بسوس یکی از اعضایخاندان هخامنشی و برادرزاده داریوش سوم بود. بسوس ساتراپباختر بود،[نکته ۱] و مدت کوتاهی پس از کشتن داریوش سوم به قدرت رسید. او متعاقباً تلاش کرد تا بخش شرقی امپراتوری را در برابر تهاجم مقدونیان حفظ کند اما قلمروی او به سرعت شروع به فروپاشی کرد؛ از جمله باختر که مرکز اصلی فرمانرواییاش بود. پس از فرار بهسغد، افسرانش او را دستگیر و در نهایت به اسکندر تسلیم کردند و درهگمتانه اعدام شد.
نامیونانیبسوس (ΒήσσοςBēssos) برگرفته ازپارسی باستان *بایاچا (به معنی «محافظتشده از ترس») است.[۱][۲]اردشیر {{به پارسی باستان|𐎠𐎼𐎫𐎧𐏁𐏂𐎠}} Artaxšaçāʰ،[۳] در لغت معنای کسی است که «پادشاهیاش بر پایهٔ راستی و عدالت است».[۴]
از پیشینه بسوس اطلاعات زیادی در دست نیست، جز اینکه وی عضوی ازخاندان هخامنشی بودهاست.[۵][۶] در دوران پادشاهیداریوش سوم (حک. ۳۳۶–۳۳۰ پ. م)، بسوس به عنوانساتراپباختر که یکساتراپی مهم در بخش شرقی امپراتوری بود انتخاب شد.[۶] سرزمین باختر که از حدود ۵۴۰ پیش از میلاد تحت فرمانروایی هخامنشیان اداره میشد، یک ناحیه آباد و پرجمعیت بود و همانطور که یافتههای باستانشناسی نشان میدهد، کشاورزی، تجارت، بازرگانی و صنایع دستی در این منطقه رونق فراوانی داشت.[۷] به نظر میرسد که منصب «ساتراپ باختر» معادل مقام «نایب پادشاه شرق» بودهاست.[۸]
بسوس به عنوان ساتراپ باختر، توانست برسغد و مناطقی که هممرز با هند بود، حکومت کند. او توانست وفاداری و تابعیت گروههای عشایریایرانیتبار درآسیای میانه از جمله:ساکا،داهان وماساگتها را حفظ کند.[۶] به گفتهریچارد فولتس ایرانشناس، ساتراپیهای شرقی عملاً قلمرو شخصی بسوس به حساب میآمد.[۹] پس از شکست ایران مقابلاسکندر (حک. ۳۳۶–۳۲۳ پ. م) درنبرد ایسوس در سال ۳۳۳ پیش از میلاد، داریوش سوم بسوس را برای کمک احضار کرد.[۱۰]
بسوس در سال ۳۳۱ پیش از میلاد درنبرد گوگمل علیه اسکندر شرکت کرد. او گروهی متشکل از باختریها، سغدیها، هندیها و همچنین متحدان سکاییاش را در ارتش ایران داخل کرده بود.[۱۱][۶] او سوارهنظام را در جناح چپ نیروهای پارسی رهبری میکرد و قصد داشت حملات اسکندر را در آن جناح فلج کند. پس از شکست ایرانیان در نبرد، بسوس به دنبال داریوش به شهرهگمتانه درماد رفت. در آنجا بسوس با تعدادی از بزرگان، مانندنبرزن وبارسائنت، ساتراپرخج-زرنگ، علیه داریوش توطئه کردند.[۱۰][۶] آنها با هم داریوش را در اواسط سال ۳۳۰ پیش از میلاد دستگیر کردند و بسوس به عنوان رهبر نیروهای شورشی انتخاب شد که این امر احتمالاً به دلیل تبار هخامنشی او بود.[۱۰] دستگیری داریوش این بهانه را به اسکندر داد تا از او انتقام بگیرد. بسوس و شورشیان در حال فرار از نیروهای مقدونی، داریوش را در یک گاری سرپوشیده که گفته میشود با یک زنجیر طلایی بسته شده بود، حمل میکردند. بسوس و همدستانش برای اینکه زمان برای فرارشان بخرند، داریوش را کشتند و جسد او را در کنار جاده رها کردند.[۱۲] این قتل در ژوئیه ۳۳۰ پیش از میلاد و در نزدیکیهکاتومپیلوس رخ داد. جسد داریوش سوم پس از مدتی توسط اسکندر پیدا شد و او را در یک گوردخمه سلطنتی درتخت جمشید دفن کردند.[۱۳][۱۴]
فهرست تدارکات بسوس، نوامبر–دسامبر ۳۳۰ پیش از میلاد، سندآرامی از مجموعه اسناد اداری هخامنشی.
