نام آلمان در زبان آلمانیدویچلند (بهآلمانی:Deutschland) است که واژهٔدُویچ (بهآلمانی:Deutsch) دارای معنای اولیهٔ «متعلق به مردم» بوده است.[۱۳] در سدهٔ پانزدهم میلادی، نام رسمی حکومت این سرزمین،تویتونیکوم رگنوم (بهلاتین:Teutonicum Regnum) یعنی «حکومت کشورهای آلمانی» به وجود آمد. واژهٔدویچلند (بهآلمانی:Deutschland) به معنای «سرزمین آلمانی» از همین نام گرفته شده است.[۱۴]
نام آلمان در زبان فارسی و زبانهایی همچون فرانسوی، اسپانیایی، عربی و ترکی از قبیلهٔآلامان، که قبیلهای ازژرمنهایسوئبی بود گرفته شده است. مردم این قبیله در گذشته درآلزاس امروزی و بخشهایی ازبادن-وورتمبرگ وسوئیس زندگی میکردند.
انسانهای اولیه حدود ۶۰۰٬۰۰۰ سال پیش در آلمان حضور داشتند.[۱۵] باستانشناسان در دره نئاندر فُسیلهای ازنئاندرتالها کشف کردند.[۱۶] همچنین آثار انسان مدرن در سلسله کوههای سوآبین کشف شد: از جمله فلوت ۴۲۰۰۰ سالهای که قدیمیترین آلت موسیقی یافت شده تا به امروز است،[۱۷] مجسمه ۴۰٬۰۰۰ ساله شیر-انسان از جنس عاج که در سال ۱۹۳۹ در یک غار کشف شد،[۱۸] مجسمه ۳۵٬۰۰۰ ساله ونوس هوله فلس که از عاج ماموت ساخته شده بود و در سال ۲۰۰۸ در غاری در هوله فلس کشف شد.[۱۹] همچنین بشقاب فلزی ساخت عصر برنز اروپا که از یک محل واقع در آلمانِ امروز بهدست آمده نشان میدهد تاریخ این بشقاب به ۱۶۰۰ سال قبل از مسیح میرسد.[۲۰]
تاریخ آلمان را میتوان به چندین بخش عمده براساس رویدادهای واقع شده، تقسیم کرد.
ژرمنها در دوران باستان آمیزه ناهمگونی از قبایل بودند کهاروپا را در محدوده میانرود راین وویستولا و میانرود دانوب ودریای شمال ودریای بالتیک اشغال میکردند. رومیان این اقوام را به زبان خود گرمانوس یعنی ژرمنها مینامیدند.[۲۱] باتصرف سرزمین گل (۵۱ قبل از میلاد) در غرب اروپا توسطژولیوس سزار،دیکتاتورجمهوری روم، جنگهای میان ژرمنها و رومیان در کرانههایرود راین برای اولین بار به وقوع پیوست. این جنگها در آغاز با پیروزی نیروهای رومی همراه بود ولی نیروهای رومی هرگز درصدد اشغال دایمی مناطق آنسویرود راین برنیامدند و این رودخانه همواره از سوی رومیان به عنوان مرز ایدئالامپراتوری روم وژرمنها شناخته میشد.
فرانکها دیگر ژرمنهایی بودند که از گرمانیا به سوی غرب روانه شدند. فرانکها با شکاندن رومیان، در سرزمینگل، حکومتشان را پایه نهادند، بهمسیحیت گرویدند و این سرزمین را پایگاه تاخت و تازهای پسینشان به سرزمینهای خاوری و دلامپراتوری روم کردند. در شمال نیز فرانکها، دیگر قبایل ژرمن را فرمانبردار خود کردند و رفته رفته امپراتوری برزگی را به هم آوردند که مهار همهٔ اروپای باختری مگر شبه جزیره ایبری را در دست داشت. اوج اقتدارامپراتوری فرانک در روزگارشارلمانی بود. او توانست شمال ایتالیا، از جملهرم را به قلمرواَش بیفزاید. پس از ورودش به رم،پاپ او راامپراتور روم لقب داد. پس از شارلمان بنا بر سنت ژرمنان، قلمرواَش میان پسرانش بخش شد. سرانجام با تجزیه شدن امپراتوریشارلمانی، در نواحی شرقی قلمرو آن، امپراتوری قرون وسطایی آلمان شکل گرفت.[۲۲]
پس از آن دوران امپراتوری مقدس روم بود که در زمان پادشاهیاتوی یکم معروف به اوتوی بزرگ، که از سال ۹۳۶ میلادی آغاز شد؛ با تأسیس امپراتوری جدیدی، بر وحدت آلمانها افزوده گشت؛ و آلمان به صورت یکی از مطرحترین قدرتهای اروپایی درآمد.[۲۲] اختلافات امپراتوری آلمان با مقامپاپ که از زمانهاینریش سوم وهاینریش چهارم بروز کرده بود، منجر به قطع روابط با پاپ در زمان پادشاهی شارل چهارم شد. همزمان اصلاحات مذهبی مارتین لوتر، مذهب پروتستان را به وجود آورد و اتحادیه پروتستانها به سال ۱۶۰۸ تشکیل شد.[۲۲] جنگهای ۳۰ ساله که سراسر اروپا را فراگرفت (۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸) موجب شد در داخل سرزمین آلمان دو دولت نیرومنداتریش وپروس به وجود آمد.[۲۲]
امپراتوری آلمان باانقلاب نوامبر و اعلام جمهوری در ۹ نوامبر ۱۹۱۸ پایان یافت. آلمان با کاپیتلاسیون، شکست خود در جنگ جهانی اول را پذیرفت. پس از انتخابات مجلس ملی مؤسسان که در آن زنان برای اولین بار واجد شرایط رای دادن و شرکت در انتخابات بودند، قانون اساسی وایمار در ۱۴ اوت ۱۹۱۹ لازم الاجرا شد. درپیمان ورسای، مناطق قابل توجهی واگذار شد، اشغال سرزمینراینلند توسط متفقین و پرداخت غرامتها بر این اساس تعیین شد چرا که آلمان تنها مسئول جنگ شناخته شد. این وضعیت اولیه بر فضای سیاسی کشور تأثیر گذاشت. افراطگرایان راست علیه «جنایتکاران نوامبر» بر طبل خنجر از پشت زدن آنان به مردم میکوبیدند که به قتلهای سیاسی و تلاشهایی برای کودتا انجامید (کودتای کاپ ۱۹۲۰ وکودتای مونیخ ۱۹۲۳). قیامهای کمونیستی مانند قیام رور در سال ۱۹۲۰، نبردهای مارس در آلمان مرکزی در سال ۱۹۲۱ و قیام هامبورگ در سال ۱۹۲۳ نیز باعث بیثباتی شدند. پرداخت غرامت ناکافی باعث شد بلژیک و فرانسه از سال ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۵ سرزمین رور را اشغال کنند.
پخش پیام کریسمسویلهلم مارکس از رادیو، دسامبر ۱۹۲۳. مارکس طولانیترین دوره صدارت عظمای آلمان را در جمهوری وایمار عهدهدار بود.
در زمانی کوتاه، «دهه بیست طلایی»، فرهنگ شکوفا شد و از سال ۱۹۲۴ به بعد اقتصاد نیز شکوفا شد. برلین با بیش از چهار میلیون نفر جمعیت، سومین شهر بزرگ و یکی از پویاترین شهرهای جهان بود. رفاه در سال ۱۹۲۹ با بحران اقتصادی جهانی پایان یافت، در اوج آن در سال ۱۹۳۲ بیش از شش میلیون بیکار در آلمان وجود داشت که بیشتر آنها در سختی زندگی میکردند. محبوبیت احزاب رادیکال افزایش یافت و تشکیل دولتهای باثبات را برای احزاب میانهرو دشوارتر کرد. پس از پیروزی قاطعناسیونال سوسیالیستها در انتخاباترایشستاگ در سال ۱۹۳۰، چند صدراعظم که به سرعت تغییر کردند، دیگر اکثریت پارلمانی نداشتند. کابینههای ریاست جمهوری جمهوری آنها بهپاول فون هیندنبورگ رئیسجمهور رایش و احکام اضطراری او وابسته بود. سیاستهای کاهش تورم صدراعظمهاینریش برونینگ بحران اقتصادی را تشدید کرد. جانشین اوفرانتس فون پاپن (ژوئن تا نوامبر ۱۹۳۲) دولت دموکراتیک پروس را زیر نظر کمیسر رایش (اعتصاب پروس) قرار داد و انتخابات جدیدی برگزار کرد که در آن ناسیونال سوسیالیستها حتی قویتر شدند.
