به هر اثر مکتوبادب یاادبیات میگویند. از این واژه برای سخنی نیز استفاده میشود که از حدّ سخنان عادی برتر و والاتر و دارای کلمات زیباتر است و مردم آن سخنان را در میان خود ضبط و نقل کردهاند و از خواندن و شنیدنشان دگرگون میگردند و احساسغم،شادی یالذّت میکنند.[۱] ادبیات مجموعهای از آثار هنری و ذوقی و چکیدهای از غرایز معنوی ملتهاست، و تمدن هر ملت بهنسبت عظمت و وسعت ادبیاتش شناخته میشود، و بهطور کلی ادبیات تابع زمان و مکان و نمایندهٔ آدابورسوم و تمدن مردم آن کشور است. ادبیات ابتدا از شعر آغاز شد و وقتی شعر و شاعری به اوج رسید، تازه نوشتههای نثری آغاز شد. اشعارهومریونانی وویرژیلرومی بهترین نمونهٔ جهشهای غریزهٔ شعریست؛ یونان و روم قدیمترین مللی بودند که اساس ادبیات جهان را پایهگذاری کردند.[۲]
یکی از طبقهبندیهای مشهور و رایج متنهای ادبی، طبقهبندی دوگانهایست که بر اساس آن متنها به دو گونهٔ اصلیشعر ونثر تقسیم میشوند. این طبقهبندی سنت دیرینهای درسخنشناسی، زبان فارسی وادبیات جهان دارد. سخنوران وفیلسوفان از دیرباز در پی پررنگ کردن خط ظریف میان این دو گونه، تعریفی فراگیر و تمیزدهنده از شعر و نثر بودهاند؛ البته در نخستین دستهبندی ادبی انجام شده توسطارسطو در تاریخ بشر،ادبیات یونان شامل گونه سومی به نامدراما یا همان هنر نمایشی باستان نیز بود که بعدها توسطرومیان توسعه یافت و در متون غربی تا به امروز این دستهبندی، برخلاف سنت ایرانی نظم و نثر، به نظم و نثر و دراما تقسیم میشود. شاید یکی از دلایل نبود دراما در گونههای اصلی ادبفارسی، فقدان توجه به هنرهای نمایشیپیش از اسلام بوده باشد، زیرا همزمان بایونان باستان، درایران باستان ازهخامنشی به بعد نیز نمونههایی از هنرهای نمایشی همراهآواز وموسیقی نیز وجود دارد.
ادبیات در هر فرهنگ، جامعه و ملتی دارای تعاریف مختلفی بوده و در طی زمان[۳] ممکن است تعاریف پیشین آن تغییر کند یا به چالش کشیدهشود.ادب واژهای است معرب ازفارسی.[۴] این واژه از دیدگاهواژهشناسان به معنی ظرف و حسن تناول آمده است.[۵] برخی نیز در فارسی، ادب را به معنیفرهنگ ترجمه کردهاند و گفتهاند که ادب یا فرهنگ هماندانش است.[۶] از دیگر معانی واژهٔ ادب میتوان بههنر، حسن معاشرت، شیوهٔ پسندیده، با سخن اشاره کرد؛ اما ادب در اصطلاح، نام دانشی است که قدما آن را شامل این علوم دانستهاند: واژه، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، عروض،قافیه، قوانین خط، قوانین قرائت که بعضی اشتقاق و انشاء راهم بدانها افزودهاند.[۷]
البته دیدگاه ادبای قدیم دربارهٔ معنی اصطلاحی «ادب» کمی مختلف است. بعضی آن را فضیلت اخلاقی،[۸] برخی پرهیز از انواع خطاها[۹] و برخی آن را مانند فرشتهای دانستهاند که صاحبش را از ناشایستیها بازمیدارد.[۱۰]
اما علم ادب (ادبیات) یاسخنسنجی یا در دیدگاه پیشینیان اشاره داشته است به دانش آشنایی بانظم ونثر از جهت درستی و نادرستی و خوبی و بدی و مراتب آن.[۱۱] اما برخی ادیب را کسی میدانستند که عالم بر علومنحو،لغت،صرف،معنا،علم بیان،عروض،قافیه و فروع باشد و برخی خط، قرضالشعر،انشا، محاضره وتاریخ را هم جزو آنها دانستهاند.[۱۲] و در ایران تا سدهٔ پیشین صفت ادیب را برای کسی به کار میبردند که به زبانهای فارسی و عربی و علوم مربوط که به آنها اشاره شد مسلط و در سخن ماهر در استفاده از آنها بود. مانندادیب الممالک فراهانی وادیب نیشابوری.[۱۳]جرجی زیدان در اینباره مینویسد:
