اباضیه عمدتاً درعمان،زنگبار،تونس،الجزایر ولیبی ساکنند.شیخ احمد بن حمد بن سلیمان الخلیلی مفتی اباضیه در کشور عمان
اباضیه یااباضیگری[۱] یکی از مذاهباسلام است که برخی معتقدند از جریانخوارج نشأت گرفتهاست. گفته شده این فرقه از کهنترین مذاهب اسلامی و تنها گروه باقیمانده از خوارج است.[۲]نام این مکتب از نامعبدالله بن اباض تمیمی نخستین پیشوای آن گرفته شدهاست.
اباضیه که هم ازتسنن و هم ازتشیع جداست هرچند از نظر شمار پیروان در مقایسه با سنیان و شیعیان گروه کوچکی به حساب میآید، اما از نظر تاریخی جریانی بسیار مهم است. امروزه اباضیان بیشتر درشمال آفریقا، شرق آفریقا (بهویژهجزیره زنگبار) وعمان سکونت دارند. عمان تنها کشور مسلمانی است که کیش اباضی در آن مذهب اکثریت است، پادشاه آن نیز این مذهب را دارد و بر پایه دادههایکتاب واقعیتهای جهان سیا حدود ۷۵٪ جمعیت آن اباضی مذهب بهشمار میروند.[۳] البته در گذشته اباضیان در پهنه بسیار گستردهتری (حتی دراندلس) میزیستند.
اباضیه مذهب خود راالدعوه،مذهب الحق،فرقه المحقه وفرقه الناجیه میخوانند و آن را کهنترین مذهب اسلامی، نزدیکترین مذهب به عصر نبوّت و نزدیکترین مذهب به روح اسلام میدانند. اباضیه میانهروتر از دیگر گروههای خوارج بهشمار میروند.
آنان بر این عقیدهاند که نمیتوان به کسی مؤمن یاکافر گفت، چرا که وحی منقطع شد؛ و ابوبکر و عمر از دنیا رفتهاند و امروز کسی نیست که حقایق را بیان کند و کافر را از مؤمن تمیز دهد. بدان جهت ما به کسی نمیگوییم که او مؤمن است یا کافر.[۴]
اباضیان انتساب خود را به خوارج انکار کرده و مورخین برجستهٔ اباضی همچون برّادی در جواهر المُنْتَقات و شماخی در کتاب السیر، تاریخ پیدایش این فرقه را به زمان خلافتعثمان میرسانند و آن را قدیمتر از خروج خوارج میشمارند. البته اصطلاح خوارج نزد اباضیه به کسانی که برعلی بن ابیطالب شوریدند گفته نمیشود بلکه خوارج را کسانی میدانند که از اسلام خارج شوند، و معتقدند خروج از اسلام یا با انکار یکی از احکام ثابت و قطعی دین یا با عمل به آنچه قطعاً خلاف نصوص احکام دینی است، محقق میشود.
برخی عقاید اباضیه را نزدیک به اهلسنت توصیف کردهاند که البته ادعایی غلط و غیردقیق است. دراینباره مصادیق زیادی قابل ذکر است، ازجمله:
مرتکب گناهان کبیره کافر بوده و بدون توبه امکان ورود به بهشت را ندارد. اباضیه بر چنین شخصی لفظ «کافر» اطلاق میکنند با تأکید بر اینکه نه کفر ملت بلکه کفر نعمت است. ولی اهل سنت و جماعت کلمۀ «عاصی» یا «فاسق» را به کار میبرند و معتقدند که اگر شخص در حال فسق و عصیان بمیرد و توبه نکرده باشد؛ اگر مورد بخشش خداوند قرار نگیرد حداقل تا هنگام پاکی از گناه در آتش جهنم عذاب میکشد.
با استدلالات خود از آیۀ قرآنی «لاتدرکه الأبصار»، به ملاقات الله در آخرت معتقد نیستند.
بعضی موارد اخروی نظیر ترازوی اعمال و پل صراط و... را مجازی تأویل میکنند.
صفات الهی را تأویل و بعضاً تعطیل میکنند.
قرآن نزد آنان مخلوق است، در این مورد از مذهبمعتزله متأثر بودهاند.
کلمۀ توحید را میخوانند و به اسلام معترف هستند، ولی در سلوک و عبادت ملتزم به اسلام نیستند. آنها مشرک نیستند زیرا به توحید و یکتایی خداوند اقرار دارند، در عین حال مؤمن نیز نیستند، چون به آنچه ایمان تقاضا دارد ملتزم نیستند، لذا بهدلیل اقرار بر توحید در احکام دنیا با مسلمانان هستند و در احکام آخرت، بهخاطر عدم وفا بر ایمان و مخالفت با آنچه توحید تقاضا کرده در معیت مشرکان هستند.
عقیده دارند که مخالفانشان از اهل قبله، کافر هستند نه مشرک، عروسی و مناکحه با آنان جائز است، میراث بردن میراث دادن به آنها حلال است، غنیمت اموال شان از قبیل سلاح، اسب و اسباب جنگی درست بوده، و غنیمت اشیاء دیگرشان حرام است.
منکر شفاعت برای گناهکاران موحد در قیامت هستند.
افعال انسان را خداوند خلق کرده، و خود انسان کسب نموده است، دراین مسئله آنان موقف وسطی میان قدریه و جبربه اتخاذ نمودهاند و با عقیدۀ اهل سنت موافقند. صفات خداوند زیاده بر ذات خداوند نیست بلکه عین ذات خداوند هستند، در این مسئله آنان با عقیدۀ اهل سنت موافقند.
گروهی از منابع اسلامیبابیت وبهائیت را آئینی در اصل منشعب از کلامشناسی شیعه ([۱]،[۲]) میدانند و گروهی دیگر از منابع به مستقل بودن این دو از اسلام اشاره دارند ([۳]،[۴]).