صدراعظمکورت فون شلایشر سعی کرد با «جبهه متقابل» اتحادیههای کارگری و بخشهایی از ناسیونال سوسیالیستها از قدرت گرفتنآدولف هیتلر جلوگیری کند، اما فون پاپن، هیندنبورگ را متقاعد کرد که در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ هیتلر را به عنوان صدراعظم منصوب کند. در ۲۷ فوریهآتشسوزی رایشستاگ رخ داد و هیتلر از آن برای صدور «فرمان آتشسوزی رایشستاگ» استفاده کرد که حقوق اساسی را برای مدت نامحدودی معلق کرد. دستگیریهای گسترده متعاقب مخالفان سیاسی، بهویژه کمونیستها و سوسیال دموکراتها، انتخابات رایشستاگ در سال ۱۹۳۳ را شکل داد، که در آن حزب ناسیونال سوسیالیست به سختی اکثریت مطلق را از دست داد و باحزب خلق ملی آلمان به حکومت ادامه داد. تصاحب نهایی قدرت پنج روز بعد اتفاق افتاد، زمانی که رایشستاگ قانون توانمندسازی را با رای احزاب بورژوازی، تنها برخلاف آرایحزب سوسیال دموکرات آلمان تصویب کرد و بنابراین قانونگذاری را نیز به دولت آدولف هیتلر واگذار کرد.
آلمان نازی (۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵)
آلمان نازی
آلمان
سرزمینهای تصرفشده
تحت اداره نظامی
فرانسهٔ ویشی
در مدت زمان بسیار کوتاهی،حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان یک دولت تکحزبی تمامیتخواه را در رایش آلمان به رهبری آدولف هیتلر تأسیس کرد و نهادها را هماهنگ کرد. افراد نا محبوب و مخالفان سیاسی، بهویژه کمونیستها، سوسیال دموکراتها و اتحادیههای کارگری از همه مقامات حذف شدند، اولین اردوگاههای کار اجباری برپا شد، کتابها سوزانده شدند[۲۳] و هنرهای غیر محبوب به عنوان «منحط» بدنام شد. تبلیغات نازیها به زندگی خصوصی نیز نفوذ کرد. از قبل بر کودکان برای پیوستن به سازمانهای حزبی فشار وارد میشد. در اکتبر ۱۹۳۳، هیتلر خروج آلمان ازجامعه ملل را اعلام کرد. او حکومت داخلی خود را با قتل مخالفان داخلی حزب و همراهان سابق خود تضمین کرد، به ویژه در جریان قتلهای روم در ۳۰ ژوئن ۱۹۳۴، زمانی کهاسآ به نفعاساس که بدون قید و شرط تسلیم هیتلر شده بود، خلع شد. ژنرالهای ارتش رایش شخصاً سوگند رهبری او را یاد کردند.گشتاپو به عنوان نیروی پلیس مخفی حکومت برای مبارزه با مخالفان سیاسی و ایدئولوژیک مورد استفاده قرار گرفت.
هیتلر از ابتدا دو هدف داشت: جنگ برای ایجاد «فضای زندگی در شرق» و «یهودیستیزی» که با تبعیض آغاز شد و به عنوان «راه حل نهایی مسئله یهود» در هولوکاست به پایان رسید. تسلیح بیشتر ارتش در سال ۱۹۳۴ آغاز شد. یک سیاست پولی انبساطی و مدیریت بدهی به سمت جنگ در آینده نزدیک تنظیم شد. برنامهراینهارت هایدریش، بیکاری را کاهش داد. این امر به عنوان تحقق وعدههای اقتصادی مورد استقبال مردم قرار گرفت ولی وضعیت یهودیان آلمان بدتر میشد.قوانین نورنبرگ در سال ۱۹۳۵ روابط بینآریاییها و یهودیان را بهعنوان «حفاظت نژادی» ممنوع کرد. یهودیان تمام مناصب دولتی را از دست دادند، مورد آزار قرار گرفتند و به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشدند. بسیاری تصمیم به مهاجرت گرفتند، اما بیشتر آنها در آلمان ماندند.
ایدئولوژی نژادپرستانه نازیها برای ایجاد یک «جامعه ملی سالم» علیه گروههای دیگر مانند یهودیان و اسلاوها بود. همجنسگرایان و معلولان نیز نه به عنوان «بیگانه»، بلکه به عنوان تهدید کننده «سلامت ملی» توسط رژیم مورد آزار قرار گرفتند یا کشته شدند. در سال ۱۹۳۶،بازیهای المپیک وجهه خارج از کشور رژیم را بهبود بخشید. همچنین منطقه راینلند غیرنظامیشده اشغال شد و این گسترش باالحاق اتریش به آلمان در مارس ۱۹۳۸ آغاز شد و پس از آن آلمان به عنوانرایش آلمان بزرگ شناخته شد.توافقنامه مونیخ در اکتبر ۱۹۳۸ الحاقسودتنلند را امضا کرد. با درهم شکستن جمهوری چک-اسلواکی در مارس ۱۹۳۹، هیتلر وعده خود را مبنی بر اینکه سرزمین سودت آخرین ادعای ارضی او خواهد بود، زیر پا گذاشت. این امر روشن کرد که سیاست مماشات قدرتهای غربی در قبال آلمان یک اشتباه بوده است.
پس ازتهاجم آلمان به لهستان در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹، بریتانیا، کانادا، استرالیا، هند، نیوزلند، آفریقای جنوبی و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند.جنگ جهانی دوم طی شش سال حدود ۵۵ تا ۶۰ میلیون قربانی گرفت. آلمان در ابتدا به موفقیتهای نظامی معروف به «بلیتزکریگ» دست یافت. لهستان درپیمان عدم تجاوز بین آدولف هیتلر وژوزف استالین تقسیم شد. ارتش نیروهای خود را به غرب برد و به دانمارک، نروژ و کشورهای بیطرف لوکزامبورگ، بلژیک و هلند حمله کرد و در سال ۱۹۴۰ بخش بزرگی از فرانسه را در عرض شش هفته اشغال کرد و محبوبیت هیتلر در اوج خود بود. در طول جنگ، رایش سوم آزار بر یهودیان را تشدید کرد. یهودیان از خروج از کشور منع شدند و بسیاری از آنها به دلیل کمبود منابع و بیماری در اردوگاههای کار اجباری جان خود را از دست دادند. از سال ۱۹۴۱، قتل سیستماتیک یهودیان در سراسر حوزه نفوذ آلمان آغاز شد. اساس، که مسئول اصلی اعدام بود، اردوگاههای کشتار را در قلمرو لهستان یا شوروی سابق برپا کرد، جایی که اکثر قربانیان، بلافاصله با گاز مورد حمله قرار گرفتند (عملیات راینهارت). بیش از یک میلیون نفر تنها در اتاقهای گاز و کورههایاردوگاه آشویتس کشته شدند. تعداد کل یهودیان کشتهشده، ۶٬۳ میلیون نفر بود.
عملیات بارباروسا در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ (کارزار روسیه ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵) آغاز شد. ارتش آلمان به سمت پایتخت شوروی پیشروی کرد و در نبرد مسکو در دسامبر ۱۹۴۱ متوقف شد. پس از اینکه ژاپن متحد جنگ (نیروهای محور) درحمله به پرل هاربر در همان ماه به نیروی دریایی آمریکا حمله کرد، آلمان نیز به ایالات متحده آمریکا اعلام جنگ کرد. کمبود منابع و برتری دشمن، نقطه عطفی در جنگ ایجاد کرد که خود را درنبرد استالینگراد، با شکست کامل ارتش آلمان نشان داد. همانطور که شکست اجتناب ناپذیرتر شد، سیاست درونیتر شد.جوزف گوبلس درسخنرانی اشپورتپالاست خود در ۱۸ فوریه ۱۹۴۳، «جنگ تمام عیار» را اعلام کرد، در حالی که ارتش آلمان تقریباً در تمام جبههها عقبنشینی کردند و بسیاری از شهرهای آلمان در اثر بمباران ویران شدند. زمانی که ارتش شوروی درنبرد برلین، پایتخت را تصرف کرده بود، هیتلر در ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ خودکشی کرد. پس از تسلیم بیقید و شرطورماخت در ۸ ماه مه، آخرین دولت رایش در منطقه ویژه مورویک نزدیک فلنزبورگ در ۲۳ مه ۱۹۴۵ دستگیر شد. رهبران بازمانده به دلیل مسئولیت فردی خود در جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت دردادگاه نورنبرگ متهم شدند.
اشغال متفقین (۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹)
آلمان در ۳۱ دسامبر ۱۹۴۷ تقسیم شد. در ۵ ژوئن ۱۹۴۵،متفقین جنگ جهانی دوم پس از پیروزی، مناطق اشغالی را تعریف کردند و سپس در مناطق مربوطه خود در غرب خطاودرنیتسه و از طریق فرماندهی بر برلین بزرگ، حاکمیت خود را اعمال کردند. قلمروهای شرقی آلمان که یک چهارم مساحت کشور است و یک پنجم جمعیت کشور در آن سکونت دارند، توسط ارتش سرخ، تحت اداره جمهوری خلق لهستان قرار گرفته بود. قدرتهای غربی این امر را درتوافق پوتسدام و همچنین خروج آلمانیها از اروپای مرکزی و شرقی را تأیید کردند. اتریش به مرزهای سال ۱۹۳۸ خود بازگردانده شد و همچنین به چهار منطقه اشغالی تقسیم شد. در سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷،زارلند از منطقه اشغالی جدا شد و تحت مدیریت مستقیم فرانسه قرار گرفت.
