیبی، مهدی طاهباز، نیما حسنینسب، آرش خوشخو، نسیم نجفی، آرزو شهبازی، امیر پوریا و مهرزاد دانش از جمله منتقدانی هستند که به تمجید این فیلم پرداختند.[۷۵] منتقدان خارجی نیز با نوشتن نقدهای مثبت، این فیلم را بهعنوان درامی روانشناختی که بر روابط بین اعضای طبقه متوسط در ایران تمرکز دارد، ستودند.[۷۶]دیوید بوردول، منتقد و نظریهپرداز سینما این فیلم را «یک شاهکار و بهترین فیلم سال جهان تا به حال» خواند.[۶۳]راتن تومیتوز بر اساس نظر ۷۲ منتقد، میانگین امتیاز ۹۸٪ را به فیلم اختصاص داد.[۷۷] همچنین فیلم در سایتمتاکریتیک نیز نمره ۸۷ از ۱۰۰ را دریافت کرد.[۷۸]کلارا دوپون مونو، منتقد هفتهنامهماریان،دربارهٔ الی را فیلمی «زیبا، صادق و باشکوه» توصیف کرد. کریستوف کاریر در ماهنامهماری کلر این فیلم را بسیار زیبا و قابل تحسین دانست. فرانک پلیتر، منتقد شبکه تلویزیونیسینه سینما در نقد این فیلم گفت: «دربارهٔ الی فیلمی درخشان، صادق و تأثیرگذار است. فیلمنامه دارای ساختاری بسیار قوی است که به تدریج در طول فیلم به اوج میرسد و زمان مردهای در فیلم وجود ندارد. یکی از نقاط قوت فیلم این است که متأثر از حضور تکتک شخصیتها است و کسی به حاشیه رانده نشده است.»[۷۹] این فیلم نامزد اولیه بخشبهترین فیلم خارجیزبان در شصت و هفتمین دورهجوایز گلدن گلوب شد.[۷۲]
دربارهٔ الی از ۸ آوریل ۲۰۱۵ در سینماهای آمریکای شمالی به روی پرده رفت و به انتخاب منتقدانایندیوایر به عنوان یکی از ده فیلم برتر غیر انگلیسیزبان سال ۲۰۱۵ انتخاب شد.[۸۰] جیک کویل، کارشناسآسوشیتد پرس نیز این فیلم را در فهرست ده فیلم برگزیده سال ۲۰۱۵ در رتبهٔ دوم قرار داد و هر لحظه از آن را سرشار از مهارتهای استادانه دانست.[۸۱]استیون هولدن ازنیویورک تایمز این فیلم را «باشکوه» نامید و نوشت: «آسمان و دریای همیشه در حال تغییر، چنان حس و حالی به آن میدهند که گویی خود آبوهوا شخصیت اصلی است که روند وقایع را دیکته میکند.» فاران اسمیت نمه ازنیویورک پست، فرهادی را استاد پنهان کردن اطلاعات تا زمانی که تعلیق تقریباً غیرقابل تحمل شود، دانست. آلیسا سایمون ازورایتی در نقد خود نوشت: «فیلم به عنوان یک درام خانوادگی شروع میشود، اما پس از یک حادثه نگرانکننده در دقیقه ۴۵، فرهادی تنش را افزایش میدهد و فیلم به یک تریلر معمایی تبدیل میشود، هیچکس نمیتواند حدس بزند که تا انتها چه اتفاقی خواهد افتاد.» لی مارشال ازاسکرین دیلی این فیلم را «یکی از قابلتوجهترین فیلمهای ایرانی که در چند سال اخیر به نمایش درآمده» دانست و آن را «یک اثر کوچک اما جذاب با عمقی شگفتانگیز» توصیف کرد.[۷۶] نشریهمایکل اتکینسون این فیلم را در همه جوانب استادانه و یکی از بهترینهای اکران شده در سال دانست.[۸۲]
من تصویری در ذهن خود داشتم که بعدها متوجه شدم از ماجرایی شکل گرفته که زمانی برادرم برایم تعریف کرده بود؛ مرد میانسالی که پدر پیر و مبتلا به آلزایمر خود را تنهایی حمام میکند. این تصویر مانند دکمهای بود که من را وادار کرد برایش کت بدوزم!
— فرهادی در گفتوگو باراجر ایبرت دربارهٔ شکلگیری ایدهٔجدایی نادر از سیمین[۸۳]
قرار بود فرهادی فیلمی با موضوع مهاجرت با فیلمنامهای از خودش وپیمان معادی در خارج از کشور بسازد اما این موضوع منتفی شد و در تیر ۱۳۸۹ پیشتولید فیلم جدید خود با عنوانجدایی نادر از سیمین را در ایران آغاز کرد.[۸۴] داستان فیلم دربارهٔ جدایی یک زوجطبقه متوسط است که بر سر حضانت دخترشان به مشکل میخورند. سیمین میخواهد با دخترش از ایران برود اما نادر نمیخواهد پدرش که بهبیماری آلزایمر مبتلا است را رها کند. نادر برای مراقبت از پدرش یک مستخدمطبقه پایین به نام راضیه را استخدام میکند و درگیریهایی بین آنها و خانواده راضیه رخ میدهد.[۸۵] فرهادی بخشی از فیلمنامه را از تجربههای شخصیاش نوشت. در نزدیکانش کسی بود که بیماری آلزایمر داشت و رابطه یک بیمار آلزایمری با بقیه برایش از یاد نرفتنی بود.[۸۶] فرهادی در مدتی که فیلمنامه را مینوشت، مدام بهدادگاههای خانواده سر میزد تا از نزدیک این فضا را ببیند.[۸۷] او برای انتخاب بازیگران، از آنجا که دوست داشت روابط میان شخصیتها به درستی شکل بگیرد، میخواست یک پدر و پسر واقعی در فیلم بازی کنند؛ بنابراین سراغنصرت کریمی وبابک کریمی رفت. او یک بار از نصرت کریمی شنیده بود که دوست دارد قبل از مرگش یک بار دیگر جلوی دوربین بازی کند و این جمله آنقدر فرهادی را تحت تأثیر قرار داده بود که تصمیم به انتخاب او برای نقش گرفت.[۸۸] اما در نهایت وزارت ارشاد به بازی نصرت کریمی پاسخ منفی داد و دستیاران فرهادی مدتها در خانههای سالمندان و آسایشگاهها، فیلم میگرفتند تا او بتواند برای نقش پدر نادر یک نفر را پیدا کند. در نهایت پریسا بختآور که بازیعلیاصغر شهبازی درزیر درخت هلو (۱۳۸۴) را دیده بود، او را انتخاب کرد و فرهادی بخشهایی از فیلمنامه با بازی شهبازی را مجدداً بازنویسی کرد.[۸۹] بسیاری به فرهادی گفتند که این فیلم را نسازد چون قصهاش بومی است برای بیرون از ایران قابل فهم نخواهد بود، اما او قصه را دوست داشت و حتماً میخواست آن را بسازد.[۹۰]
فرهادی دربارهٔ این فیلم در تردید جدی بود و اولین بار کهمحمود کلاری را دید، نظر او را دربارهٔ فیلمنامه پرسید. کلاری فیلمنامه را در یک جلسه خواند و چنان درگیر آن شد که تصاویر فیلم را در ذهن خود دید.[۹۱] تا مرداد ۱۳۸۹ پیشتولید این فیلم در حال انجام بود و حضورشهاب حسینی،لیلا حاتمی و پیمان معادی قطعی شد. این پروژه نخستین همکاری فرهادی با لیلا حاتمی است.[۹۲] فرهادی و معادی بر سر نقش نادر مدتها با هم صحبت میکردند و حتی لحن و جنس صدای او را مورد بررسی قرار دادند.[۸۹] فرهادی،ساره بیات را از بین تمام بازیگرانی که به دفتر او رفته بودند، پس از تستها و تمرینهایی که پشت سر گذاشت، برای این نقش انتخاب کرد.[۹۳] در تمرینها صحنههایی طراحی شد که در فیلم وجود ندارد. فرهادی فیلمهای مستند زیادی به بازیگران نشان میداد، از جمله مستندی دربارهٔ کفش که شهاب حسینی ببیند و با شغل کفاشی آشنا شود.[۸۶]سارینا فرهادی،شیرین یزدانبخش ومریلا زارعی به گروه بازیگران پیوستند و فیلمبرداری از ۵ شهریور ۱۳۸۹ به تهیهکنندگی و کارگردانی اصغر فرهادی با سرمایهگذاریبانک پاسارگارد،نگار اسکندرفر و اصغر فرهادی در تهران آغاز شد.[۹۴] در مهر ۱۳۸۹ خبرهایی مبنی بر لغو پروانه ساخت فیلم منتشر شد و فیلمبرداری بهطور موقت متوقف شد.[۹۵] فرهادی در طول فیلمبرداری دلشوره عجیبی داشت و در بین برداشتها نتیجه هر برداشت را از کلاری جویا میشد.[۹۱] در ۲۷ آبان ۱۳۸۹ آخرین سکانس فیلم با بازی پیمان معادی، لیلا حاتمی و سارینا فرهادی مقابل دوربین رفت و پس از ۷۴ جلسه فیلمبرداری،تصویربرداری اصلی به پایان رسید. همچنین بیش از ۵۰ درصد از تدوین، همزمان با تصویربرداری توسطهایده صفییاری انجام شد.[۹۶] فرهادی صحنهای از تصادف راضیه را فیلمبرداری کرده بود اما در تدوین آن را حذف کرد.[۸۶] او این فیلم را به نوعی گسترش و تجمیع مضامین و تمهای سه فیلم قبلیاش دانسته که این موضوع حالت از پیش تعیینشده و برنامهریزی شده نداشته است.[۸۹]