در پاییز سال ۳۳۰ پیش از میلاد و دربلخ، پایتخت باختر، بسوس خود راشاهنشاهشاهنشاهی هخامنشی، با نام سلطنتی اردشیر پنجم معرفی کرد.[۶] در آنجا او تلاش میکرد تا قسمت شرقی امپراتوری را در برابر تهاجم اسکندر حفظ کند.[۱۵] غصب تاج و تخت توسط بسوس و مقاومتهای نیرومند درآسیای مرکزی مشکل جدیدی برای مقدونیها ایجاد کرده بود. اگر آنها در مقابله با بسوس شکست میخوردند، غصب او میتوانست بهعنوان یک تغییر در حکومت هخامنشی تلقی شود؛ بنابراین، مرگ داریوش سوم بیاهمیت میشد.[۱۶] با این حال، امپراتوری بسوس به سرعت شروع به فروپاشی کرد. نبرزن با پذیرش موقعیت ناامیدکننده خود، تسلیم اسکندر شد و با وساطت باگواس مورد عفو اسکندر قرار گرفت.[۱۷][۱۸]ساتیبرزن در سال ۳۲۹ پیش از میلاد، قبل از اینکه بسوس بتواند به او کمک کند توسط نیروهای مقدونی شکست خورد و کشته شد.[۶][۱۹] تقریباً در همان زمان، بارسائنت نیز برای فرار از نیروهای مقدونی به هند گریخت.[۲۰]
مجازات بسوس اثر آندره کاستاین (۱۸۹۸-۱۸۹۹)
به گفته مورخ یونانی قرن اول پیش از میلاد،دیودور سیسیلی (درگذشته ۳۰ پ. م)، بسوس برنامههایی برای دفاع از باختر داشت و همواره از ساکنان آن میخواست که از استقلال خود دفاع کنند. او توانست ۸۰۰۰ نفر از باختریهایی را که به ظاهر از بازماندگان سربازانی بودند که زیر نظر او در گوگمل جنگیده بودند، جمعآوری کند. با این حال، بسیاری از آن سربازان پس از دریافت خبری مبنی بر عبور اسکندر ازهندوکش متفرق شدند. بسوس به جای موضعگیری با عبور ازآمودریا به سغد گریخت و امیدوار بود که از سغدیها، خوارزمیها و سکاها کمک بگیرد.[۲۱][۸] فرار او از باختر سبب شد که بسیاری از حامیان باختری او از وی قطع امید کنند و متنفر شوند.[۲۲] نظر والدمار هکل، مورخ کانادایی، این است که بسوس از ابتدا هم محبوبیت خاصی نداشت و میافزاید که برجستهترین حامیان او یا کشته شده یا فرار کرده بودند. هیپارکها و سلسلههای محلی باختر-سغد نیز متوجه شدند که منزوی شدهاند و بنابراین یک پیروزی — حداقل یک پیروزی بزرگ — بعید بود.[۲۲]
اسکندر، از زمان پیروزی در نبرد گوگمل به عنوانارباب آسیا شناخته شده بود. اقدامات او حاکی از آن بود که او برای ادامه نظام شاهنشاهی هخامنشی برنامهریزی میکرد و این بدان معنی بود که اجازه خواهند داشت تا قدرت خود را حفظ کنند. علاوه بر این، اسکندر نه تنها بسیاری از دشمنان سابق خود را عفو کرده بود، بلکه آنها را به جایگاههای سابق خود بازگردانده بود؛ بنابراین، آنها بسوس را تهدیدِ به مراتب بزرگتری برای امنیت خود میدانستند تا اسکندر را.[۲۳] افسران سغدی بسوس او را در ناحیهشهرسبز امروزی، دستگیر کردند و به مقدونیها سپردند.[۱۹][۸] تحویل بسوس به این صورت انجام شد که اسپیتامنس و دیتافرنس او را در دهکدهای رها کردند تابطلمیوس او را دستگیر کند و مطابق دستورهای اسکندر، بسته و برهنه نزد او ببرد.[۲۴] بسوس ابتدا در حضور مردم شلاق خورد و سپس گوش و بینی او را بریدند.[نکته ۲] او سرانجام بههگمتانه فرستاده شد و در آنجا مقدونیها او را اعدام کردند.[۲۵] نظارت بر اعدام نیز بر عهدههوخشتره، پدر بسوس و برادر داریوش سوم بود.[۲۶]
بسوس درشاهنامه با نام جانوسیار/جانوشیار ظاهر میشود.[۲۷] جانوسیار که در موقعیت ناامیدکنندهای قرار دارد، همراه با ماهیار (نبرزن)دارا دوم (داریوش سوم) را به قتل میرسانند و سپس با اسکندر برای مذاکره ملاقات میکنند.[۲۸] پس از تشییع جنازه دارا، اسکندر جانوسیار و ماهیار را اعدام میکند.[۲۹]
Tavernier, Jan (2007).Iranica in the Achaeamenid Period (ca. 550-330 B.C.): Lexicon of Old Iranian Proper Names and Loanwords, Attested in Non-Iranian Texts. Peeters Publishers.ISBN978-90-429-1833-7.
Tuplin, Christopher J. (2020). "The Bodleian Letters: Commentary". In Tuplin, Christopher J.; Ma, John (eds.).Aršāma and his World: The Bodleian Letters in Context: Volume I: The Bodleian Letters. Oxford University Press.ISBN978-0-19-968764-0.