در ابتدا، متفقین سعی کردند بر سر یک سیاست اشغال مشترک به توافق برسند. توافق بر سر غیرنظامی کردن، پاکسازی نازیها و فروپاشی کارتلها وجود داشت. تفاوتها در پاسخ این سؤال که تحت نام دموکراسی چه چیزی را باید درک کرد بین اتحاد جماهیر شوروی و قدرتهای غربی، که در آغاز جنگ سرد بودند، بیشتر شد. در سه منطقه غربی، متفقین غربی صنعت زغالسنگ و فولاد را که برای بازسازی مهم بود، تحت اساسنامه روهر قرار دادند. با اصلاحات پولی در ژوئن ۱۹۴۸ و لغو همزمان تثبیت قیمت و مدیریت، مدیر اقتصادی مناطق غرب،لودویگ ارهارد، نقطه عطف اقتصادی را رقم زد که اساساً از نظر روانی مهم بود. با اصلاحات ارزی که چند روز بعد در منطقه تحت اشغال شوروی آلمان و محاصره برلین توسط اتحاد جماهیر شوروی دنبال شد، جدایی شرق و غرب عمیقتر شد.
جمهوری فدرال آلمان و جمهوری دموکراتیک آلمان (۱۹۴۹ تا ۱۹۹۰)
جمهوری فدرال آلمان در ۲۳ مه ۱۹۴۹ در سه منطقه اشغالی غربی تأسیس شد و قانون اساسی به عنوان یک قانون اساسی موقت به اجرا درآمد که مقدمه آن شامل الزامی برای اتحاد مجدد برای یک دوره انتقالی بود. شهربن، مقر حکومت شد. چهار ماه و نیم بعد،جمهوری دموکراتیک آلمان در منطقه تحت اشغال شوروی تأسیس شد. هر دو کشور فرعی یکدیگر را بخشی از تداوم یک دولت آلمانی میدانستند و دیگری را به رسمیت نمیشناختند.[۲۴] هر دو تحت کنترل قدرتهای اشغالگر باقی ماندند. با ادغام در اتحادهای نظامی مخالفناتو وپیمان ورشو، آنها استقلال رسمی خود را در سال ۱۹۵۵ دریافت کردند. لازمه این امر این بود که در ژوئیه ۱۹۵۱ سه قدرت غربی بهطور رسمی به وضعیت جنگ با آلمان پایان دهند. اتحاد جماهیر شوروی این را تنها در ژانویه ۱۹۵۵ اعلام کرد، پس از آن سایر کشورهای اروپای شرقی به دنبال آن بودند.[۲۵] متفقین مسئولیت کل آلمان و حقوق آنها در برلین را حفظ کردند.
بزرگترین مانع در همگرایی دو آلمان، نگرانیروسیه از پیوستن آلمان شرقی به پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بود. اما موافقتمیخائیل گورباچف با عضویت آلمان متحد در ناتو عملاً آخرین مانع را از سر راه اتحاد آلمان برداشت.
آلمانهفتمین کشور بزرگ اروپا است[۴] که از شمال بادانمارک، از شرق بالهستان وجمهوری چک، از جنوبشرقی بااتریش، و از جنوب و جنوبغربی باسوئیس مرز مشترک دارد.فرانسه،لوکزامبورگ وبلژیک از سوی غرب، وهلند از سوی شمالغرب با آلمان هممرز هستند. آلمان همچنین بادریای شمال ودریای بالتیک از سمت شمال و شمالشرقی همسایه است. مساحت کلی آلمان۳۵۷٬۰۲۲ کیلومتر مربع (۱۳۷٬۸۴۷ مایل مربع) است که شامل ۳۴۸٬۶۷۲ کیلومتر مربع (۱۳۴٬۶۲۳ مایل مربع) مساحت زمینی و ۸٬۳۵۰ کیلومتر مربع (۳٬۲۲۴ مایل مربع) مساحت آبی میشود.
بازهٔ ارتفاع در آلمان از بلندیهای آلپ در جنوب آغاز میشود و تا کرانههای دریای بالتیک در شمال شرق ادامه دارد. ارتفاعات جنگلی در مرکز قرار دارند و سرزمینهای پست در شمال واقع شدهاند. بلندترین نقطه در آلمان، کوهتسوگاشپیتسه با ارتفاع ۲٬۹۶۳ متر یا ۹٬۷۲۱ فوت است و پستترین نقطه نیز درنویندورف-ساخزنبانده، قرار دارد که ارتفاع آن ۳٫۵۴ متر یا ۱۱٫۶ فوت زیر سطح دریا است.[۲۷]) شمال آلمان محل عبور رودخانههای بزرگی همچون راین،دانوب، و البه است و منابع طبیعی مهم شامل سنگ آهن، زغالسنگ، چوب،زغال قهوهای،اورانیوم، مس، گاز طبیعی، نمک و نیکل است.[۴]
آب و هوا
بیشتر آلمان دارایآب و هوای معتدل است که ازاقیانوسی در شمال تاقارهای در شرق و جنوب شرقی متغیر است. زمستانها از سرد در رشتههای آلپ جنوبی تا خنک و عموماً ابری با بارندگی محدود است، در حالی که تابستانها میتواند از گرم و خشک تا خنک و بارانی متغیر باشد. در نواحی شمالی بادهای غربی غالب است که هوای مرطوب را از دریای شمال وارد میکند و تعدیل دما و افزایش بارندگی را سبب میشود. برعکس، مناطق جنوب شرقی دمای شدیدتری دارند.[۲۸]
در بازهٔ فوریهٔ ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۰، میانگین دمای ماهانه در آلمان در ژانویهٔ ۲۰۲۰ حداقل ۳٫۳ درجه سلسیوس (۳۷٫۹ درجه فارنهایت) و در ژوئن ۲۰۱۹ حداکثر ۱۹٫۸ درجه سلسیوس (۶۷٫۶ درجه فارنهایت) بود.[۲۹]میانگین بارندگی ماهانه از ۳۰ لیتر بر متر مربع در فوریه و آوریل ۲۰۱۹ تا ۱۲۵ لیتر بر متر مربع در فوریهٔ ۲۰۲۰ متغیر بود[۳۰]و میانگین ساعتهای آفتابی، ماهانه از ۴۵ در نوامبر ۲۰۱۹ تا ۳۰۰ در ژوئن ۲۰۱۹ متغیر بوده است.[۳۱]
بالاترین میزان حضور اتباع خارجی در ایالتهایهامبورگ،هسن،برلین وبادن-وورتمبرگ ونوردراین-وستفالن است. اتباع خارجی درایالتهای جدید کمتر از ۲ درصد جمعیت را تشکیل میدهند. حدود ۱۹٪ جمعیّت آلمان، از خانوادههای مهاجر هستند یا خود مهاجر بودهاند. هامبورگ بالاترین میزان مهاجران را به خود اختصاص داده است. جمعیت مهاجران این ایالت به نسبت کل جمعیت حدود ۳۰٪ است. جامعهٔ مهاجر آلمان از ۱۷/۹٪ ازترکهای آلمان، ۱۳/۱٪ لهستانیها، ۸/۷٪ روسها، ۸/۲ قزاقها، ۵/۳٪ ایتالیاییتباران، ۲ درصدایرانیان آلمان و همچنین اقلیت کثیری از مردمان کُرد تشکیل شده است.
حدود ۴۰ میلیون نفر از جمعیت مشغول به کار هستند، از این تعداد ۵۳٬۲ درصد مرد و ۴۶٬۸ درصد را زنان تشکیل میدهند. تقریباً ۲٬۱ میلیون نفر نیز در آلمان فاقد کار هستند که نرخبیکاری بین این افراد (۱۵–۶۴ ساله) ۵٬۱٪ تا ٪ ۶٬۴ میباشد.[۴۲]
زبان رسمی کشور آلمان،زبان آلمانی است.[۴۳] حدود ۹۵٪ مردم این کشور به این زبان گویش میکنند. دو گویش اصلی این زبان،آلمانی معیار وزبان آلمانی پایین است. زبان تلویزیونهای رسمی و همچنین زبانی که به مهاجرین آموزش داده میشود، زبان آلمانی بالا است. بیشتر گویشوران آلمانی بالا در جنوب و آلمانی پایین در شمال آلمان زندگی میکنند. در عین حال زبانهای اقلیت،دانمارکی ۰٬۰۶٪، زبان فریسی ۰٬۰۱٪،زبان رومانی ۰٬۰۸٪ وسوربی توسط ۰٬۰۹٪ جمعیت نیز در آلمان استفاده میشوند.[۴۴][۴۵]بزرگترین گروه زبانی که توسط مهاجران صحبت میشود،زبان ترکی استانبولی است.[۴۵]
نظام سیاسی
تأسیس دولت
بر اساس دانش روز و رویه قضایی منسجمدادگاه قانون اساسی فدرال، جمهوری فدرال آلمان به عنوان یک دولت کشور و موضوع حقوق بینالملل بارایش آلمان و عبارت قبلی آن،کنفدراسیون آلمان شمالی، یکسان است و بنابراین از سال ۱۸۶۷ دارای تداوم دولتی بوده است. قوانین اساسی از نظر تاریخی متفاوت اطلاعاتی در مورد تصویر دولت مربوطه از خود ارائه میدهند. پس از اشغال آلمان توسط چهار کشور پیروز جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۵، قانون اساسی جمهوری فدرال که در آلمان غربی ایجاد شده بود، در ۲۳ مه ۱۹۴۹ ابلاغ شد و از روز بعد لازم الاجرا شد. دامنه آن با تقسیم آلمان و تا سال ۱۹۵۵ توسط قانون اشغال محدود شد. در بخش شرقی آلمان، به عنوان یک ایالت جداگانه در ۷ اکتبر ۱۹۴۹ تأسیس شد و قانون اساسی را دریافت کرد که در سال ۱۹۶۸ جایگزین شد و در سال ۱۹۷۴ تجدید نظر شد. قانون اساسی پس از اتحاد مجدد ماهیت موقت خود را از دست داد، با پیوستن جمهوری دموکراتیک آلمان به حوزه کاربردی آن در ۳ اکتبر ۱۹۹۰، با پایان مسئولیت چهار کشور، آلمان متحد به حاکمیت کامل دست یافت.