فرهادی برایجدایی نادر از سیمین که دربیست و نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر اکران شد، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را از آن خود کرد.[۹۷] این فیلم درشصت و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین به نمایش درآمد و از سوی تماشاگران و منتقدان با استقبال روبهرو شد و مورد تشویق قرار گرفت.[۹۸] همچنینخرس طلایی بهترین فیلم و دوخرس نقرهای بهترین بازیگر زن و بهترین بازیگر مرد این جشنواره را به خود اختصاص داد.[۹۷] منتقدورایتی در نقدی این فیلم را قویترین کار اصغر فرهادی تاکنون توصیف کرد.[۹۹]اسکرین دیلی با تمجید ازجدایی نادر از سیمین نوشت: «اصغر فرهادی با این فیلم به جمع کارگردانان معاصر جهان پیوست.» و سرعت پیشرفت داستان فیلم را با فیلمهای کلاسیکآلفرد هیچکاک مقایسه نمود.[۱۰۰] این فیلم جوایز بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم غیر انگلیسیزبانانجمن ملی منتقدان فیلم را کسب کرد. حلقههای منتقدان فیلملندن، آمریکا، کانادا،ونکوور، لس آنجلس ونیویورک این فیلم را به عنوان بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان خود برگزیدند.[۹۷] نیک جیمز، سردبیر نشریه سینماییسایت اند ساوند،جدایی نادر از سیمین را «هیچکاکیترین فیلم سال» نامید و معتقد است که داستان آن مدام بیننده را شگفتزده میکند.[۱۰۱]
راجر ایبرت، منتقد سینما در رتبهبندی خود درشیکاگو سان تایمز، این فیلم را به عنوان فیلم منتخب خود و بهترین فیلم سال ۲۰۱۱ معرفی کرد و دربارهٔ آن نوشت: «همهچیز این فیلم درست، بهجا و خوب پرداخته شده است. فیلمنامه فرهادی درخشان است، بازیها درست و تحسینبرانگیز و تأثیری که فیلم بر روی مخاطب دارد، فراموشناشدنی است.» منتقدسیانان نیز در نقدی این فیلم را «یک درام خانوادگی فوقالعاده» توصیف کرد و نوشت: «غریزه من و نگاه منتقدانهام به دنبال آن است که ایراد و اشتباه و نقطه ضعفی در فیلم فرهادی پیدا کند. اما ناچارم اعتراف کنم که این فیلم کوچکترین ضعفی ندارد و کارگردان با دقت به کوچکترین ریزهکاریها هم دقت کرده است.»[۱۰۲] این فیلم در نظرسنجیبیبیسی در رتبهٔ نهم فیلمهای برتر قرن ۲۱ بالاتر از آثار مطرحی مانندجایی برای پیرمردها نیست (۲۰۰۷) ساختهبرادران کوئن قرار گرفت.[۱۰۳]جو مورگنسترن، منتقد سینماییوالاستریت ژورنال این فیلم را یک شاهکار در کلاس جهانی نامید آن را بهعنوان بهترین فیلم سال ۲۰۱۱ سینمای جهان معرفی کرد.[۱۰۴] این فیلم مورد تحسین و توجه چهرههایی نظیرآنجلینا جولی،برد پیت،مریل استریپ،استیون اسپیلبرگ،فرانسیس فورد کوپولا،الکساندر پین وباب دیلن قرار گرفت.[۱۰۵]
در این لحظه بسیاری از مردمان کشورم ما را تماشا میکنند و همگی خوشحال هستند؛ نه به خاطر اهمیت دادن به ما یا به خاطر فیلم یا سازنده آن، بلکه در این دورانی که ما از جنگ صحبت میکنیم و ترس و رعب بین کشورهایمان رد و بدل میشود، نام کشورم ایران در اینجا با فرهنگ و تمدن بینظیرش برده میشود. فرهنگ غنی و باستانی کشورم زیر گرد و غبار سنگین سیاست پنهان شده است. من با افتخار این جایزه را به مردم کشورم تقدیم میکنم؛ مردمی که به تمام تمدنها و فرهنگها احترام میگذارند و هر گونه خصومت و خشمی را خوار میشمارند.[۱۰۶]
ویکتوریا نولاند،جعفر پناهی،مهناز افشار، مریلا زارعی،احمدرضا درویش،رضا صادقی،جواد نکونام،مهدی مهدویکیا ومصطفی دنیزلی و ۵۴ نفر از زندانیان سیاسی در ایران دریافت اسکار را به فرهادی تبریک گفتند.رضا پهلوی، ولیعهد پیشین ایران نیز با تبریک این موفقیت، لحظه دریافت این جایزه را، لحظه «بازگرداندن غرور شکسته ایران و ایرانیان» خواند.[۱۰۷] این فیلم در ایران به فروش بیش از ۳ میلیارد تومان دست یافت و با اکران در ۷۱ کشور اروپایی، کره جنوبی و آمریکا با فروش بیش از ۱۹ میلیون دلار، پرفروشترین فیلم ایرانی در اکران جهانی لقب گرفت.[۱۰۸]
فرهادی پس از کسب اسکار، پیشنهادهایی برای ساختن فیلم درهالیوود داشت، به گونهای که قرار بود سراغ پروژهای برود که فیلمنامه و بازیگرش انتخاب شده و قرار بود فقطتکنسین آن باشد؛ بنابراین نتوانست دربارهٔ آنها تصمیم بگیرد.[۱۰۹] او فیلمنامهٔگذشته را نوشته بود که دربارهٔ مردی ایرانی است که چهار سال پس از جدایی از همسر فرانسویاش به در خواست او راهی پاریس میشود تا مراحل اداری طلاقشان را طی کرده و ثبت کنند.[۱۱۰] فرهادی روزهای اول احساس میکرد باید فرصتی بگذارد تا تفاوتهای زندگی در ایران و خارج را در حد مورد نیاز داستان پیدا کند اما بعد از مدتی متوجه شد که باید شباهتها را درک کند تا براساس شباهتها، قصه را بنویسد. به همین دلیل یکباره دریچه جدیدی برای او باز شد. او برای نقش اصلی،علی مصفا را به دلیل آشنایی با زبان فرانسه انتخاب کرد.[۱۱۱]ماریون کوتیار، بازیگر فرانسوی در جریان برگزاری مراسم اسکار سال ۲۰۱۲ چند دیدار با فرهادی برای بازی در فیلم گذشته داشت و حتی توافق اولیه برای ایفای نقش در این فیلم نیز بهدست آمد، اما وی بیشتر از آنکه فرانسوی باشد، آمریکایی به نظر میرسید. به این ترتیببرنیس بژو جایگزین کوتیار در این فیلم شد. او در گفتوگو با نشریهآی فور فیلم گفت که هیچوقت شگفتزدهتر از زمانی نبوده که اصغر فرهادی قبول کرد او را ببیند و درمورد فرهادی گفت: «برای فرهادی سینما مانند ساخت چیزی در آزمایشگاه است و زمان زیادی میبرد.»[۱۱۰]
فرهادی از تمرینهای گروه بازیگران فیلم تهیه میکرد و در غروب همان روز آن را نمایش میداد تا بازیگران اشراف کاملی بر مسیر پیشرفت فیلم داشته باشند.[۱۱۰] فیلمبرداری پس از بیش از سه ماه تمرین مداوم فرهادی با بازیگران، از ۱۷ مهر ۱۳۹۱ آغاز شد.طاهر رحیم،پائولین بورله،سابرینا اوزانی و بابک کریمی دیگر بازیگرانی هستند که در این فیلم، مقابل دوربین رفتند.[۱۱۲] این فیلم اولین فیلم اصغر فرهادی به زبان فرانسوی و اولین فیلم او در خارج از ایران به حساب میآید.[۱۱۳] در زمان فیلمبردای فرهادی هر صحنه را که ضبط میکرد، به بازیگران نشان میداد و در طول روز فقط یک صفحه از فیلمنامه را مقابل دوربین میبرد.[۱۱۰] فیلمبرداری در ۲ بهمن ۱۳۹۱ به پایان رسید و تدوین فیلم که پس از آغاز فیلمبرداری شروع شد با حضور فرهادی ادامه پیدا کرد.[۱۱۲]گذشته درجشنواره فیلم کن ۲۰۱۳ اکران شد وجایزه کلیسای جهانی بهترین فیلم معنوی جشنواره کن را به دست آورد. این فیلم از نگاهورایتی شانس اول دریافت جایزهنخل طلا را داشت.[۱۱۴] فرهادی در جشنواره کن دربارهٔ ملیت فیلمش توضیح داد:
ملیت من ایرانی است. با عوض کردن جغرافیای فیلمهایم شکل فیلمسازیام عوض نمیشود و من همان فیلمساز قبلی هستم. پاسخ به اینکه «ملیت این فیلم چگونه است؟» یک مقدار سخت است. تعیین ملیت در سینما کار سختی است. ملیت فیلم را تماشاگری که آن را میبیند مشخص میکند، هر تماشاگر میتواند فیلم را متعلق به ملیت خودش بداند.[۱۰۹]
فرهادی به همراه بازیگران فیلمگذشته در جشنواره کن ۲۰۱۳