«علم ادب در اصطلاح علمای ادبیت مشتمل بر اکثر علوم ادبیه است از قبیل: نحو، لغت، تصریف، عروض، قوافی، صنعتشعر،تاریخ و انساب؛ و ادیب کسی است که دارای تمام این علوم یا یکی از آنها باشد و فرق مابین ادیب و عالِم آن است که ادیب از هر چیزی بهتر و خوبترش را انتخاب مینماید و عالم تنها یک مقصد را گرفته در آن مهارت مییابد.»[۱۴]
مردم غالباً بین ادبیات و آثار مکتوب دیگر تفاوت قائل میشوند. اصطلاحات «تخیل ادبی» و «شایستگی ادبی» غالباً به منظور تشخیص آثار ادبی از یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند؛ مثلاً تقریباً تمام انسانهای باسواد دنیا آثارچارلز دیکنز را در زمرهٔ «ادبیات» تلقی میکنند در حالی که برخی از منتقدان، آثارجفری آرچر را شایستهٔ گنجانده شدن تحت عنوان «ادبیات انگلیسی» نمیدانند. گاهی ممکن است منتقدان برخی از آثار را به دلایلی همچون سطح پاییندستور زبان و نحو، داشتنپیرنگ روایتی باورنکردنی یا گسیخته یا داشتن شخصیتهای متناقض یا غیرقابلباور از زمرهٔ آثار ادبی حذف کنند.اما باید گفت که مفهوم واژهٔ ادب و ادبیات نیز همانند همهٔ پدیدههای دیگر در طول زمان یکسان نمانده و دستخوش تحول گردیده است. بیشتر اقوام قدیم جهان، همچون یونانیان، ادب را فقط به معنی و مفهوم شعر به کار میبردهاند و علوم ادبی، نزد آنها علم شعر بوده است و بس.[۱۵]
یکی از کهنترین آثار ادبی شناخته شده در جهان، حماسهٔگیلگمش است. بسیاری از پژوهشگران، گیلگمش را نخستین حماسهٔ بشری میدانند.[۱۶] این اثر ادبی که تاریخ نگارش آن را سال ۲۷۰۰ پیش از میلاد میدانند موضوعاتی چون قهرمانی، دوستی، مرگ، شکست و جستجو به دنبال زندگی ابدی را شامل میشود. در هر دورهٔ تاریخی یکی از گونههای ادبیات برجسته میشود. نخستین آثار ادبی بیشتر دارای جنبههای پیدا و پنهان مذهبیاند و ریشهٔتعلیمی نیز همین منابع هستند. سرشت نامتعارف آثاررمانتیک پس ازقرون وسطی رشد پیدا کرد؛ در حالی کهعصر روشنگری باعث بروز حماسههای ملی و آثار فلسفی شد.رمانتیسم برادبیات عامیانه و مسائل عاطفی تأکید میکرد و به این گونه بود که درسده ۱۹ میلادی راه را برای ظهوررئالیسم وناتورالیسم که در پی کشف مصادیق واقعیت بودند باز کرد.سده ۲۰ میلادی نیاز بهسمبولیسم یابینش روانی در توصیف و توسعه شخصیت را با خود آورد.
داستان روایی (نثر روایی) غالباً از نثر برای بیانرمان،داستان کوتاه، رمان تصویری و امثال آن استفاده میکند. نمونههای منفرد این نوع داستان در طول تاریخ وجود داشتهاند اما تنها در سدههای اخیر به شکل منظم و مجزا نوشته شدند. برای دستهبندی داستانهای منثور غالباً از اندازهٔ آنها استفاده میکنند. هر چند که این محدودهها دلخواه است اما قراردادهای نشر مدرن محدودههای زیر را تعیین کردهاند:
داستان کوتاه نوعی داستان منثور است که بین ۱۰۰۰ تا ۲۰٬۰۰۰ واژه دربردارد (اما معمولاً بالای ۵۰۰۰ واژه دارد). این نوع داستان ممکن است دارای ساخت روایی نباشد.