قلمرو ملی جمهوری فدرال
قلمرو ملی حکومت جمهوری فدرال (کشور فدرال) از مجموع سرزمینهای ملی ایالتهای فدرال آن ناشی میشود. قلمرو حکومتی طبق نسخه قدیمی ماده ۲۳ بند ۲ قانون اساسی دو بار با الحاق گسترش یافت: در سال ۱۹۵۷ شامل زارلند، در سال ۱۹۹۰ شامل منطقه الحاق جمهوری آلمان شرقی و برلین (بخش شرقی برلین و استاکن غربی). منطقه انحصاری اقتصادی در دریای شمال و بالتیک به قلمرو ملی تعلق ندارد. مسیر مرز ملی درحال حاضر به جز بخشهایی از دریاچه کنستانس مشخص است.
تنها کاندومینیوم موجود در آلمان، قلمرو مشترک آلمان و لوکزامبورگ است که توسط رودخانههای موزل، زائر و آوری در مرز بین دوکنشین بزرگ لوکزامبورگ و جمهوری فدرال آلمان (با ایالتهای راینلاند-فالتز و زارلند) تشکیل شده است. این به قانون کنگره وین در ۹ ژوئن ۱۸۱۵ برمی گردد که مقررات آن در یک معاهده مرزی در سال ۱۹۸۴ تأیید شد. این منطقه تنها منطقه عاری از شهرداری در ایالتهای راینلاند-فالتز و زارلند است.
ساختار سیاسی
قانون اساسی، اصول و مبنای قانون جمهوری فدرال آلمان است. رئیس کشور رئیسجمهور فدرال است که در کل وظایف نمایشی دارد. او توسط مجلس فدرال انتخاب میشود. پس از او رئیسمجلس بوندستاگ، صدراعظم فدرال، رئیسمجلس بوندسرات که نماینده جایگزین رئیسجمهور فدرال است و رئیسدادگاه قانون اساسی فدرال قرار دارند. مقر نهاد قانون اساسی دولت فدرال، پایتخت فدرال برلین است.
ماده ۲۰ قانون اساسی که «بند ابدیت» نامیده شده است، تضمین میکند - آلمان باید به عنوان یک دولت دموکراتیک و دولت رفاه اجتماعی بر اساس حاکمیت قانون و بر مبنای فدرال سازماندهی شود. نظام حکومتی دموکراسی جمهوری پارلمانی است. فدرالیسم در نظام سیاسی به دو سطح تقسیم میشود: سطح فدرال که نمایانگر سیاست کل کشور آلمان در عرصه بینالمللی است و سطح ایالتی (استانی) که در هر یک از ۱۶ ایالت (استان) فدرال وجود دارد. هر سطح دارای ارگانهای دولتی خاص خود است که شامل قوه مجریه (دولت استانی)، قوه مقننه (مجلس استانی) و قوه قضائیه (دادگاه استانی) میشود. ایالتها (استانها) به نوبه خود نظم و اداره شهرها و شهرستانها خود را برعهده دارند. به عنوان مثال، پنج استان در مجموع به ۲۲ منطقه اداری تقسیم شدهاند. استانها قوانین خود را دارند. در اصل، آنها دارای وضعیت ایالتی هستند: برای حفظ کیفیت حکومت استانی، آنها دارای حقوق استانی محدود شده هستند که فقط با موافقت دولت فدرال ملی (کشوری) میتوانند برخی معاهدات محدود با سایر استانها دیگر منعقد کنند (ماده ۳2 (3)، ماده ۲4 (1) قانون اساسی). جمهوری فدرال را میتوان به عنوان اتحاد حکومتهای استانها فدرال خود دید و تنها در این صورت است که ویژگی ایالتی پیدا میکند، یعنی کشور اتحاد ایالتهای فدرال به معنای واقعی کلمه است.
نظام سیاسی جمهوری فدرال آلمان
قوه مقننه (قانون گذاری): نظام دو مجلسی
نهادهای قانونگذاری فدرال عبارتند ازبوندستاگ،بوندسرات و در صورت بروز وضعیت دفاعی، کمیته مشترک، مشروط به الزامات اضافی. قوانین فدرال توسط بوندستاگ با اکثریت ساده تصویب میشود. آنها در صورتی تأثیر گذار میشوند که بوندسرات اعتراضی اقامه نکرده یا به تصویب نرسانده باشد (ماده ۷۷ قانون اساسی). اصلاح قانون اساسی با اکثریت دو سوم اعضای مجلس بوندستاگ و اکثریت دو سوم اعضای مجلس بوندسرات امکانپذیر است (بند ۲ ماده ۷۹ قانون اساسی).
در ایالتهای فدرال، پارلمانهای ایالتی در مورد قوانین ایالت خود تصمیمگیری میکنند. اگرچه نمایندگان اعضای مجلسها بر اساس قانون اساسی (ماده ۳۸ قانون اساسی) ملزم نیستند در قانونگذاری از هیچ دستوری پیروی کنند، اما در عمل، تصمیمات مقدماتی احزاب نمایندگان که تبلور خواست و اراده سیاسی مردم هستند، در قانونگذاری غالب است (ماده ۲۱ قانون اساسی). صلاحیت قانونگذاری غالباً بر عهده ایالتهای فدرال است، مگر اینکه دولت فدرال ملی دارای اختیارات قانونگذاری باشد (مادههای ۷۰ تا ۷۲ قانون اساسی) - یعنی قوانین انحصاری یا در موارد خاص.
سازماندهی دولتی بر پایهٔقانون اساسی است. در رأس کشور رئیسجمهور قرار دارد که نقش وی نمادین است. رئیس دولت صدراعظم است. وی تعیینکنندهٔ سیاست حکومتی است.[۴۶]اعلامیه جهانی حقوق بشر رکن جداییناپذیر قانون اساسی آلمان است. ماده ۲۰ قانون اساسی نظام سیاسی، آلمان را با مشخصههایدموکراتیک بودن، اجتماعی بودن، مبتنی بر قانون بودن وفدرال بودن معرفی میکند.[۴۶]قانون اساسی آلمان با باور بهسکولاریسم، هرگونه دخالت نهادهای مذهبی در حکومت را منع میکند.[۴۷]
قوه مجریه
قوه مجریه در سطح فدرال (کشوری) توسط دولت فدرال ملی تشکیل میشود که اعضای آن صدراعظم فدرال به عنوان رئیس دولت و وزرای فدرال هستند. تمام وزارتخانههای فدرال یک دفتر در برلین و یک دفتر در شهر فدرال بن دارند. برخی از آنها دفتر اصلی خود را اغلب در بن دارند. در ۱۳ سطح ایالتی (از ۱۶ ایالت) نخست وزیران، در ایالتهای هامبورگ و برمن رؤسای مجلس سنا، و در ایالت برلین، شهردار حاکم، ریاست قوه مجریه را بر عهده دارد. ایالتهای فدرال نیز دموکراسی پارلمانی هستند و رؤسای دولت آنها توسط پارلمان ایالتی انتخاب میشوند. ادارههای فدرال (کشور) و ایالتی (استان) هر کدام توسط وزرای مربوطه اداره میشوند.
صدر اعظم و وزیران (دولت فدرال)
صدراعظم فدرال به پیشنهاد رئیسجمهور فدرال توسط مجلسبوندستاگ با اکثریت آرا انتخاب میشود (ماده ۶۳ قانون اساسی)، دوره مسئولیت وی با دوره انتخاباتی مجلس بوندستاگ پایان مییابد (ماده ۶۹ بند ۲ قانون اساسی). وی را پیش از انتخابات مجلس فقط میتوان با «رأی عدم اعتماد سازنده» برانداخت. منظور از سازنده این است که مجلس باید جانشینی برای او داشته باشد و تا زمانی که مشخص نباشد چه کسی به جای او مینشیند، نمیتوان او را برکنار کرد (ماده ۶۷ قانون اساسی، اصطلاحاً رای عدم اعتماد سازنده).