روزنامهگاردین در نقد فیلم،گذشته را یک فیلم ابتکاری با مضمونی جذاب دانست.[۱۱۵] منتقد روزنامهلو موند، گذشته را اثری جذاب با ابعاد جهانی دانست و تسلط فرهادی را در ساختن فیلمی خارج از کشور خودش و به زبانی دیگر را ستود، اما فیلم را به اندازه دو اثر قبلی او اثرگذار ندانست و بر این عقیده است که ساختن فیلم در سرزمینی دیگر باعث برخی کاستیها شده که تا پیش از این در آثار فرهادی نبود.[۱۱۶] منتقدایندیوایر در مطلبی مقایسهجدایی نادر از سیمین باگذشته را شبیه مقایسه دو الماس با یک میزان زیبایی دانست که توسط یک جواهرساز خبره به شکلهای متفاوتی تراش خوردهاند وگذشته را یکی از بهترین فیلمهای سال خواند.[۱۱۳]پیتر بردشاو درگاردین،گذشته را درامی درام پیچیده و تودرتوی گذشتهٔ یک تراژدی از نیات خوب و شروع بد و تصمیمهای اشتباه دانست که همزمان، درست به نظر میرسند و آن را نشانه قرار گرفتن فرهادی در ردیف فیلمسازانی مانندکیارستمی،میشائل هانکه وپل توماس اندرسن دانست که مصمم هستند در زمینه ساخت فیلمهای جدی اخلاقی برای بزرگسالان فعال باشند.[۱۱۷] این فیلم به عنوان نماینده سینمای ایران بهاسکار ۲۰۱۴ معرفی شد.[۱۱۳]هیئت ملی بازبینیگذشته را به عنوان بهترین فیلم خارجیزبان سال ۲۰۱۳ برگزید.[۱۱۸] گذشته نامزد دریافتجایزه گلدن گلوب بهترین فیلم خارجیزبان ازهفتاد و یکمین مراسم گلدن گلوب شد و در سی و نهمین دورهجوایز سزار پنج نامزدی از جملهبهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی دریافت کرد.[۱۱۹][۱۲۰]
فرهادی پس از ساخت فیلمگذشته و بازگشت به ایران، مشغول نوشتن فیلمنامهای شد که طرح آن را دو سال قبلتر نوشته بود و قرار بود به تهیهکنندگیالکساندر ماله-گی، مدیر کمپانی فرانسوی ممنتو وپدرو آلمودوآر با بازیپنهلوپه کروز به کارگردانی اصغر فرهادی در اسپانیا ساخته شود. نوشتن فیلمنامه بههمراه تحقیق و سفرهای مختلف به لوکیشنها، نزدیک به یک سال طول کشید. فرهادی در مدت تحقیق و نگارش، با هنرپیشههای اصلی فیلم که غالباً اسپانیایی و آمریکایی هستند، صحبتها و توافقات اولیه را صورت داد و قرار شد که در اکتبر ۲۰۱۶ فیلمبرداری در اسپانیا شروع شود و برای پیشتولید، در اردیبهشت ۱۳۹۵ به اسپانیا برود.[۱۲۱] وقتی مشغول نوشتن فیلمنامه و صحبت با بازیگران اسپانیایی بود و تقریباً همه کارها آماده شده بود، حس کرد به دلایل عاطفی دوست دارد در ایران کار کند و تصمیم گرفت پروژه بعدیاش را در ایران بسازد.[۱۲۲] او تقریباً یک سال تا شروع پیشتولید فیلم در اسپانیا زمان داشت و احساس کرد این زمان یکساله موقعیت خوبی برای ساخت یک فیلم در ایران است.[۱۲۱] فرهادی مدتی از داستان سادهای که در ته ذهنش بود یادداشتبرداری میکرد و زمانی که فرصت ساخت فیلم در ایران مهیا شد، تمام یادداشتهایی را که در طول مدت یک سال نوشته بود را جمع کرد. او همیشه دوست داشت فیلمی بسازد که در دنیای تئاتر روی میدهد، چون زمانی که جوان بود تئاتر کار میکرد و این برایش خیلی بامعنا بود.[۱۲۳] نام فیلمنامه در نسخه اولیه،برسد به دست آهو بود و فرهادی این نام را در طول بازنویسیهایی که کرد، به دلیل تناسب کمتر با کلیت قصه بهفروشنده تغییر داد که فکر میکرد تناسب بیشتری با داستان نهایی فیلم دارد.[۱۲۱]ایندیوایر فهرستی با عنوان «۱۰۰ فیلم که بیشترین انتظار را برای دیدن آنها در ۲۰۱۶ میکشیم» منتشر کرد وفروشنده را در رتبهٔ پنجم این فهرست قرار داد.[۱۲۴]
فرهادی در این فیلمتعلیق ودرام را با هم به کار برد و با الهام ازآلفرد هیچکاک،بیلی وایلدر وعباس کیارستمی، داستانی درمورد یک زوج طبقه متوسط اهل تئاتر و در آستانهٔ اجرای نمایشمرگ فروشنده ازآرتور میلر را به تصویر کشید که زندگیشان پس از حمله به زن در آپارتمانشان در تهران با بحران روبهرو میشوند و مرد به دنبال این ماجرا با وسواس فزاینده انتقام در ذهنش درگیر میشود.[۱۲۵] در این فیلم،شهاب حسینی برای سومین بار وترانه علیدوستی برای چهارمین بار با فرهادی همکاری کردند و الکساندر ماله-گی نیز برای دومین بار تهیهکنندگی فیلم فرهادی را برعهده گرفت. تصویربرداری در طی ۷۳ جلسه در تهران انجام شد و فیلم در بخش مسابقهجشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ به نمایش درآمد وجایزه بهترین فیلمنامه برای فرهادی وجایزه بهترین بازیگر مرد برای شهاب حسینی را به دست آورد. بازخورد فیلم در جشنواره کن مثبت بود، اما بیشتر نقدها و نظرات به این نکته اشاره کردند کهفروشنده نسبت به آثار قبلی فرهادی در رده پایینتری قرار میگیرد و نکته تازهای به سینمای او نمیافزاید. نیک جیمز، سردبیر مجلهسایت اند ساوند در گزارش خود از جشنواره کن، فروشنده را اثری «مایوسکننده» خواند. در مقابل، منتقد ارشد روزنامهال پائیس، نقدی ستایشآمیز بر فروشنده نوشت. پیتر بردشاو ازگاردین به فیلم سه ستاره از پنج ستاره داده که در بین فیلمهای اخیر فرهادی کمترین بود. بردشاو ظرایف کار فرهادی در مقایسههای سینمایی او بین نمایشی که به روی صحنه برده شده و زندگی حقیقی بازیگران را ستود.[۱۲۶] دبورا یانگ ازهالیوود ریپورتر معتقد است کهفروشنده دارای پیچیدگی اجتماعی فوقالعادهجدایی نادر از سیمین نیست و حسی از درام تصنعی موجب شده که بخشهایی از فیلم خستهکننده باشند، اما همه اینها با پایانبندی فوقالعاده فیلم که تماشاگر را هیجانزده و میخکوب میکند، جبران میشود. منتقدورایتی،فروشنده را یک جواهر خوشتراش دیگر از تعلیقنئورئال و فرهادی را یکی از بهترین نمونههای تأثیرگرفته از آلفرد هیچکاک دانست.[۱۲۷]
فرهادی در نشست خبری فیلمفروشنده، ۱۳۹۵
فرهادی با فروشنده جوایز بهترین فیلم غیر انگلیسیزبانهئیت ملی بازبینی وانجمن ملی منتقدان فیلم را کسب کرد.[۱۲۸][۱۲۹] پس از نامزدیفروشنده در بخش بهترین فیلم خارجیزباناسکار ۲۰۱۷، اصغر فرهادی در اعتراض به اجرایفرمان اجرایی ۱۳۷۶۹ توسطدونالد ترامپ که ورود شهروندان هفت کشور مسلمان از جمله ایران را به آمریکا ممنوع میکرد، از حضور در مراسم اسکار انصراف داد وفیروز نادری وانوشه انصاری به نمایندگی از او در این مراسم حصور یافتند.فروشنده جایزه اسکار را بهدستآورد که دومین اسکار فرهادی و دومین اسکار سینمای ایران محسوب میشود. انصاری به نمایندگی فرهادی اسکار را دریافت کرد و بیانیه فرهادی را خواند:[۱۳۰]
افتخار بزرگی است که برای دومین بار این جایزه با ارزش را دریافت میکنم. از اعضای آکادمی، گروهم در ایران، تهیهکنندهام الکساندر مالهگی و پخشکنندگانم کوهن مدیا و آمازون تشکر میکنم. همچنین سپاسگزارم از همبستگی دیگر کاندیداهای بهترین فیلم خارجیزبان. متاسفم که امشب در کنار شما نیستم. من به احترام مردم کشورم و شش کشور دیگر که با قانون غیرانسانی منع ورود مهاجران مورد بیاحترامی واقع شدند به آمریکا نیامدم. تقسیمبندی جهان به ما و دشمنان ما توسط سیاستمداران افراطی باعث ترس میشود؛ ترسی که توجیهی است دروغین برای خشونتها و جنگها؛ جنگهایی که مانع بزرگی بودهاند برای رسیدن به دموکراسی و رعایت حقوق بشر در کشورهایی که مورد تهاجم واقع شدهاند. سینماگران میتوانند با چرخش دوربینهایشان به مشترکات انسانی، کلیشههایی که از ملیتها و ادیان مختلف ساخته شده است را بشکنند و زمینه همدلی و به دنبال آن همبستگی مردمان جهان را فراهم کنند. همدلی چیزی است که ما امروز بیشتر از هر زمان به آن نیازمندیم.