رمان، داستان بلندی است که به صورت نثر نوشتهمیشود. شکل آن نیز از ابداعات سدههای اخیر است. داستان منثور ایسلندی به نام ساگاس که گفته میشود درسدهٔ ۱۱ میلادی نوشته شده، در مرز بین یک اثر سنتی منظوم حماسی- ملی و یک رمان روانشناسی مدرن قرار دارد. به جرئت میتوان گفت کهسروانتس اسپانیایی اولین کسی بود که دراروپا دست به نگارش یک رمان اثرگذار به نامدون کیشوت زد. اولین بخش این داستان در سال۱۶۰۵ و دومین بخش آن در سال۱۶۱۵ منتشر شد. مجموعههای داستانی قدیمیتر دیگری مانندهزار و یک شب،دکامرون اثرجیووانی بوکاچیو و داستانهای کانتربری اثرچاسر شکل مشابهی دارند و اگر امروز نوشته میشدند، میشد آنها را در دستهٔ رمان قرار داد. دیگر داستانهایی که در دوران کلاسیک ادبیاتآسیا وعرب نوشتهشدهاند را بیش از آن که ما فکر کنیم میتوان در دستهٔ رمان قرار داد. برای مثال آثاری چونداستان گِنجی (ژاپنی) اثربانو موراساکی، داستان عربیحی بن یقظان اثرابن طفیل، داستان عربی تئولوگوس آتودیداکتوس اثرابن نفیس و داستانچینی افسانه سه پادشاه اثرلو گوانژونگ.
همهٔ رمانها دراروپا در ابتدا جزو آثار مهم ادبی تلقی نشدند. دلیل آن شاید این بود که نگارش نثر صرف، آسان و غیر مهم مینمود. با این حال، امروزه مشخص شده است که نگارش نثر بدون توجه به آرایههای شاعرانه میتواند لذت هنری در فرد ایجاد کند. به علاوه نویسندگان آزاد به این باور رسیده بودند که درگیر نشدن با ساختارهای نظم باعث ایجاد طرح داستانی پیچیدهتر یا دقیقتری نسبت به گونههای دیگر ادبی حتیشعر روایی میشود. این آزادی بهنویسنده این امکان را میدهد که بهسبکهای ادبی و نمایشی دیگر – حتی شعر – در محدودهٔ یکرمان بپردازد.
نوشتههایفلسفی،تاریخی،روزنامهای،حقوقی و علمی از گذشته جزو ادبیات بهشمار میآمدند. این گونه آثار شامل برخی از کهنترین آثار منثور موجود هستند؛ رمانها و داستانهای منثور نام «داستان» را به خود گرفتند تا از آثار دیگری که معرف واقعیات بودند و اثر «غیرداستان» نامیده میشدند مشخص شوند. آثار غیرداستانی از گذشتههای دور به شکل منثور نوشتهمیشدند.
جنبهٔ ادبی نوشتههای علمی در طول دو سدهٔ گذشته رو به کاهش گذاشت زیرا پیشرفت و تخصصیتر شدن علوم باعث شدند که پژوهشهای علمی برای بسیاری از مخاطبان غیرقابل درک شوند؛ امروزهعلم را درژورنالهای علمی میتوان یافت. آثار علمیاقلیدس،ارسطو،کوپرنیک ونیوتون امروز هم از اعتبار زیادی برخوردارند؛ اما به دلیل آنکه دانش موجود در آنها تا حد زیادی منسوخ شده است دیگر نمیتوان از آنها برای تعالیم علمی سود برد. با این حال این آثار آن قدر هم فنی هستند که نمیتوان آنها را در برنامههای درسی ادبی گنجاند. تنها در برنامههای درسی مانند «تاریخ علم» است که میتوان دانشجویانی را یافت که این آثار را مطالعه کنند. بسیاری از کتبی که به «عمومی ساختن» دانش میپردازند نیز امروزه شایستهٔ دریافت عنوان «ادبیات» هستند.
فلسفه نیز تا حد زیادی به یک رشتهٔ دانشگاهی تبدیل شده است. بسیاری از فلسفهدانان از این وضع ابراز نارضایتی میکنند؛ با وجود این بسیاری از آثار فلسفی در ژورنالهای آکادمیک چاپ میشوند. فیلسوفان بزرگ تاریخ مانندافلاطون، ارسطو،آگوستین،دکارت ونیچه رسماً نویسنده تلقی میشدند. برخی از آثار فلسفی امروزی نیز مانند آثار سیمون بلکبرن را جزو «ادبیات» تلقی میکنند اما بسیاری از دیگر آثار را نمیتوان در این رده طبقهبندی کرد. برخی از مباحث همچونمنطق به قدری فنی شدهاند که میتوان آنها را باریاضیات مقایسه کرد.