صدراعظم لزوماً عضو مجلسبوندستاگ است، وزیران معمولاً از دل مجلسبوندستاگ در میآیند، اما حتماً لازم نیست چنین باشد. صدراعظم در عمل قدرتمندترین مقام سیاسی است اما مقام تشریفاتی آن پس از رئیسجمهور و رئیس بوندستاگ قرار دارد. وزرای فدرال به پیشنهاد صدراعظم منصوب میشوند (ماده ۶۴ بند ۱ قانون اساسی)، آنها و صدراعظم دولت فدرال را تشکیل میدهند (ماده ۶۲ قانون اساسی) که قدرت سیاست گذاری آن با صدراعظم است (ماده ۶۵ جمله اول قانون اساسی). نقش رهبری در «دموکراسی قوه مجریه» آلمان بر عهده صدراعظم فدرال است. صدراعظم همچنین نامزد آلمان را برای پست کمیسر اتحادیه اروپا معرفی میکند. اعمال و اجرای قوانین اصولاً به عهده ایالتهای فدرال است، مگر اینکه قانون اساسی قانونگذاری و اجرای آن را در سطح فدرال (کشوری) تصریح کرده یا اجازه دهد (ماده ۳۰، ماده ۸۳ قانون اساسی).
رئیسجمهور
رئیسجمهور توسط همایش اتحادیه که آن را به فارسی اجلاس فدرال نیز گفتهاند، انتخاب میشود.همایش اتحادیه تشکیل شده است از کل نمایندگان بوندستاگ بهعلاوهٔ به تعداد همینان، نمایندگان برگزیدگان مجلسهای ایالتی. این برگزیدگان لزوماً عضو مجلس ایالتی یاسیاستمدار رسمی نیستند، ممکن است مثلاً از چهرههای فرهنگی و هنری باشند.
قوهٔ قضاییه
دادرسی به قصد رعایت حق نیرویی میطلبد که در قوهٔ قضاییه جمع است. بیان حق بر عهدهٔ قاضی است و امر قاضیان را قوهٔ قضاییه سامان میدهد. قضاوت یا تخصصی است یا عمومی در حد قانون اساسی. شاخههای تخصصی قضاوت در دادگاه کار، دادگاه امور اداری، دادگاه امور اجتماعی و دادگاه امور مالی تجسم مییابند. قضاوت در عمومیترین سطحش از نظر بررسی همخوانی تصمیمی، رأیی یا قانونی با قانون اساسی اتحادیه، بر عهدهٔ دادگاه فدرال قانون اساسی است که مرکز آن در کارلسروهه است. در کارلسروهه قاضیان تک تک قوانین مجلس را بررسی نمیکنند. آن قانونی بررسی میشود که شکایت شود که با قانون اساسی تضاد دارد. شکایت پس از طی سلسله مراتبی به دادگاه کارلسروهه میرسد. از آنجایی که دادگاه قانون اساسی فقط از طریق شکایت فعال میشود، به اصطلاح گفته میشود که از خود ابتکار ندارد، یعنی حق ندارد خود رأساًّ تصمیم بگیرد امری را برای بررسی از نظر سازگاری با قانون اساسی در دستور کار خود قرار دهد. دادگاه فدرال قانون اساسی دارای دو مجلس سناست. مجلس اول به قانونهای پایه و مجلس دوم به قانونهای مربوط به امور دولتی میپردازد. هر سنا هشت عضو دارد. نیمی از قاضیان دادگاه قانون اساسی از سوی یک کمیتهٔ ویژهٔ بوندستاگ و نیمی دیگر از سوی بوندسرات انتخاب میشوند. مدت قضاوت آنان در این دادگاه عالی ۱۲ سال است.
آلمان دارای شانزدهایالت میباشد. هر ایالت دارای یکدولت وقانون اساسی و تا حد زیادی خود مختار و بر اساس سازمان داخلی خود مدیریت میشود. مساحت و جمعیت بخشهای ایالتها متفاوت است، مخصوصاً بینشهرها و سرزمینهای بزرگ هر ایالت. برای مناطق اداری پنجدولت محلی وجود دارد، یعنیبادن-وورتمبرگ،بایرن،هسن،نوردراین-وستفالن وساکسونی شامل ۲۲ عدد دولت محلی میباشند. از سال ۲۰۰۹ آلمان ۴۰۳ منطقه میباشد، این مناطق شامل ۳۰۱ منطقه روستایی و ۱۰۲ منطقه شهری میباشد.ایالتهای آلمان به صورت زیر میباشد:
امر سیاسی در آلمان در سطوح کشوری و ایالتی و تا حدی کمتر در سطح امور شهری از طریق حزبها و با جانبداری حزبی پیش برده میشود. ادعای پیشبرد سیاست غیرحزبی یا فراحزبی در آلمان بیمعنا و حتی فریبکارانه جلوه میکند. علاوه بر احزاب، مردم میتوانند خواستههای سیاسی خود را از طریق انواع و اقسام تشکلهای پایدار یا موقتی پیش برند. مردم آلمان اهل تشکل هستند. به ندرت خواستهای وجود دارد که برای پیشبرد آن تشکلی تشکیل نشود.[نیازمند منبع]
بر اساس ماده ۲۱ قانون اساسی احزاب در شکلگیری اراده سیاسی مردم مشارکت دارند. طیف احزاب توسط احزاب نمایندگی در بوندستاگ شکل میگیرد و احزاب جریان اصلی،حزب سوسیال دموکرات (SPD) و احزاب اتحادیه (در جناحهایحزب دموکرات مسیحی (CDU) وحزب سوسیال مسیحی (CSU) همیشه به آن تعلق داشتهاند. پس ازانتخابات فدرال آلمان در سال ۲۰۲۱، سایر احزاب نیز در آنجا حضور خواهند داشت:حزب چپ (Die Linke)،سبزها (Die Grünen) و همچنینآلترناتیو برای آلمان (AFD) ودموکرات آزاد (FDP). همه احزاب ذکر شده در گروههای سیاسی در پارلمان اروپا نمایندگی دارند. تقریباً همه احزاب با نفوذ توسط سازمانهای جوانان حمایت میشوند، سایر سازمانهای سیاسی شامل نمایندگان مدارس، انجمنهای دانشجویی، سازمانهای زنان و سالمندان، انجمنهای تجاری، سازمانهای شهرداری و انجمنهای بینالمللی هستند. بنیادهای وابسته به احزاب به تعیین گفتمان سیاسی کمک میکنند - از نظر قانونی مستقل از احزاب.
امور و مسائل سیاسی در آلمان در سطوح کشوری و ایالتی و تا حدی کمتر در سطح امور شهری از طریق حزبها و با جانبداری حزبی پیش برده میشود. ادعای پیشبرد سیاست غیرحزبی یا فراحزبی در آلمان بیمعنا و حتی فریبکارانه جلوه میکند.[۴۶]
احزاب نیرومند آلمان در سالهای اخیر ۲۰۲۰ عبارت اند از:
تعداد کثیری هم حزبهای کوچک وجود دارند که به ندرت میتوانند به مجلس راه یابند، زیرا برای ورود به مجلس در هردو سطح ایالتی و کشوری باید ۵ درصد آرا را به دست آورد.[۴۶]
آلمان در سیاست خارجی بازیگر تنها نیست. سیاست آن تقویت بلوکی است که «غرب» خوانده میشود. آلمان در این بلوک سیاست خود را پیش میبرد. یک وجه اصلی سیاست خارجی آلمان فعّالیّت آن در صحنهٔ اروپا و جهان در چارچوب اتحادیهٔ اروپاست. آلمان نزدیکی ویژهای با فرانسه دارد. همکاری و همراهی باایالات متحده آمریکا رکن دیگری از سیاست خارجی آلمان فدرال است. آلمان بااسرائیل روابط دوستانهٔ ویژهای دارد و تقویت مناسبات با کشورهای عربی را نیز همواره جزو اولویتهای سیاسی خود قرار داده است. در سرتاسر جهان مبنای اعلامشده سیاست خارجی آلمان تحکیم صلح، گسترش روابط مودتآمیز و کمک به رشد اقتصادی خاصه درجهان سوم است. در سالهای اخیرحقوق بشر به یک مفهوم راهنمای عمدهٔ در سیاست خارجی آلمان بدل شده است.
آلمان یکی از اعضای مؤسسشورای اروپا و جوامع اروپایی است که در دهه ۱۹۹۰ از طریق یکپارچگی عمدتاً اقتصادی، با هم رشد کردند و بهاتحادیه اروپا (EU) تبدیل شدند. جمهوری فدرال آلمان در سال ۱۹۹۰ به اتحادیه پولی اروپا پیوست و بخشی از بازار واحد اروپا است.یورو از سال ۲۰۰۲ به عنوان وسیله پرداخت معرفی شد و جایگزین مارک آلمان در این کشور شد. آلمان همچنین بخشی ازمنطقه شنگن و همکاری قضایی و پلیسی از طریقیوروپل ویوروجاست است. سیاست خارجی و امنیتی مشترک اتحادیه اروپا تعیینکننده سیاست خارجی آلمان است. ماده ۲۳ قانون اساسی چارچوب قانونی سیاست اروپای آلمان در اتحادیه اروپا را تعیین میکند. همچنین چندین مؤسسه اتحادیه اروپا در آلمان دفتر مرکزی دارند: بانک مرکزی اروپا در فرانکفورت، مرجع نظارت بر بیمه اتحادیه اروپا نیز در فرانکفورت، آژانس ایمنی هوانوردی اروپا در کلن و دفتر ثبت اختراع اروپا در مونیخ.