این فیلم با فروش ۲٫۳۴۸ میلیون دلاری در آمریکا، فروش ۳٫۹ میلیون دلاری در سایر کشورهای خارجی و فروش بیش از ۴٫۲ میلیون دلاری در ایران به فروش جهانی ۱۰ میلیون دلار دست یافت.[۱۳۱] فروشنده درراتن تومیتوز با میانگین امتیاز ۹۶٪ بر اساس ۱۷۰ نقد، نوزدهمین فیلم برتر سال و درمتاکریتیک با امتیاز ۸۵ از ۱۰۰ بر اساس نظر ۳۶ منتقد، در رتبه سی و سومین فیلم برتر سال قرار گرفت.[۱۳۲]
فرهادی زمانیگذشته را ساخت قرار بود پروژهای در آمریکا باتوما لانگمن، تهیهکننده فیلمآرتیست (۲۰۱۰) آغاز کند. مدتی به همراه خانوادهاش به آمریکا رفت و مشغول تحقیق شد. به زندان سنتکوئنتین در سانفرانسیسکو برای تحقیق میرفت و با زندانیهای بسیاری صحبت کرد اما به لحاظ روحی به قدری آن فضا و دیدن زندانیها و شنیدن داستانهای زندگیشان برایش سخت بود و فشار عاطفی ایجاد میکرد که نتوانست آن پروژه را ادامه دهد و انصراف داد. قرار شد با لانگمن طرح دیگری را کار کنند. فرهادی مدتها بود یک طرح کوتاه چند صفحهای داشت که به آنها داد و دوباره با همان تهیهکننده کار را شروع کرد. از آمریکا به ایران برگشت و سپس سفرهایی را برای تحقیقات به اسپانیا شروع کرد. ازاندلس در جنوب اسپانیا شروع کرد، به دلیل تاریخ و زمینههای مشترک فرهنگیشان با ایران، و تمام جنوب را شهر به شهر گشت. از هر سفر با حجم زیادی از اطلاعات میآمد و بدون عجله روی طرح کار میکرد.[۹۰] ایده این طرح به سالها پیش بازمیگشت که فرهادی در سفری به جنوب اسپانیا، اعلامیههایی دربارهٔ ناپدید شدن یک کودک دید و دختر چهار سالهاش از این خبر ترسیده بود.[۱۳۳] فرهادی در فرانسه اول فیلمنامه را نوشت و بعد به دنبال بازیگر گشت اما از ابتدا میدانست که قرار است بازیگران فیلمخاویر باردم وپنهلوپه کروز باشند. او باردم را چند سال پیش در لسآنجلس دیده بود و کروز را نیز چند سال بعد در مادرید ملاقات کرده بود.[۱۳۴] فرهادی اولینبار با باردم زمانی که مشغول پروموشن فیلمگذشته در آمریکا بود، دربارهٔ طرح صحبت کرد. باردمگذشته را دیده بود و خیلی دوست داشت. فرهادی طرح را که با داستان نهایی فیلم خیلی تفاوت داشت را برای او تعریف کرد. داستان زن اسپانیایی بود که به همراه شوهر آمریکایی و بچههایش برای عروسی خواهرش به اسپانیا میآمدند. باردم طرح را دوست داشت و قرار شد اگر روزی فرهادی خواست این فیلم را بسازد، باز همدیگر را ببینید. وقتی که تصمیم گرفت این فیلم را بسازد، به باردم خبر داد و او در جریان تمام مراحل شکلگیری فیلمنامه و کاراکترش بود.[۹۰]
هنگام نوشتن فیلمنامه،داوید تروئبا به فرهادی کمک کرد.[۹۰] داستان فیلم در خصوص زنی است که برای دیدار با خانوادهاش از آرژانتین به زادگاه خود اسپانیا بازمیگردد اما در این سفر رویدادهای غیرمنتظرهای رخ میدهد که بر روند زندگی او تأثیر میگذارد. فرهادی میخواست این فیلم را زودتر بسازد اما مجبور شد برای چند هفته به ایران بازگردد و در آنجا احساس کرد که باید فیلمی در ایران بسازد وفروشنده را ساخت و سپس به پروژه این فیلم در اسپانیا بازگشت.[۱۳۴] نام فیلم در ابتداهیچکس نمیداند بود که بههمه میدانند تغییر یافت.[۹۰] فرهادی وقتی فیلمنامه را نوشت، اولین کاری که کرد این بود که مردم اسپانیا را به خواندن آن دعوت کرد که به او اطمینان دهند که هیچ چیز عجیب و غریبی ندیدهاند.[۱۳۵] او اسپانیایی صحبت نمیکرد، اما پیش از فیلمبرداری مدتی را در آنجا گذراند تا بتواند جزئیات زندگی در آنجا را درک کند. او نمیخواست تماشاگران اسپانیایی بدانند که یک خارجی فیلم را ساخته است و این تنها چیزی بود که برایش مهم بود.[۱۳۵] فرهادی در اولین جلسه تمرین با بازیگران، فیلمدربارهٔ الی را به آنها نشان داد و دربارهٔ ارتباط این فیلم باهمه میدانند بحث کردند.[۹۰] این فیلم دومین ساخته فرهادی در خارج از ایران محسوب میشود که فیلمبرداری آن ۱۴ هفته به طول انجامید و بزرگترین نگرانی فرهادی این بود که جزئیات زندگی روزمره یک شهر اسپانیایی را از دست ندهد و انرژی بسیاری را برای گنجاندن همه آنها در فیلم گذاشت.[۱۳۶] با اینکه این فیلم به زبان اسپانیایی فیلمبرداری شد، برای فرهادی هیچ مشکلی ایجاد نکرد و او با بازیگران اغلب به زبان انگلیسی صحبت میکرد.[۹۰] وی در این فیلم از فیلمهایی نظیرراشومون ساختهکوروساوا که به زبان دیگر هستند، الهام گرفت.[۱۳۶] فرهادی هنگام ساخت این فیلم کم میخوابید و تمام دیالوگهای بازیگران را حفظ بود.[۱۳۴]
فرهادی به همراه بازیگران فیلمهمه میدانند در جشنواره کن ۲۰۱۳
همه میدانند در بخش اصلی و به عنوان فیلم افتتاحیهجشنوارهفیلم کن ۲۰۱۸ به نمایش درآمد و پس از نمایش با بازخوردهای متفاوت منتقدان روبهرو شد.پیتر بردشاو ازگاردین به فیلم ۴ ستاره از ۵ ستاره داد وهمه میدانند را دارای خطوط اصلی فیلمهای فرهادی و ایده آن را یادآور ساختههای پیشین خودش و تحت تأثیر آثارمیشائیل هانکه ومیکلآنجلو آنتونیونی دانست. او «رازهای سربهمُهر»، «زخمهای التیام نیافته» و «بازگشت احساسهای سرکوبشده» را ایدههای فرهادی دانست که پیش از نیز از آنها استفاده کرده بود. بردشاو مضمون جنایی فیلم را به نمایشنامهبازپرس وارد میشود نوشتهجی.بی. پریستلی تشبیه کرد و باور دارد که نقشآفرینیهای فیلم و حالوهوای جنوب اروپا در آن، قدرت جدیدی به زبان سینمایی فرهادی بخشیده است. پیتر دبزاژ ازورایتی،همه میدانند را اولین فیلم فرهادی دانست که حس تکراری بودن دارد و دوران فعالیت سینمایی فرهادی را بهوودی آلن تشبیه کرد. به باور او،همه میدانند ضعیفترین فیلم فرهادی است اما از عمده فیلمهای تجاری ساختهشده در اسپانیا، فرانسه و حتی آمریکا بهتر است. لیسا نسلسون ازاسکرین این فیلم را در هم تنیده شدهٔ عشق، انزجار، طبقه اجتماعی، پول و روابط خانوادگی در یک درام سرشار از شک و تردید، اتهام، نکات انحرافی و… دانست.[۱۳۷]همه میدانند در گیشه حضور موفقی داشت و با فروش ۳٫۵ میلیون دلار، یکی از ۱۰ فیلم پرفروش اسپانیا در سال ۲۰۱۸ بود.[۱۳۸] این فیلم که از مارس ۲۰۱۹ اکران خود را در بریتانیا آغاز کرد، به انتخابگاردین در فهرست برترین آثار سینمایی اکرانشده در سال ۲۰۱۹ قرار گرفت.[۱۳۹] این فیلم در ۸ رشتهجوایز گویا از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمفیلمنامه نامزد جایزه شد.[۱۴۰]
در سال ۱۳۹۸ نشریهددلاین از آغاز ساخت پروژه جدید و فارسیزبان اصغر فرهادی در تابستان سال ۱۳۹۹ در شیراز با عنوانقهرمان خبر داد. الکساندر ماله-گی که با کمپانی ممنتو تهیهکنندگی سه فیلم اخیر فرهادی را بر عهده داشته در این فیلم به همراه فرهادی تهیهکننده است.[۱۴۱] ایده اصلی فیلم نخستین بار زمانی که فرهادی دانشجو بود به ذهنش خطور کرد و ریشه در تماشای یک نمایش انگلیسی دارد که توسط دیگر دانشجویان اجرا شد و موجب شد او به داستانهایی دربارهٔ افرادی علاقهمند شود که با بازگرداندن چیزهای گمشده و جستجو برای پیدا کردن صاحب آنها، مورد تحسین قرار میگیرند و تبدیل به قهرمانان محلی میشوند.[۱۴۲] فرهادی نخستین بار در بهمن ۱۳۹۸ بهصورت رسمی برای گزینش بازیگران بومی در شیراز حضور یافت؛ اماشیوع ویروس کرونا باعث شد گروه فیلمبرداری تا بهبود نسبی وضعیت از این شهر بروند.[۱۴۳] فرهادی در هنگام تعویق تولید فیلم به دلیل همهگیری کرونا از زمان استفاده کرد و یک فرایند تمرین ۱۰ ماهه همراه با بازیگران برگزار کرد.[۱۴۲] فیلمبرداری از مرداد ۱۳۹۹ در شیراز با بازیامیر جدیدی،محسن تنابنده،فرشته صدرعرفایی،سارینا فرهادی و سحر گلدوست آغاز شد و پس از هفتاد و پنج جلسه فیلمبرداری در ۹ آذر به پایان رسید.[۱۴۳]