بخش عمدهای از آثار تاریخی را هنوز میتوان جزو ادبیات بهشمار آورد، به خصوص بخشی که آن را به نام گونه اثر غیرداستانی خلاقانه میدانند. همچنین بخش اعظم آثار روزنامهنگاری مانندروزنامهنگاری ادبی نیز چنین است. با این حال این بخش نیز به شدت بزرگ شده و غالباً با هدف سودمندگرایی نوشته میشود: مانند ضبط دادهها یا هدایت سریع اطلاعات. به همین دلیل آثاری که در این زمینهها نوشته میشوند غالباً فاقد خصوصیت ادبی هستند اما برخی از آنها هنوز هم این قابلیت را دارند. بزرگترین تاریخنگاران ادبیهرودوت،توسیدید وپروکوپیوس بودهاند که همگی جزو ادبای جهانی بهشمار میروند.
حقوق، وضعیت بغرنجتری دارد. برخی از آثار افلاطون و ارسطو یا حتی بخشهایی ازانجیل را میتوان به عنوان ادبیات حقوقی (یا قوانین ادبی) دستهبندی کرد. شاید قوانینحمورابی دربابل نیز شامل این دستهبندی شوند.قانون مدنی روم که تحت حاکمیتژوستینین یکم،امپراتور بیزانس، تدوین شد، به عنوان یک اثر ادبی شهرت یافت. اسناد تأسیس بسیاری از حکومتها همچونقانون اساسی ایالات متحده را میتوان جزو ادبیات بهشمار آورد؛ هر چند که امروزه متون قانونی، کمتر دارای ارزشهای ادبی هستند.
متون طراحیبازیهای رایانهای هیچگاه توسط بازیکنان قابل مشاهده نیستند و تنها تولیدکنندگان یا ناشران این بازیها میتوانند این متون را دیده و از آنها برای درک، تجسم و حفظ ثبات در هنگام همکاری در ساخت یک بازی استفاده کنند. مخاطب اینگونه آثار معمولاً بسیار کم است. بسیاری از متون بازیها دارای داستانهای عمیق و دنیاهای دقیقی هستند که باعث میشوند که این آثار تبدیل به یک گونهٔ ادبی پنهان شوند.
در نتیجه با تخصصیتر شدن و تکثر بسیاری از این رشتهها دیگر نمیتوان آثار تولید شده در حوزههای این علوم را جزو ادبیات بهشمار آورد. شاید بتوان گاهی آنها را جزو «ادبیات ادبی» دستهبندی کرد؛ خیلی وقتها این رشتهها آثاری تولید میکنند که میتوان بر آنها عنوانهای «ادبیات فنی» یا «ادبیات حرفهای» نهاد.
نمایشنامه، معرفِ نوع دیگری از قالبهای ادبی کلاسیک است که در طول سالهای متمادی متحول شده. این نوع اثر ادبی غالباً شامل گفتگو بین شخصیتها است و به جای خواندهشدن بیشتر تکیه بر اجرای نمایشی دارد.اپرا در طول سدههایهجده ونوزده میلادی به عنوان ترکیبی از شعر،نمایش وموسیقی رشد یافت. در آن زمان تقریباً تمام نمایشنامهها منظوم بودند.شکسپیر را میتوان یکی از برجستهترین نمایشنامهنویسان جهان دانست. برای نمونهرومئو و ژولیت نمایشنامهای کلاسیک است که عموماً یک اثر ادبی شناخته میشود.
نمایشنامههای یونانی نمونههای اولین گونههای نمایشی در طول تاریخ هستند که ما به آنها دسترسی داریم. نخستین نمایشهادیتیرامبهای یونانی بودند که عمدتا در ستایشدیونیسوس و در مراسمهای مذهبی اجرا میشدند.تراژدی به عنوان یک گونه نمایشی از جشنوارههای مذهبی و مدنی سرچشمه گرفت و معمولاً برای نمایش تمهای تاریخی یا افسانهای به کار برده میشد. تراژدیها معمولاً برای موضوعات بسیار مهم مورد استفاده قرار میگرفتند. با ظهور فناوریهای نوین، نوشتن متن نمایشنامههای غیر اجرایی باب شد. جنگ دنیاها (رادیو) در سال۱۹۳۸ نمایشنامهای رادیویی بود که برای پخش سراسری نوشته شدهبود. پس از آن بسیاری از آثار نمایشی برای فیلم یا تلویزیون ساختهشدند. بهطور معکوس، ادبیات تلویزیونی،فیلم ورادیو نیز برای نوشتن آثار چاپی یا الکترونیک به کار بردهشدند.