در سایت سفارت آلمان درتهران روابط آلمان و ایران چنین توصیف شده است: «ایران و آلمان به تاریخی طولانی در روابط سیاسی خود مینگرند که تا به اوایل قرن هفدهم میرسد. در سال ۱۸۸۵ اولین نمایندگان سیاسی بین ایران و در آن زمان امپراتوری آلمان اعزام شدند. روابط دیپلماتیک بین ایران و جمهوری فدرال آلمان از سال ۱۹۵۲ وجود دارد. این روابط در سالهای گذشته خالی از تشنج نبوده. به عنوان مثال اعلام رأی دادگاه معروف بهمیکونوس در آوریل ۱۹۹۷ بحرانی طولانی را به دنبال داشت. با سفر موفقیتآمیز ریاست جمهوری اسلامی ایران،خاتمی به آلمان در ژوئن ۲۰۰۰ زیربنایی استوار برای روابط دو کشور گذاشته شد. اخیراً در کنار روابط بازرگانی و فرهنگی، مسئله حقوق بشر و به ویژه نگرانی جامعه بینالمللی در ارتباط بابرنامه هستهای ایران درکانون روابط قرار گرفته است.»
در سایت سفارتجمهوری اسلامی ایران در برلین روابط ایران و آلمان چنین توصیف شده است: «جمهوری اسلامی ایران و جمهوری فدرال آلمان از دیرباز دارای روابطی خوب و سنتی بودهاند. روابط ایران و آلمان که از سابقهای پانصد ساله برخوردار است متکی به خواست و تمایل ملتهای آنهاست که در دورانهای مختلف نظر به ملاحظات امنیتی و منافع مشترک آنها بوده است. از نظر تاریخی مجموعهای از ملاحظات و عوامل سیاسی، اقتصادی، بازرگانی و فرهنگی باعث نزدیکی دو کشور به هم بوده است. تاریخ دو کشور فراز و نشیبهای زیادی داشته و مناسبات دوجانبه را در دورانهای مختلف تحت تأثیر قرار داده است.»
سیاست خارجی و امنیتی
رهنمودهای سیاست خارجی آلمان روابط غربی و همگرایی اروپایی است. از نظر سیاست امنیتی، عضویت در ائتلاف دفاعی فراآتلانتیکی ناتو از سال ۱۹۵۵ در کانون توجه بوده است. در طول جنگ سرد، سیاست خارجی آلمان غربی محدود بود. یکی از مهمترین اهداف اتحاد مجدد بود. عملیات نظامی در خارج از کشور مطرح نبود. طبق قانون اساسی، بوندسور مجاز به شرکت در جنگهای تهاجمی نیست، تنها وظیفه آن دفاع از کشور و اتحاد است. «سیاست جدید شرق» (به آلمانی Neu Ostpolitik) که توسط ائتلاف سوسیال لیبرال از سال ۱۹۶۹ با شعار تغییر از طریق نزدیکی آغاز شد، که متحدان مهم در ابتدا نسبت به آن شک داشتند، توانست مسیر خود را تعیین کند و توسط دولت لیبرال-محافظه کار هلموت کهل از سال ۱۹۸۲ ادامه یافت. از زمان اتحاد مجدد، آلمان مسئولیت بینالمللی بیشتری داشته است. از سال ۱۹۹۱، بوندسور در مأموریتهای حفظ صلح و اجرای صلح در خارج از آلمان و قلمرو متحدان ناتو (ماموریتهای خارج از منطقه) تحت نظارت بوندستاگ و همراه با ارتشهای متحد شرکت میکند. دولت فدرال گرهارد شرودر در سال ۲۰۰۳ جنگ عراق را رد کرد و در نتیجه با متحد مهم ایالات متحده مخالفت کرد.
آلمان بهطور سنتی همراه با فرانسه نقش پیشرو در اتحادیه اروپا ایفا میکند. آلمان در تلاش برای ایجاد یک سیاست خارجی و امنیتی یکسان و مؤثر اروپا است که فراتر از اتحادیه اقتصادی و پولی است. اهداف دیگر سیاست خارجی، اجرای پروتکل کیوتو در مورد حفاظت از آب و هوا و به رسمیت شناختن دادگاه بینالمللی کیفری در سراسر جهان است. آلمان علاقه خاصی به راه حل مسالمتآمیز برای مناقشه خاورمیانه دارد که عمدتاً از طریق فرصتهای تماس غیررسمی بین طرفهای درگیر از آن حمایت میکند. آلمان به همراه متحدانش بریتانیا و فرانسه در تلاش است تا ایران را متقاعد کند که برنامه انرژی هستهای خود را متوقف کند. در ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۶، دولت فدرال کتاب سفید جدید سیاست امنیتی و آینده بوندسور را به عنوان سند اصلی سیاست امنیتی آلمان تصویب کرد.[۵۴]
نیروی نظامی
پس از تأسیس در سال ۱۹۴۹ میلادی، جمهوری فدرال آلمان در ابتدا به دلیل قانون اشغال، اجازه ایجاد نیروهای مسلح خود را نداشت. با این حال، تحت تأثیر جنگ کره و شوروی شدن اروپای شرقی، به جمهوری فدرال اجازه داده شد، به عنوان بخشی از تسلیح مجدد، گارد مرزی فدرال شبه نظامی را به عنوان پلیس مرزی، ابتدا در سال ۱۹۵۱ و سپس نیروهای مسلح کامل از ۱۹۵۵، به منظور پیوستن به ناتو. تأسیس اینبوندسور به عنوان پیشنیاز برای الحاق، کمک مهمی به غرب و در نتیجه به رسمیت شناختن بینالمللی جمهوری فدرال بود، اما در داخل کشور تحت تأثیر جنگ جهانی دوم بسیار بحثبرانگیز بود. پس از اتحاد مجدد در سال ۱۹۹۰، بخشهایی ازارتش ملی خلق آلمان در این نیروهای مسلح گنجانده شد. از سال ۱۹۵۶ تا ۲۰۱۱، طبق ماده ۱۲ الف قانون اساسی، همه مردان بالای ۱۸ سال مشمول خدمت سربازی اجباری در آلمان بودند. در سال ۲۰۱۱ به حالت تعلیق درآمد و با خدمت داوطلبانه سرباز جایگزین شد. از سال ۲۰۰۱، زنان نیز دسترسی نامحدودی به خدمت در نیروهای مسلح داشتهاند. سهم آنها ۱۲٫۴ درصد از سربازان (تا سال ۲۰۲۰) است. حدود ۳۱۰۰ سرباز آلمانی در اواسط سال ۲۰۱۹ در خارج از کشور مستقر شدند.
بوندسور به ارتش، نیروی هوایی و نیروی دریایی و همچنین حوزههای سازمانی پشتیبانی پایگاه نیروهای مسلح، خدمات پزشکی مرکزی و فضای سایبری و اطلاعاتی تقسیم میشود. پس از پایان جنگ سرد، پس از آنکه حداکثر نیروی آلمانی در زمان صلح ۳۷۰۰۰۰ سرباز آلمانی طبق قوانین بینالمللی در دو بهعلاوه چهار الزامآور تعریف شده بود، به تدریج از حدود ۵۰۰۰۰۰ سرباز به کمتر از ۱۸۰۰۰۰ سرباز تا سال ۲۰۱۵ کاهش یافت. معاهده. تعلیق سربازی اجباری در سال ۲۰۱۱ همچنین با اصلاحات جامع بوندسور همراه بود که در درجه اول به معنای تعیین حداکثر نیروی پرسنلی ۱۸۵۰۰۰ سرباز و ۵۵۰۰۰ کارمند غیرنظامی بود.[۵۵] علاوه بر این، تعداد تجهیزات سنگین (تانکهای جنگی، توپخانه) به میزان قابل توجهی کاهش یافت. پسزمینه این تغییرات ساختاری تمرکز بوندسور بر مشارکت در مأموریتهای بینالمللی سازمان ملل و ناتو از اواسط دهه ۱۹۹۰ بود، که برای آن پرسنل نظامی کمتر و مهمتر از همه، مواد سبکتر و سریعتر مورد نیاز بود. با الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ و جنگ در کل اوکراین از سال ۲۰۲۲، تمرکز وظایف بوندسور به دفاع ملی و اتحادی در چارچوب ناتو و اتحادیه اروپا تغییر کرد.