قهرمان برای نخستین بار درجشنواره فیلم کن ۲۰۲۱ به نمایش درآمد و مشترکاً باکوپه شماره ۶ ساختهٔیوهو کاسمانن موفق به کسبجایزه بزرگ هیئت داوران شد.[۱۴۴] این فیلم پس از رونمایی در جشنواره کن با بازخورد مثبت منتقدان همراه شد و برخی آن را بهترین فیلم فرهادی از زمان ساختجدایی نادر از سیمین توصیف کردند.[۱۴۵] دیوید رونی، منتقد ارشد نشریههالیوود ریپورتر،قهرمان را در فهرست ۱۰ فیلم دیدنی و مهم جشنواره کن قرار داد.[۱۴۶] دوید ارلیش ازایندیوایر این فیلم را به اندازهجدایی غیرقابل پیشبینی و غمانگیز و سادهترین فیلم فرهادی پس از آغاز موفقیت بینالمللیاش در حدود یک دهه پیش و همچنین بهترین فیلم او از زمانجدایی دانست.[۱۴۵] شارلوت پاوارد، روزنامهنگار بینالملل در سایت رسمی جشنواره کن نوشت که فرهادی درقهرمان بازگشتی درخشان به ایران داشت و در آن به ژانر تریلر روانشناختی بازگشته است. منتقدورایتی معتقد است فرهادی با صحنههای فوق تأثیرگذار به مخاطب نشان میدهد در جامعهای که از آدمهای معمولی قهرمان میسازد، چه اتفاقی میافتد. منتقدددلاین ازقهرمان به عنوان فیلمی تاملبرانگیز یاد کرد و آن را پس ازجدایی، ماهرانهترین و صمیمانهترین اثر فرهادی دانست.[۱۴۷]جو مورگنسترن منتقدوالاستریت ژورنال در مطلب خود نوشت: «در روایت فرهادی، داستانی با لحن طعنهآمیز، بهجا و مناسب، فوقالعاده پیچیده و به شکل مرموزی تکاندهنده از یک مرد، پسر و خانوادهاش را شاهد هستیم که شهرت چندگانهاش با چیزی که در ابتدا به نظر میآید تنها یک دروغ کوچک باشد، لکهدار میشود». مارک السن ازلسآنجلس تایمز در واکنش به این فیلم نوشت: «جالب است که فیلمهای فرهادی به قدری خوب ساخته میشوند که من واقعاً نمیدانم دربارهشان چه بگویم». جان هورن با اشاره به قهرمان به عنوان فیلمی بسیار تأثیرگذار گفت: «من مدام از توانایی فرهادی در تبدیل اتفاقهای معمولی زندگی به داستانهای غیرمعمولی و جذاب، حیرتزده میشوم.»[۱۴۸] این فیلم به عنوان نماینده سینمای ایران برای رقابت درنود و چهارمین دوره جوایز اسکار انتخاب شد.[۱۴۹] فرهادی برای این فیلم موفق به کسب جایزه بهترین فیلم خارجی و بهترین فیلمنامه ازهیئت ملی بازبینی شد.[۱۵۰] همچنین نامزدجایزه گلدن گلوب بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان نیز شد.[۱۵۱]
فرهادی در اردیبهشت ۱۴۰۲ گفت که بهطور غیررسمی از ممنوع شدن از کار خود در ایران باخبر شده است. او در بهمن ۱۴۰۲ اعلام کرد که بهدلیل محدودیتهای حاکم بر ایران دیگر قصد فیلمسازی در این کشور را ندارد و نمیخواهد در فیلمهای خود موهای زنان را بهطور سیستماتیک بپوشاند.[۱۵۲]
فرهادی از سبکواقعگرایانه پیروی میکند. داستان فیلمهای او همه دربارهٔ خانواده و ارتباط آدمها است و پایانی باز و غمانگیز دارند. البته او خودش پایان فیلمهایش را تلخ نمداند بلکه واقعبینانه میداند.[۶۶] فیلمهای فرهادی بیشتر به مسائل اجتماعی و اخلاقی میپردازند و با نگاهی واقعگرایانه به زندگی روزمره انسانها مینگرند.[۱۵۶] مضمون اصلی فیلمهای او خیانت، دروغ، پنهانکاری و قضاوت هستند اما در کنار پرداختن به این مفاهیم، به اقتدار و سلطه گفتمانهای گوناگون بر زندگی فردی و اجتماعی انسان معاصر نیز میپردازد.[۱۵۴] بیشتر شخصیتهای فرهادی از طبقه متوسط یا پایین جامعه هستند که با مشکلات و چالشهای زندگی روزمره دستوپنجه نرم میکنند.[۱۵۶] تم مشترک فیلمهای فرهادی،قضاوت است که فرهادی این را بیش از برآمده از محتوای فیلمها، ناشی از فرم قصهگویی و شیوه روایت میداند.[۱۵۷] فرهادی معتقد است اگر فیلمساز بخشی از روند قصه را بر اساس داوریها و پیشداوریهای کسی که دارد فیلم را میبیند جلو ببرد، در واقع دارد یک موقعیت دراماتیک خلق میکند. بر این اساس، او قضاوت نمیکند، بلکه اجازه میدهد کسی که فیلم را میبیند قضاوت کند.[۱۵۸] اسدالله غلامعلی، نویسندهٔ کتاب «فرهادی و سینمای پرسش»، سینمای فرهادی را سینمایی دانست که پرسش مطرح میکند اما سینمای مدرن نیست؛ بلکه سینمایی است که هم بهسنت وکلاسیسیسم و هم بهمدرنیته ومدرنیسم میپردازد.[۱۵۹]
نوید پورمحمدرضا در نشست ۵۴۳ باشگاه فیلم تهران گفت:
در همه آثار اصغر فرهادی یک ویژگی مشخص کاملاً هویدا است. شاید او را بتوان مورخ دوران ما دانست که به واسطه مدیوم سینما این تاریخنگاری را انجام میدهد. فیلمهای او واجد ویژگیهایی هستند که میتوان این تاریخنگاری را مشاهده کرد اما اصغر فرهادی این تاریخنگاری را در مدیوم سینما انجام میدهد و به نوعی مسائلی که جامعه ما در دورانهای مختلف با آن درگیر بوده را در قالب آثار سینمایی روایت میکند. مسائلی چون طبقه متوسط، خانواده هستهای، حسرتها و ناکامیهای اجتماعی، مسئله مهاجرت، شکل زیستن و… در فیلمهای مختلف اصغر فرهادی مورد تحلیل قرار گرفته است.[۱۶۰]
اصغر فرهادی در گفتگویی با روزنامهکاناریاس ۷ دربارهٔ فیلمسازی خود صحبت کرد: «دو نوع فیلمساز وجود دارد؛ برخی از قلب و ناخودآگاه خود فیلم میسازند و برخی دیگر بر اساس منطق و دلیل. من بر اساس قلب و ناخودآگاهم فیلم میسازم و به همین دلیل نمیتوانم همه چیز را کنترل کنم. در فیلمهایم نمیتوانم فُرم داخلی را از فرم جهانی متمایز کنم و یک فیلم داخلی در صورتی که به درستی ساخته شود، در همه نقاط جهان قابل درک است و نباید مرزی میان فُرم داخلی و جهانی وجود داشته باشد.»[۱۶۱]فرهاد توحیدی در اینباره در گفتوگویی باایرنا ذکر کرد: «فرهادی متعلق به سینمای داستانگو است و فیلمهای او برای مخاطبان وسیع و انبوه ساخته میشود. ویژگیهای آثار فرهادی، بیان داستانهای ملی و بومی با نگاهی جهانی است، ازاینرو این آثار میتواند در اکران عمومی با تماشاگران کشورهای مختلف ارتباط برقرار کند.»[۱۶۲] امیررضا نوریپرتو، منتقد سینما دربارهٔ مفاهیم فیلمهای فرهادی و ارتباط برقرار کردن جوامع مختلف با آنها میگوید: «اصغر فرهادی به موضوعاتی میپردازد که تنها مربوط به کشور ما نیستند و مسائلی چون رابطه پدر و دختر یا دروغ موضوعاتی ابدی ازلی هستند که میتوانند مسائلی ملتهبی در یک درام اجتماعی روی جوامع مختلف باشند. مخاطبی که سینمای قصهگو را دوست دارد قطعاً به سینمای فرهادی علاقه دارد. استقبال مخاطبان عام از فیلمهای فرهادی این شائبه را به وجود آوردهاند که فرهادی آرتیست نیست اما این نگرش را به هیچوجه قبول ندارم و معتقد هستم که فرهادی از سطح سینمای ایران بسیار جلوتر است و فیلمسازی است که بر مدار الگوها حرکت میکند و این الگوها را به خوبی میشناسد.»[۱۶۳]
در فیلمهای فرهادی، ایران به عنوان کشوری با یک نظام طبقاتی سفت و سخت به تصویر کشیده میشود که در طول تاریخ ایران قبل و بعد از انقلاب پابرجا مانده است. فرهادی پیچیدگیهای زندگی روزمره در ایران معاصر را با تمرکز بر چگونگی قرارگیری دیدگاههای متنوع در ساختارهای اجتماعی مانند طبقه و جنسیت به تصویر میکشد.[۱۶۴] متا مزج، استاد سینما و رسانهدانشگاه پنسیلوانیا درورایتی مینویسد: «در فیلمهای اصغر فرهادی، چارچوبها و نهادهای در ظاهر محکم جامعه (مانند نظام عدالت، قانون مدنی، خانواده، مذهب و…) در برابر پیچیدگیهای یک موقعیت انسانی، دچار تزلزل میشوند.»[۱۶۵] فیلمهای فرهادی نمونهای کوچک از ایران مدرن را ارائه میدهند و پیچیدگیهای اجتنابناپذیری را که از طریق تفاوتهایطبقه اجتماعی،جنسیتی ومذهبی ایجاد میشوند را بررسی میکنند. نورما کلر موروزی در مقاله خود با عنوان «از آن سوی آینه: سینمای بازتابی و جامعه در ایران پس از انقلاب»، مینویسد:
در مقابل، فیلمجدایی نادر از سیمین با رؤیای «زندگی در جایی دیگر» به عنوان رشتهای از یک داستان پیچیده و چندلایه برخورد میکند. فیلمهای فرهادی تصاویر ظریفی از روابط متقابل بین طبقات، جنسیتها و گروههای اجتماعی هستند. آنها کاوشهای دوپهلویی از پیامدهای انتخابهای کوچک شخصی بر شبکه ظریف ارتباطات فردی هستند که هر شبکه اجتماعی را تشکیل میدهند، که با دقت ساخته و پرداخته شده و به زیبایی بازی شدهاند.[۱۶۶]
فرهادی در همه فیلمهایش شخصیت خردسال دارد و ناخودآگاه وقتی قصهای را شروع میکند، بچهها هم بخشی از قصه میشوند.[۹۰] فیلمهای او مقدمههای طولانی دارند و غالب این مقدمهها بین۳۰ تا ۴۰ دقیقه از زمان فیلم را به خود اختصاص میدهند. فرهادی طولانی بودن مقدمه در فیلم را الزامی میداند. از طرفی نگران کندی ریتم فیلم هم میشود و سعی میکند در مقدمه، گرههای کوچکی که به اندازه گرههای اصلی فیلم اهمیت ندارند، ایجاد کند تا تماشاگر این مدت را همراه فیلم باشد. این نوع قصهگویی ازچهارشنبهسوری همراه او بوده است.[۱۵۷] فرهادی سرسختترین منتقد فیلمهایش را خودش میداند، و در گفتوگویی در اینباره توضیح داد: «شاید شیوه مواجهه خود من با نوشته یا فیلمم برای سختگیرترین منتقدانم قابل باور نباشد. احتمالاً حتی جدیترین منتقدان من هم نمیتوانند تصور کنند من سر مونتاژ یا فیلمنامه نوشتن چگونه با خودم روبرو میشوم و زمان ساخت فیلمم چطور عمل میکنم.»[۱۶۷]
با وجود سختیهایش، لذتی که موقع نوشتن حاصل میشود، فوقالعاده است، چون نتیجه کشفهایت را همان وقت میبینی. مشکل را همان وقت حل میکنی و از حل شدنش لذت میبری. در مرحله ساخت، باید نماها مونتاژ شود و بیاید روی پرده تا ببینی چه شده، اما در مرحله فیلمنامه، همان وقت نتیجه را میبینی. پروسه لذتبخشی است.