اصطلاحادبیات شفاهی به سنتهای شفاهی به جا مانده از گذشته اشاره دارد که مشتمل بر گونههای متفاوتی چون حماسه، شعر و نمایشنامه، داستانهای قومی، تصنیف، افسانه، لطیفه و دیگر گونههای قومی و محلی (فولکلور) میشود. این نوع ادبیات در هر جامعهای وجود دارد و نمیتوان آن را محدود به جوامع باسواد یا متمدن دانست. ادبیات شفاهی معمولاً توسط فولکلورشناسان یا دانشمندانی که بهمطالعات فرهنگی و ادبیات قومی میپردازند همچون زبانشناسان، انسانشناسان و حتی جامعهشناسان مورد تحقیق و بررسی قرار میگیرد.
ادبیات را میتوان از جنبههای گوناگون دیگر هم بررسی و طبقهبندی کرد. به عنوان نمونه، بخشی از ادبیات که به عنواننظریه ادبی مطرح میشود، اغلب ناشی از تعریفی است که از ارتباط ادبیات و علم، حکایت میکند. در واقع میتوان گفت، واژه-مفهوم نظریه، مبتنی بر نگرش و راهکار علمی است و اگر در تعریف ادبیات، علمی بودنش مورد تردید باشد، ابداع و طرح موضوعی به نام نظریه ادبی، اساساً بلا موضوع خواهد شد؛ زیرا عدهای باور دارند که ادبیات با عواطف و احساسات و خروجی تراوشهای عاطفی از ذهن و جاری شدن آن بر زبان (گفتار و نوشتار) تأکید بسیار دارند.
آرایهٔ ادبی در یک اثر باعث ایجاد تأثیر خاصی بر خواننده میشود. تفاوت میان آرایههای ادبی و گونههای ادبی مانند تفاوتتاکتیکهای نظامی واستراتژی نظامی است؛ بنابراین با این که داستاندیوید کاپرفیلد در برخی جاها ازهزل استفاده میکند اما به گونه کمیک تعلق دارد و نه گونه هزل. در عین حال،خانه متروک آن قدر از هزل استفادهمیکند که باعث میشود این اثر را در زمرهٔ هزلیات قرار دهیم. این گونه است که استفادهٔ مکرر از یک آرایهٔ ادبی باعث میشود تا یک گونه جدید به وجود آید، همانطور که در مورد یکی از نخستین رمانهای مدرن به نام پاملا (رمان) اثرساموئل ریچاردسون اتفاق افتاد. در این اثر آن قدر از صنعت نامهنگاری استفاده شد که باعث شد رمانهای نامهنگاری که چند صباحی بود که باب شده بودند، قدرت گرفته و خود به یک گونه ادبی جداگانه تبدیل شوند.
نقد ادبی، بررسی و نقد یک اثر ادبی است که در برخی موارد باعث پیشبرد کیفیت اثر ادبی در حال تکمیل میشود. شیوههای نقد ادبی گوناگونی وجود دارند که هر کدام میتوانند برای نقد یک اثر به صورت دیگر یا نقد جنبههای متفاوت یک اثر به کار روند.هم چنین نقد ادبی قوانین، موازین و دلایل مقبولیت و رد آثار ادبی را مورد مطالعه قرار میدهد، حقیقت هنری را در یک اثر ادبی میشناسد و میشناساند، ارزشهای نهفته و نامکشوف آن را کشف و آشکار میسازد، و سره را از ناسره، و قوی را از ضعیف در آثار ادبی جدا میسازد و تفکیک میکند.نقد ادبی بر اساس این که از کدام زاویه دید به اثر ادبی نگاه و بر مبنای چه موازینی آن را تحلیل و ارزیابی میکند به انواع گوناگونی بخشبندی میشود.
نمونهای از انواع نقد ادبی در زیر فهرست شدهاند:[۱۸]