بوندسور اولین ارتش یک دولت-ملت آلمان است که یک ارتش پارلمانی است که استقرار آن منحصراً توسط بوندستاگ به توصیه دولت فدرال تعیین میشود. در زمان صلح، فرمانده کل (دارنده اختیار فرماندهی و فرماندهی) وزیر دفاع فدرال است. در مورد دفاع، این وظیفه به صدراعظم فدرال منتقل میشود. درک بوندسور از سنت هم از ورماخت دوران نازی و هم از ارتش ملی خلق جمهوری دموکراتیک فاصله میگیرد. این به اصلاحات ارتش پروس در حوالی سال ۱۸۱۰، جنگهای آزادیبخش علیه ناپلئون، مقاومت نظامی علیه ناسیونال سوسیالیسم و تاریخ خود اشاره دارد (به فرمان سنتی مراجعه کنید).[۵۶] الگوی «شهروند با لباس فرم» در مورد سربازان اعمال میشود. خالکوبی بزرگ مهمترین مراسم نظامی محسوب میشود. ادای سوگند و سوگندهایی که معمولاً توسط سربازان خارج از تأسیسات نظامی گرفته میشود تأثیر عمومی بالایی دارد. در سال ۲۰۲۰، جمهوری فدرال آلمان ۴۵٫۲ میلیارد یورو برای بوندسور هزینه کرد.[۵۷] بنابراین آلمان یکی از ده کشور جهان با بالاترین بودجه دفاعی است. هزینههای آلمان که حدود ۱٫۳ درصد تولید ناخالص داخلی است، کمتر از میانگین کشورهای عضو ناتو (۱٫۶ درصد) است.[۵۸]
نیروی نظامی آلمان شاملنیروی زمینی،نیروی هوایی،نیروی دریایی و خدمات پزشکی و پشتیبانی مشترک میشود؛ در شرایط مطلق، هزینههای نظامی ارتش آلمان، نهمین در جهان است.[۵۹]
کارل تئودور تسو گوتنبرگ وزیر دفاع وقت آلمان در ژانویه سال ۲۰۱۱، لغوخدمت وظیفه عمومی در آلمان را اعلام کرد. خدمت وظیفه عمومی در آلمان از سال ۱۹۵۶ میلادی اجباری بود و هر مرد جوان آلمانی که ۱۸ ساله میشد، مکلف بود این دوره را پشت سر بگذارد یا به جای آن خدمات اجتماعی مانند کار در بیمارستان یا نگهداری سالمندان انجام دهد.[۶۰]
با توجه به فدرالیسم در آلمان، ایالتهای فدرال مسئول امنیت داخلی جمهوری فدرال و در نتیجه به ویژه پلیس ایالتی و دفاتر تحقیقات جنایی ایالتی هستند. در داخل پلیس، تمایز بیشتری بین پلیس محافظ، پلیس ضد شورش، پلیس جنایی، واحدهای ویژه (مانند گروه ویژه یا گروه ضربت سیار) و مقامات نظارتی ایجاد میشود. به منظور حفظ نظم عمومی، در برخی از شهرداریها توسط ادارات نظم عمومی حمایت میشود. با این وجود، چندین سازمان برای حفاظت از امنیت عمومی در سطح فدرال نیز وجود دارد. این به ویژه شامل پلیس فدرال (گارد مرزی فدرال سابق) میشود که وظایفی مانند حفاظت از مرزها، پلیس راهآهن و مبارزه با تروریسم را بر عهده میگیرد و همچنین واحد ویژه و همچنین اداره پلیس جنایی فدرال را حفظ میکند. از جمله موارد دیگر، جرایم خاص را دنبال میکند. هر دو مستقیماً تابع وزارت کشور فدرال و میهن هستند. علاوه بر این، مقامات اجرایی اداره گمرک فدرال (به عنوان مثال سرویس تحقیقات گمرکی، اداره پلیس جنایی گمرک و گروه پشتیبانی گمرک مرکزی) وجود دارند که مسئول اجرای مقررات مالی، تجاری و قانون کار هستند و به فدرال گزارش میدهند. وزارت امور مالی. همچنین سه سرویس اطلاعاتی فدرال در آلمان وجود دارد:آژانس اطلاعات فدرال (BND) به عنوان یک سرویس اطلاعاتی خارجی، اطلاعات غیرنظامی و نظامی سایر کشورها را جمعآوری و ارزیابی میکند. به عنوان سرویسهای اطلاعاتی داخلی، اداره فدرال برای حفاظت از قانون اساسی (BfV)، سرویس ضد جاسوسی نظامی (MAD) برای مجموعه وزارت دفاع فدرال (BMV) و یک مقام ایالتی برای حفاظت از قانون اساسی در هر یک از ایالتهای فدرال مسئول وظایف مربوط به حفاظت از قانون اساسی و ضد جاسوسی هستند. سرویسهای اطلاعاتی در آلمان به دلیل الزام جدایی از اختیارات اجرای پلیس برخوردار نیستند.
آلمان یکی از امنترین کشورهای جهان است.[۶۱] مانند همه کشورهای مرفه جهان غرب، افزایش جرم و جنایت از اوایل دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۹۰ و از آن زمان کاهش یافت، به ویژه در جرایم خشن و سرقت.[۶۲] نرخ قتل در سال به عنوان شاخصی برای مقایسه گرایش به خشونت در دورههای زمانی طولانی و در فواصل جغرافیایی زیاد استفاده میشود.[۶۳] آلمان در سال ۲۰۱۸ به ازای هر ۱۰۰۰۰۰ نفر ۰٫۹ مورد ابتلا داشت که با میانگین اروپای غربی مطابقت دارد. میانگین کل اروپا ۲٫۸ مورد در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر بود، میانگین جهانی ۵٫۸ بود. کشورهای آسیای شرقی بهطور متوسط ۰٫۵، سنگاپور تنها ۰٫۲ مورد در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر جمعیت است.[۶۴] دادههای دقیق و جامع از سال ۱۹۵۳ در آمار جنایات پلیس ثبت شده است (تا سال ۱۹۹۰ فقط برای ایالتهای فدرال قدیمی). بهطور کلی جرم در سال ۱۹۹۳ به اوج خود رسید. تا سال ۲۰۲۱، این میزان ۲۷ درصد کاهش یافته بود. نرخ سرقت از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۲۱ ۶۵ درصد کاهش یافته است. با این حال، اوج جنایات خشونتآمیز گزارش شده در دهه ۱۹۹۰ به دست نیامد، بلکه در سال ۲۰۰۷ بود. کاهش در اینجا ۲۵ درصد تا سال ۲۰۲۱ بود.[۶۴] فرض بر این است که تمایل فزایندهای برای گزارش جنایات و کاهش تعداد موارد گزارش نشده، به ویژه در مورد خشونت علیه زنان وجود خواهد داشت.[۶۵]
حقوق
منشأ
آلمان مانند بیشتر کشورهای جهان ازنظام حقوقی مدنی استفاده میکند.
حقوق آلمان به خانواده حقوقی قارهای تعلق دارد و بیشتر دوران حیات خود را بدون دستور دولت ملی آلمان توسعه داده است؛ بنابراین بر اساس قوانین آلمانی منتقل شده از لحاظ تاریخی است که به قوانین قبیلهای آلمانی و مجموعههای حقوقی قرون وسطایی مانند Sachsenspiegel و استقبال از قانون روم از قرن دوازدهم برمی گردد که به دلیل دقیق بودن و جهانی بودن آن برتر تلقی میشد. به استثنای چند مصوبه قانونی مانند Constitutio Criminalis Carolina در سال ۱۵۳۲، امپراتوری مقدس روم دارای حقوق خاصی بود. استانداردسازی حقوقی تنها در طول قرن نوزدهم آغاز شد و یک قانون تجاری عمومی آلمان در کنفدراسیون آلمان در سال ۱۸۶۱ و دادگاه امپراتوری در سال ۱۸۷۷ و قوانین عدالت امپراتوری در سال ۱۸۷۹، از جمله موارد دیگر، در امپراتوری آلمان معرفی شد. در سال ۱۹۰۰ قانون مدنی لازم الاجرا شد.