— فرهادی در گفتوگو باحسین معززینیا دربارهٔ عادات و شیوهاش در نوشتن فیلمنامه.مجله ۲۴. ۱۳۸۹[۱۶۸]
فرهادی همیشه تصاویری در ذهنش میآیند و به دنبال آنها یک سری قصهها شکل میگیرند.[۱۶۹] او معتقد است که ایدههای پربار فیلم معمولاً زاییده دورههای طولانی و ناخودآگاه پردازش هستند.[۱۴۲] اما تا زمان مناسب نمیداند قرار است کدام یک را بسازد. وقتی همزمان چند ایده یا چند داستان در ذهنش هستند. مدام به داستانهای مختلف فکر میکند و در ادامه با نگاه بدبینانهای سعی میکند عیبهای هرکدام را پیدا کند و عقب بزند.[۱۶۹] به اعتقاد فرهادی در پروسه فیلمسازی، مرحله نوشتن خیلی به نظم نیاز دارد. او هر روز مینویسد و این را لذتبخشترین مرحلهٔ فیلمسازی میداند. زمانی که قصه را آغاز میکند صحنهها و جملههایی که به ذهنش میآید و بیربط است را مینویسد و سپس بخشهای کماهمیت را حذف میکند.[۱۷۰] او به زندگی عادی و روزمره علاقه دارد و این برایش ارزشمند است. اما به دلیل خطر خستهکننده و تکراری بودن جزئیات، فیلمهایش را با عنصری از تعلیق میسازد.[۱۷۱] در این مرحله، فرهادی دربارهٔ جنبههای مختلف داستان از خود سؤال میپرسد تا از طریق ناخودآگاهاش به پاسخ برسد. او باور دارد آنچه فیلمنامه را تشکیل میدهد،ناخودآگاه است.[۱۷۰]
فرهادی زمانی که میخواهد شروع به نوشتن کند فاقد یک مضمون مشخص است. او همیشه قصهای را شروع میکند که اصراری ندارد خودش هم همه جزئیات آن را شفاف بداند، سعی میکند داستانهایش حالت چندوجهی داشته باشند و در آنها وجوه مورد نظرش کمی پررنگتر باشد. این سبکی است که مورد علاقه اوست و حس میکند لازم است به گونهای داستان طراحی کند که سوالات بعدی تماشاگر، سوالات خودش باشد.[۸۹] بیشتر فیلمهایی که او مینویسد دارای پایان باز هستند. خود فرهادی موافق این اصطلاح نیست و دوست دارد وقتی قصه تمام میشود، یک قصه جدید در ذهن تماشاگر شکل بگیرد و بیننده نگران سرنوشت شخصیتها باشد:[۱۳۴] «اگر جواب را به مخاطب بدهید، فیلمتان در همان سالن تمام میشود. اما وقتی سؤال ایجاد میکنید، فیلمتان پس از تماشا تازه برای مخاطب شروع میشود. در واقع فیلم در ذهن بیننده ادامه پیدا خواهد کرد. مسئله مهم این است که به مخاطب فرصت فکر کردن داده شود. در حال حاضر بیشترین چیزی که در ایران به آن نیاز داریم این است که مخاطب فکر کند.»[۱۷۲]
تئاتر تأثیر بسیار زیادی بر جایگاه فرهادی داشته و فُرم و نگاه او در تئاتر شکل گرفته است. او دربارهٔ علاقهاش به تئاتر گفته: «تئاتر را بیشتر دوست دارم. رابطه تئاتر با مردم آزادتر و دموکراتیکتر است. در سینما مخاطب آن چیزی را میبیند که کارگردان میخواهد اما در تئاتر یک اثر را میتوان با چشمهای گوناگون دید چرا که هر یک از تماشاچیان میتوانند توجه خود را به یکی از جزئیات جلب کنند. باایبسن یادگرفتیم که میتوان از زوایای گوناگون به یک اثر نگاه کرد.»[۱۶۱] آرش خوشخو، منتقد سینما یکی از مهمترین عوامل موفقیت اصغر فرهادی را این دانسته که او هنرهای نمایشی خوانده و روی نوشتن متون دراماتیک تسلط بالایی دارد و این باعث شده تا او فیلمنامههای باکیفیت و بسیار خوبی بنویسد. امیررضا نوریپرتو، منتقد سینما در این باره میگوید: «فرهادی برخلاف فیلمسازان ایرانی تسلط خیلی خوبی روی ساختارهای کلاسیک قصهگویی دارد و این تسلط هم به ریشه تحصیلی و علمی او برمیگردد که در سینمای ایران یک نقطه قوت برای فرهادی به حساب میآید. او تمملودرام را به خوبی میشناسد و به ایجاد کشمکشهای دراماتیک تسلط دارد و نقطه قوت فیلمنامههای فرهادی در همین مورد است.»[۱۶۳]
فرهادی زمانی که شروع به نوشتن یک داستان میکند، هیچگاه در ذهنش تفکیک جنسیتی انجام نمیدهد و شخصیتها را به عنوان یک انسان در نظر میگیرد. او بر این باور است که تفکیک انسانها به زن و مرد و طبقهبندی آنها نوعی توهین در درون خود نهفته دارد.[۱۷۳] در فیلمهای فرهادی هیچ چیز اساساً سیاه یا سفید نیست و شخصیتهای صراحتاً خوب و بد وجود ندارد. فرهادی به عنوان یک فیلمساز شخصیتها را قضاوت نمیکند و دیدگاهش را تحمیل نمیکند.[۱۷۱] او معتقد است این نوع فیلم به مخاطب اجازه کشف میدهد و این را هنر مدرن میداند که در آن هنرمند از بالا به مخاطب نگاه نکرده و دیدگاه خود را به بیننده تحمیل نمیکند.[۱۷۲]راجر ایبرت منتقد فیلم در کتاب سالنامه فیلم ۲۰۱۳ خود، دربارهٔ هنر فرهادی در به تصویر کشیدن روابط اجتماعی مینویسد: «نکته جالب در مورد فیلمنامه فرهادی این است که ما را عمیقاً درگیر میکند، اما هرگز به ما نمیگوید که چه کسی را درست یا غلط میداند.»[۱۷۴]
فرهادی هنگامی که شروع به نوشتن میکند، اول یادداشتبرداری میکند و این یادداشتها را خودش در یک دفترچه مینویسد. بعد ساختمان فیلم را خیلی کلاسیک وار به شکل یک خط مینویسد: شروع، وسط، آخر؛ و خودش را مجبور میکند که در این ساختمان حرکت کند. سپس سکانسها را طبق این ساختمان مینویسد که این دوره خیلی طول میکشد. او هنگام نوشتن فیلمنامه، در ذهنش کارگردانیاش را هم انجام میدهد و اتفاقی که قرار است سر صحنه بیافتد در حین نوشتن در ذهنش رخ میدهد.[۱۶۹] فرهادی باور دارد که برای تعریف یک شخصیت باید در فیلم از شخصیت، کنش یا واکنش نشان دهد و به مرور به این نتیجه رسید که برای معرفی شخصیتهایش، آنها را در موقعیتهایی قرار دهد که بیشتر واکنش نشان دهند.[۱۷۰] او در گفتوگو بانیویورک تایمز ذکر کرد: «من برای شناختن کاراکترهایم به یک بحران نیاز دارم» و با مثالی این مسئله را توضیح داد: «گروهی را در یک آسانسور در نظر بگیرید که از طبقه اول به طبقه شانزدهم میروند بدون اینکه مشکلی پیش بیاید. خب در این صورت هیچکس با دیگری آشنا نمیشود. اما اگر آسانسور بین طبقات ۱۵ و ۱۶ گیر کند، شاید شانسی برای شناخت پیدا کردن از هم پیدا کنند.»[۱۷۵]
علی معلم، فرهادی را به دلیل اضافه کردن درام هیجانانگیز به سینمای اجتماعی ایران از دیگر فیلمسازان ایران متمایز میدانست و باور داشت فرهادی پیش از فیلمسازی، یک درامنویس مقتدر هم بوده است.[۱۷۶]پیمان معادی در اینباره میگوید: «فرهادی درام را بسیار خوب میشناسد و در هنگام نوشتن فیلمنامه توجه بسیاری به ظرایف دارد.»[۱۷۳]احمد طالبینژاد، منتقد سینما باور دارد اصغر فرهادی پیش از اینکه کارگردان خوبی باشد یک فیلمنامهنویس درجه یک است و فیلمنامههایش در یک مهندسی دقیق، اطلاعات را به صورت قطرهچکانی به مخاطبش ارائه میدهد، غافلگیری و شوک دارد و مخاطب را با گرهها و قلابهای دراماتیک درگیر اثر میکند.[۱۶۳]
فرهادی یک دفتر کار دارد و معمولاً از ساعت ۹ صبح تا ۶ بعدازظهر آنجا مینویسد. مدت زیادی است که فرهادی زمان نوشتن، همیشه به یک دستیار فیلمنامهنویس نیاز دارد و اول صبح شروع به نوشتن میکنند و ساختار فیلمنامه و سکانسها را شکل میدهند. او حداقل ۲ تا ۳ بار فیلمنامه را بازنویسی میکند و وقتی که میخواهد بنویسد خیلی راه میرود و این باعث میشود که خودش نتواند بنویسد؛ بنابراین یک نفر را پیدا میکند که وقتی راه میرود، حرف بزند و او برایش بنویسد.[۱۶۹] فرهادی نوشتن را به رانندگیکردن تشبیه کرده است و قواعدی که پیشتر آموخته را بهطور ناخودآگاه به کار میگیرد.[۸۹] او زمانی که مینویسد، اگر بتواند خودش را متقاعد کند که خودش به عنوان تماشاگر از آن چیزی که مینویسم لذت میبرد، آن را باور میکد و به آن ایراد وارد نمیکند، فیلمنامه را میسازد و اگر نتواند، سراغ آن فیلمنامه نمیرود. فیلمنامههایی بودهاند که فرهادی نوشته بود و نزدیک به تولید هم شد، اما به دلیل اینکه باورشان نمیکرد آنها را کنار گذاشت.[۱۶۷] فرهادی در مراسم رونمایی کتابهفت فیلمنامه گفت:
در این مدتی که کار کردهام و سال ۱۳۸۱ که اولین فیلمنامه را نوشتم هیچ صحنهای را ننوشتم که پریسا بختآور — کارگردان و همسر فرهادی — نخوانده باشد و تأیید نکرده باشد. حتی گاهی وقتها این بحثهای ما به قهرهای چندروزه هم کشیده است، اما در نهایت نتیجه رضایتبخش بوده و باعث شده فیلمنامهای را تنها ننوشته باشم و حتی به صورت تلفنی صحنه را با او چک کردهام.[۱۷۷]
پیش از آغاز فیلمبرداری، فرهادی با بازیگران در مرحله پیشتولید تمرین میکند، که گاهی سه یا چهار ماه طول میکشد. شیوه کار او طبق الگویی ازکنستانتین استانیسلاوسکی، کارگردان و نظریهپرداز تئاتر روس، بنا شده است. بازیگران به جای تمرین بر روی فیلمنامه، موقعیتهای گذشته شخصیتها را بداههسازی میکنند، پیشداستانهایی را میسازند که گاهی نقشها را شکل میدهند، حتی اگر هیچیک از آنها در فیلم مورد استفاده قرار نگیرند. هدف او این است که بازیگران احساس کنند انگار خودشان شخصیتها را ساختهاند.[۲] فرهادی به جزئیات رفتاری شخصیتها از جمله کنشهای غیرکلامی، دیالوگها، شیوه بیان و ارتباط آدمهای فیلم با یکدیگر بسیار توجه میکند و سختگیریهای زیادی برای بازی گرفتن از بازیگران دارد. به حدی که از تمهیدات بیرون از صحنه هم برای بازیهای بهتر از بازیگران بهره میبرد. در فیلمدربارهٔ الی پس از غرقشدن الی به ترانه علیدوستی گفت یک هفته به تهران برود تا فقدان او در صحنه به بازیگران کمک کند تا دلهره و نگرانی خود را بهتر در بازیشان به نمایش بگذارند. در صحنهای ازجدایی نادر از سیمین برای اینکه واکنش، وحشت و ترس بازیگران طبیعیتر جلوه کند، بدون اینکه بازیگر خبر داشته باشد یکلامپ فلورسنت را میشکند تا ترس و جیغ کشیدن او طبیعی اتفاق بیفتد و ثبت شود.[۱۵۶]
فرهادی یک فرمول برای انتخاب زاویه دوربین دارد. وقتی یک صحنه را چند بار با بازیگران تمرین میکند، کف کفشهایش را رنگ میزند و دوربین را آن قسمتهایی که جای پاهایش روی زمین پررنگ تر است قرار میدهد.[۱۷۰] او به پلانهایی که روز اول میگیرد خیلی احساس نزدیکی ندارد. به همین خاطر پلانهایی را که مهم نیست یا اهمیت کمتری دارد را روز اول میگیرد. وی سر فیلمبرداری همیشه به اندازهٔ نماها مشکوک است و در همهٔ پلانها برای انتخاب اندازه نما تردید دارد و تا زمانی که فیلم مونتاژ میشود، به این اطمینان نمیرسد که اندازهٔ نماها درست بودهاند یا نه. به حدی که در فیلمدربارهٔ الی برای اینکه این حس اذیتش نکند تصمیم گرفت همهٔ پلانها تا جایی که ممکن است هماندازه و مدیوم شات باشند.[۱۶۹] فرهادی در همه فیلمهایش ازنگاتیو استفاده میکند و بهطور کلی ترجیح میدهد با نگاتیو کار کند چون از جوانی با نگاتیو کار کرده و تربیت بصریاش با نگاتیو انجام شده است.[۴۴] او نمیخواهد به مخاطب این حس را القا کند که دوربینی وجود دارد؛ بنابراین تمام تلاشش را میکند که دوربین را به نوعی پنهان کند و درکل برای همه فیلمهایش همیشه از یک دوربین استفاده میکند.[۶] فرهادی همیشه نور آبی را برای کار رئالیستی اشکال میدانست چون هیچ موقع، مهتاب آبی رنگ ندیده بود و به نظرش مهتاب رنگ سربی دارد؛ بنابراین در فیلمشهر زیبا برخلاف اغلب فیلمهای ایرانی که با یک نور آبی، صحنههای شب را روشن میکردند، از نور مهتاب استفاده نکرد و از نورهایی کهعلی لقمانی، فیلمبردار در صحنه منابعش دیده میشد، شبها را طراحی کرد.[۳۳]
فرهادی حتی در فیلمبرداری، شخصیتها را قضاوت نمیکند و احساس دوربین و فاصلهٔ آن از بازیگران، در فیلمهایش به یک اندازه است و برای دوربین بین آدمها تفاوتی وجود ندارد. این کار درچهارشنبهسوری آغاز شد و دردربارهٔ الی به پختگی رسید.[۴۴] نوریپرتو در این مورد گفته است: «برخلاف اینکه بسیاری معتقدند اصغر فرهادی فیلمساز تلویزیونی است به نظر من فیلمسازی است که موقعیت داراماتیک را میشناسد و میزانسنها و جو حاکم بر صحنه را به خوبی میشناسد و فرم را به شکلی درست بر محور محتوا قرار میدهد. به عنوان مثال درجدایی نادر از سیمین دوربین او به عنوان یک کاوشگر عمل میکند و درحالیکه در قصه قصد فیلمساز بر این است که قضاوت نداشته باشد در میزانسن به شکلی قضاوت دارد که مخاطب را هم به قضاوت و داوری دعوت میکند. درحالیکه اکثر آثار اصغر فرهادی در ژانر درام قرار میگیرند او مایههای داستانی ژنریک را به اثرش تزریق میکند که تمهایی معمایی، تریلر و… را در آثارش میبینیم.»[۱۶۳]
هنگام فیلمبرداری، مهمترین چیز برای فرهادی بازیگری است و همه چیز زیرمجموعهٔ آن قرار میگیرد. بیشترین وقت او سر صحنه با بازیگران میگذرد. همچنین طی چند ماه پیش از فیلمبرداری با بازیگران تمرین میکند.[۱۶۹]شهاب حسینی در گفتوگو با شبکهتی آر تی در مورد تأثیر همکاری با فرهادی در زندگی حرفهای بازیگران گفت: «همکاری با اصغر فرهادی، جزو نقاط عطف کارنامه کاری بازیگران فیلمهایش است. من فکر میکنم این همکاری از ذهن هیچیک از ما تا پایان عمرمان پاک نخواهد شد. اصغر فرهادی موفق میشود قبل از اینکه فیلمش را جلوی دوربین ببرد، جهان فیلمش را خلق کند و هر کسی را در جای خودش در آن جهان قرار دهد و تمام اعضای تیمش را به این باور برساند که وقتی در آن پروژه در حال کار هستند، آن کار به درام اصلی زندگی ما تبدیل شود. من با اصغر فرهادی که کار میکنم زندگی نرمال و معمولی خودم را فراموش میکنم.»[۱۷۸]بابک کریمی دربارهٔ همکاری با فرهادی میگوید: «اصغر فرهادی رابطهای خیلی خوب با بازیگرها ایجاد میکند. فکر میکنم چون خود او سینما را با بازیگری شروع کرد خیلی خوب بازیگرهای کارش را درک میکند. به همین دلیل برای بازیگر لذت بخش است که با او کار کند چون هم نقشها را خوب مینویسد هم دیالوگ نویس بسیار خوبی است و هم نوع رابطهای که ایجاد میشود، خیلی خوب و عمیق است.»[۱۷۹]پنهلوپه کروز درمورد فرهادی میگوید: «او به همه جزئیات دقت فراوانی دارد و همه اشتباهات بازیگران را تشخیص میداد. کم میخوابید و تمام دیالوگهای ما را خط به خط حفظ بود و همه آنها را به ما یادآوری میکرد. شما هرگز نمیتوانید سر او کلاه بزارید! فرهادی دیدی باز برای بحث و گفتگو دارد و به کوچکترین مسائل نیز دقت میکند. او یک نابغه است و چیزهای زیادی میتوان از او آموخت.»[۱۸۰]
حسین جعفریان، فیلمبردارچهارشنبهسوری،دربارهٔ الی وفروشنده، جذابترین ویژگیهای فرهادی را «صرف انرژی و وسواس بسیار برای پیاده کردن ایدههای در ذهنش» و «مهارتش در بازی گرفتن از بازیگرها» عنوان کرده است.[۱۸۱] علی قاضی که تجربه همکاری با فرهادی را دردربارهٔ الی به عنوان دستیار فیلمبردار داشته است، دربارهٔ او میگوید: «تصاویری که در فیلمهای فرهادی شاهد هستیم شاید خیلی ساده به نظر برسند اما او به قدری بر جزئیات تمرکز دارد که حتی محتویات جیب هنرورها را هم میداند.»[۱۶۰]محمود کلاری دربارهٔ کار کردن با فرهادی میگوید: «او عوامل مختلف فیلم را به بهترین شکل هدایت و لای پنبه حفظ میکند. در این میان اگر شما به او اعتماد کنید و خود را به دست او بسپارید، میبینید که به جاهای خوبی میرسید.»[۸۹]
بسیاری معتقدند فیلمهای ایرانی فرهادی خیلی بهتر از فیلمهای ساختهٔ او در خارج از ایران هستند.گادفری چشایر درخصوص فیلمهای خارج از ایران فرهادی گفته است: «نکتهای که دربارهٔ فرهادی برایم بسیار جالب است این است که او یک فیلم با عنوانگذشته در خارج از ایران ساخت که نزد منتقدان و مخاطبان خیلی موفق نبود و در کن نیز فکر میکنم بسیاری فیلم را دوست نداشتند. البته من فیلم را دوست داشتم اما معتقدم به خوبی فیلمهای ایرانی او نبود. در اینجا این سؤال مطرح میشود که آیا فرهادی میتواند در خارج از ایران فیلم بسازد و موفق باشد یا باید به ایران بازگردد تا بتواند به قدرت هنری خود ادامه دهد.»[۱۸۲]
هایده صفییاری، تدوینگر شش فیلم فرهادی، همکاری با او را اینگونه ارزیابی کرده است: «بزرگترین خصوصیت قابل تحسین اصغر فرهادی این است که خودش است و راه خودش را پیدا کرده و در مسیر خودش حرکت میکند و از همکاران خود توقع دارد که خودشان باشند و با فکر و اندیشه خود کار کنند و به شعور و توانایی دیگران احترام میگذارد، در واقع یکی از ویژگیهای خوب فرهادی این است که مرز بین انعطاف و قاطعیت را به خوبی میشناسد و حفظ میکنند.»[۱۸۳]
فرهادی در استفاده نکردن از موسیقی پیشرو است و هر چه گذشت، موسیقی در کارهای فرهادی کمتر شد. این روند را ازچهارشنبهسوری با موسیقی بسیار کم حجم آغاز کرد، سپس دردربارهٔ الی وجدایی نادر از سیمین مثل بیشتر فیلمهایش فقط در تیتراژ از موسیقی استفاده کرد.[۱۸۴] به دلیل اینکه رسیدن به یک نقطهٔ مشترک و زبان مشترک با آهنگسازان برایش سخت بود، فکر کرد بهتر است بگردد و برای پایان فیلمش یک موسیقیِ آماده انتخاب کند. همچنین به دلیل اینکه فیلمهایش فضای واقعگرایانه دارد هیچوقت احساس نکرد که به موسیقی نیاز دارد.[۱۶۹]
در سال ۱۳۹۳، فرهادی در حمایت از مردمغزه کمپینی را با عنوان «کشتار همنوعان خود را متوقف کنید» درفیسبوک با همراهینسرین ستوده به راه انداخت که فیلمسازان و بازیگران مطرحی از جملهخاویر باردم،مایک لی وهانی ابواسعد به آن پیوستند.[۱۸۵] او در همان سال در کمپین جمعی که اعضای آن اصغر فرهادی،رخشان بنیاعتماد،عباس کیارستمی،مجید مجیدی ورضا میرکریمی بودند، خواستار رسیدن به توافق هستهای و حمایت مردم از این توافق شد.[۱۸۶] فرهادی برای عفو اعدامریحانه جباری، خطاب به خانواده شاکی نامهای نوشت تا جباری را که در آستانه اعدام بود، ببخشند.[۱۸۷]
فرهادی در سال ۱۳۹۵ نامهٔ سرگشادهای خطاب بهحسن روحانی، رئیسجمهور وقت منتشر کرد که نسبت به گزارشگورخوابی درروزنامهٔ شهروند واکنش نشان داد و گفت که از خواندن این خبر، سراسر وجودش راشرم و بُغض فرا گرفته و همهٔ آنانی که در این سرزمین و در این سی و چند سال مسئولیتی داشته و دارند را سهیم در این شرمساری دانست.[۱۸۸] حسن روحانی نیز در پاسخ به وی گفت: «من دیروز از یکی از هنرمندان نامهای را خواندم که بسیار دردناک بود. شنیده بودیم بعضیها ازفقر، کارتنخواب میشوند یا زیر پُلها میخوابند اما قبرخواب را کمتر شنیده بودیم. این هنرمند در نامه نوشته بود وقتی این موضوع را دیدیم، بُغض در گلویم و شرمساری در سیمایم ایجاد شد.»[۱۸۹]
فرهادی در واکنش به مرگمهسا امینی نوشت: «ما خودمان را به خواب زدهایم در برابر این ظلم بی پایان. ما شریک این جنایتیم.»[۱۹۰] او پس از آغازخیزش ۱۴۰۱ ایران خشونت نیروهای حکومتی با معترضان را محکوم کرد.[۱۵۲]
فیلمهای فرهادی بخشی ازموج نوی سینمای ایران پس ازانقلاب ۱۳۵۷ محسوب میشوند.[۱۹۱] فرهادی نگاه و توجه به طبقه متوسط و بحرانهای اخلاقی، اعتقادی و فرهنگی آن را در فضای پیچیده ایرانِ معاصر به نقطه تمرکز و توجه سینمای ایران تبدیل کرد که تا پیش از این جز در نمونههای معدودی جایی در سینمای ایران نداشت.[۱۹۲] او دردربارهٔ الی از سبکرئالیسم پیروی کرد و باعث شد تا موج جدیدی در سینمای ایران رقم بخورد که به آن «نسل سوم موج نوی سینمای ایران» میگویند.[۱]لیلا حاتمی در مصاحبهای در این خصوص گفت: «بعد ازعباس کیارستمی موجی از سینماگران در ایران شروع به فیلمسازی کردند که از سبک کیارستمی تقلید میکردند. اما با اصغر فرهادی یک موج نو آغاز شد و یک سینمای تازه ظهور کرد. پیش از آن هم این سبک سینما در ایران وجود داشت. اما شاید از نظر قدرت ساختار و فیلمنامه در سطح سینمای فرهادی نبود. با موفقیتهای بزرگ فرهادی، قابل تصور است که فیلمسازان جوان در آینده بخواهند از مسیر او پیروی کنند.»[۱۹۳] از نظرفرهاد توحیدی، فرهادی در عرصه بینالمللی، نمایندهٔ سینمای ایران محسوب میشود و دربارهٔ تأثیر فرهادی بر سینمای ایران گفته است: «فرهادی به تنهایی توانست سینمای ایران را ریلگذاری کند.»[۱۶۲]
اصغر فرهادی فیلمساز بزرگی است. چون آنقدر بر سینمای ایران تأثیر گذاشته که شیوه کارش به سبک تبدیل شده و بسیاری از کارگردانهای سینمای ایران، خودآگاه یا ناخودآگاه میخواهند فیلمهای فرهادیوار بسازند. مثل زمانی که فیلمها و تصویرهای کیارستمیوار تبدیل به اصطلاح شده بود. فرهادی در سینمایی که با تماشاگر انبوه سر و کار دارد تحولی ایجاد کرده و کارنامه او فقط به سینمای هنری تعلق ندارد. موج نو باقیصر وگاو سینمای ایران را به دو دوره قبل و بعد خودش تقسیم کرد؛ پدیده اصغر فرهادی هم، چنین جایگاه و نقشی در سینمای ایران دارد. چه ما آثار او را دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، بزرگی فرهادی یک واقعیت است. کسانی هم که سعی میکنند برای کارهای او ایرادی بتراشند نمیتوانند منکر بزرگی و اهمیتش شوند. او بزرگ و بااهمیت است چون خیلی از فیلمسازان قبل و بعد از خودش در آثارشان نگاهی به الگوهای فرهادی دارند و حتی بدون اعلامش، خود را با او مقایسه میکنند. باور کنید کسانی هم که آگاهانه سعی میکنند شبیه اصغر فرهادی نباشند در واقع دارند بر همین اهمیت و بزرگی صحه میگذارند.[۱۹۸]
فرهادی و همسر و دخترش در گردهمایی تقدیر از او درموزه سینمای ایران بهخاطر کسب جایزه اسکار برای فیلمفروشنده، ۱۳۹۵
فرهادی در ۱۳۷۳ در ۲۲ سالگی زمانی که دانشجو بود، نمایشی با نامماشیننشینها با کارگردانی و بازی خودش و همکلاسیاشپریسا بختآور اجرا کرد. عباس جوانمرد به آنها پیشنهاد داد که با هم ازدواج کنند.[۱۹۹] فرهادی در سال ۱۳۷۴ با پریسا بختآور ازدواج کرد. آنها صاحب دو دختر به نامهای سارینا و ساغر شدند.سارینا فرهادی دختر آنها در سال ۱۳۷۷ به دنیا آمد و در دو فیلمجدایی نادر از سیمین وقهرمان با پدرش بهعنوان بازیگر همکاری کرد.[۱]
فرهادی از سوی مجلهٔتایم بهعنوان یکی از۱۰۰ شخص تأثیرگذار سال ۲۰۱۲ انتخاب شد.[۲۰۱] همچنین در فهرست بیست و سه کارگردان برتر جهان روزنامههافینگتن پست قرار گرفت.[۲۰۲] او در همان سال در فهرست ۱۰۰ متفکر برتر سال ۲۰۱۲ از نگاهفارن پالیسی قرار گرفت.[۲۰۳] در سال ۲۰۱۴،نشان هنر و ادب درجهٔ افسری از سوی دولت فرانسه به فرهادی اهدا گردید.[۲۰۴] در سال ۲۰۱۶، نامجدایی نادر از سیمین در فهرستصد فیلم برتر قرن بیست و یکم بیبیسی مشاهده شد.[۲۰۵] فرهادی در سال ۲۰۱۶ از سویایندیوایر در رتبهٔ پنجمین کارگردان برتر دنیا قرار گرفت.[۲۰۲] او در همان سال در فهرست ۱۰۰ کارگردان هیجانانگیز دنیا به انتخابپلیلیست قرار گرفت.[۲۰۶] فرهادی به انتخابمتاکریتیک در رتبه هشتم فیلمسازان برتر قرن بیست و یکم قرار گرفت.[۲۰۷] در سال ۲۰۱۹ نامجدایی نادر از سیمین از سویگاردین در فهرست ۱۰۰ فیلم برتر سینمای جهان در قرن بیست و یکم جای گرفت.[۲۰۸] مجلهفار اوت در سال ۲۰۲۱ فرهادی را در فهرست کارگردانانی که فیلم بد نمیسازند، قرار داد.[۲۰۹]انجمن نویسندگان آمریکا در سال ۲۰۲۱ فهرست ۱۰۱ فیلمنامهنویس برتر قرن بیست و یکم را منتشر کرد و فرهادی برای فیلمجدایی نادر از سیمین در این فهرست قرار داد.[۲۱۰]
↑Moruzzi, Norma Claire. "Through the Looking Glass: Reflexive Cinema and Society in Post-Revolution Iran". From Iranian Cinema in a Global Context: Policy, Politics, and Form By Peter Decherney, Blake Atwood. Routledge. NY: 2015. 112-142