دیکتاتوری و دوران پس از جنگ
ناسیونال سوسیالیسم قانون را به عنوان وسیلهای برای استبداد منحرف کرد، که برای آن احکام وحشتناک دادگاه خلق، قوانین نورنبرگ و بسیاری از قوانین حقوقی دیگر وجود دارد، که فقط توسط قانون اشغال متفقین، یک منبع قانون غیر آلمانی، لغو شدند. اگرچه قانون اشغال در پنج قانون فدرال لغو شد و بیشتر مفاد آن به قوانین آلمان راه یافت، اداره دادگستری آلمان همچنان در تلاش است تا قانونی را که توسط دولت غیرقانونی ناسیونال سوسیالیست پاره شده بود، بازگرداند. برای مثال، تعریف قانون کیفری از قتل، که به دوران ناسیونال سوسیالیست بازمیگردد، در میان قضات آلمانی مورد مناقشه است. نسخه § ۱۷۵ که در رایش سوم تشدید شد، همچنین به آزار و اذیت گسترده همجنسگرایی در جمهوری فدرال انجامید. فقط در سال ۱۹۶۹ اصلاح شد و در سال ۱۹۹۴ از قانون جزا حذف شد. در جمهوری دموکراتیک آلمان، حکومت تک حزبی بود و قانون توسطحزب اتحاد سوسیالیستی آلمان (SED) اجرا میشد. تفکیک قوا و استقلال دادگاهها که در قانون اساسی مقرر شده بود در واقعیت قانون اساسی دور زده شد.[۶۶] در اجرای عدالت و قانونگذاری، جمهوری دموکراتیک آلمان در طول دوره حیات خود تلاش کرد تا از سنت حقوقی بورژوایی که در امپراتوری آلمان پایهگذاری شده بود و در جمهوری فدرال ادامه داشت، فاصله بگیرد و منابع حقوقی مستقل از نظر تاریخی ایجاد کند. برخلاف جمهوری فدرال، جمهوری دموکراتیک آلمان از نظر قانونی هم هویت و هم جانشینی قانونی رایش آلمان را رد کرد. در قانون مدنی جمهوری دموکراتیک آلمان که در سال ۱۹۷۶ لازم الاجرا شد، «روابط عرضه» شهروندان در پیش زمینه بود.[۶۷] مسائل مربوط به مالکیت تحت نشانه روشن اقتصاد برنامهریزی شده سوسیالیستی تنظیم میشد، با معرفی قانون مدنی، دیگر تعریفی از مالکیت وجود نداشت. به جز موارد قدیمی در اجرای عدالت، دیگر هیچ تأثیری بر قوانین کنونی آلمان ندارد. مجازات اعدام در جمهوری فدرال آلمان با ماده ۱۰۲ قانون اساسی در زمان ابلاغ در سال ۱۹۴۹ لغو شد. مجازات اعدام در جمهوری دموکراتیک آلمان، چند سال قبل از پایان آن در سال ۱۹۸۷ لغو شد.
در حال حاضر
رزمایش در بوسنی و هرزگوین توسط سربازان گروه دوم پیادهنظام تقویت شده گروه نبرد آلمان
جمهوری فدرال آلمان خود را به عنوان یک کشور قانون اساسی میبیند (ماده ۲۰، ماده ۲۸ بند ۱ جمله 1 GG)، به این معنی که فعالیت دولتی فقط توسط قانون قابل توجیه است و توسط قانون محدود میشود؛ بنابراین، محتوای قوانین آلمان معمولاً قبل از ایجاد قانون، ابتدا حد حوزه عمل آنها است. به عنوان مثال در بند ۱ قانون جزا کلیه اعمالی که در زمان ارتکاب جرم دارای مجازات قانونی نبودهاند از مجازات خارج میشوند. هر کس حقوقش توسط مقامات دولتی نقض شود حق دارد در برابر این امر در دادگاه حمایت قانونی کند (بند ۴ ماده ۱۹ قانون اساسی). قضات در اجرای عدالت مشمول هیچ دستورالعملی نیستند و از سایر اختیارات دولتی یا سیاسی مستقل هستند. آلمان دارای دادگاههای هیئت منصفه است که اگر انتظار مجازات خیلی زیاد نباشد، قضاوت مشترکاً توسط قضات افتخاری و قضات حرفهای صادر میشود. محاکمه هیئت منصفه در آلمان در سال ۱۹۲۴ لغو شد. قوانین آیین دادرسی گستردهای مانند قانون آیین دادرسی کیفری و قانون آیین دادرسی مدنی، روند دقیق رسیدگی دادگاه را تعیین میکند، بلکه روند رسیدگی قبل، خارج و بعد از دادگاه را نیز تعیین میکند. صلاحیت اساساً توسط دادگاههای ایالتهای فدرال اعمال میشود: در امور مدنی و کیفری توسط دادگاههای ناحیه، دادگاههای منطقهای و دادگاههای منطقهای بالاتر (صلاحیت قضایی عادی). از نظر صلاحیت تخصصی، صلاحیتهای کاری، اداری، اجتماعی و مالی وجود دارد. دادگاه ثبت اختراع فدرال مسئول حمایت قانونی تجاری است. دادگاههای فدرال عالی (ماده 95 GG) به عنوان دادگاههای استیناف عمل میکنند: دادگاه فدرال به عنوان دادگاه مدنی و کیفری عالی، دادگاه فدرال کار، دادگاه اداری فدرال، دادگاه اجتماعی فدرال و دادگاه مالی فدرال. دادگاههای قانون اساسی ایالتهای فدرال و دادگاه قانون اساسی فدرال (ماده 93 GG) در مورد اختلافات قانون اساسی تصمیم میگیرند که تصمیمات آنها میتواند قدرت قانون داشته باشد و بنابراین سایر دادگاهها را ملزم میکند (به بخش ۳۱ قانون دادگاه قانون اساسی فدرال مراجعه کنید).
رویه قضایی قانون اساسی توسط دادگاههای اتحادیه اروپا
حقوق اروپا و رویه قضاییدیوان دادگستری اتحادیه اروپا (CJEU) اهمیت فزایندهای پیدا میکنند. در نتیجه قراردادهای بلندمدت آلمان با اتحادیه اروپا و فعالیتهای حقوقی مبتنی بر آنها، قوانین آلمان بهطور قابل توجهی تحت تأثیر قوانین اتحادیه قرار گرفته است. در دسامبر ۲۰۲۱،دیوان دادگستری اروپا (ECJ) در حکمی مبتکرانه برای کل اتحادیه اعلام کرد که قانونی که اعلام کرده میتواند رویه قضایی دادگاههای قانون اساسی کشورهای عضو را نیز نقض کند؛ بنابراین، به گفته ناظران، دیوان دادگستری اروپا نیز مدعی است که آخرین صلاحیت صلاحیت کشورهای عضو است. اینها دیگر نمیتوانند برخلاف قوانین اتحادیه اروپا به قانون اساسی خود استناد کنند.[۶۸] پیش از این حکم، درگیریهای مختلفی بین اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن در مورد آخرین نمونه، رویه قضایی قانون اساسی وجود داشت - از جمله رسیدگی به تخلفات (توقف) علیه آلمان به دلیل حکم دادگاه قانون اساسی فدرال این کشور در مورد نظارت مالی که در تضاد با دیوان دادگستری اروپا بود.[۶۹]
آلمان بخشی از اتحاد پولیمنطقه یورو (کبود) است، و کشورهای کبود رنگ تنها بازارهای مالی منطقه یورو هستند.
آلمان دارای یک بازار اقتصادی اجتماعی با نیروی کار مجرب، موجودی سرمایه بزرگ، سطح پایین فساد، و سطح بالا از نوآوری است. آلمان بزرگترین اقتصاد ملی دراروپاست و هم چنین جزو چهار تولیدکننده بزرگ در سال ۲۰۰۹ است. بخش خدمات ۷۱٪ از کلتولید ناخالص داخلی، صنعت ۲۸٪ و کشاورزی ۱٪ است. بهطور متوسط نرخ بیکاری در ماه مه در آلمان ۶٬۷٪ بوده است. عرضه نیروی کار نیز با کمبود روبرو بوده است و تعداد زیادی «کارگر مهمان» (به آلمانی Gastarbeiter) به ویژه ازترکیه ویوگسلاوی سابق به کار گرفته شدهاند. از ۱۹۹۰ کمبود نیروی کار در غرب کشور بامهاجرت از شرق،جمهوری دموکراتیک آلمان سابق، نیز مواجه شده است. با این حال نرخ متوسط بیکاری در این کشور با افراد نیمه کار به دنبال کار تمام وقت گرفته شده است. نرخ بیکاری غیررسمی در این کشور در سال ۲۰۱۱ ۵٬۷٪ بوده است.
از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸، و همچنین از سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸، اقتصاد آلمان بیش از هر کشور دیگری مازاد صادرات را به ثبت رساند («قهرمان جهانی صادرات»).[۷۰] در طول دهه ۲۰۱۰، آلمان سومین کشوری بود که بالاترین ارزش صادرات را در سرتاسر جهان داشت.[۷۱] در سال ۲۰۲۰، صادرات به ارزش کل ۱۲۰۵ میلیارد یورو رسید، ارزش واردات ۱۰۲۵ میلیارد یورو بود - مازاد تراز تجارت خارجی ۱۸۰ میلیارد یورو.[۷۲] مازاد حساب جاری در سال ۲۰۱۶ بالاترین میزان در جهان بود و بیش از ۷ درصد تولید اقتصادی بود که انتقادهای داخلی و خارجی را برانگیخت.[۷۳] مهمترین شرکای تجاری (واردات و صادرات) در سال ۲۰۲۰ عبارتند از جمهوری خلق چین (۲۱۳ میلیارد یورو حجم تجارت)، هلند (۱۷۳ میلیارد یورو)، ایالات متحده (۱۷۲ میلیارد یورو)، فرانسه (۱۴۷ میلیارد یورو)، لهستان (۱۲۳ میلیارد یورو) و ایتالیا (۱۱۴ میلیارد یورو). بزرگترین بازارهای صادراتی ایالات متحده آمریکا، چین، فرانسه و هلند بودند. آلمان بیش از نیمی از تجارت خارجی خود را با کشورهای اتحادیه اروپا انجام میدهد.[۷۴] ارزش کل صادرات کالاها و خدمات ۴۷ درصد از تولید اقتصادی در سال ۲۰۱۹ را به خود اختصاص داده است که در بین اقتصادهای بزرگتر بالا است.[۷۵] بنابراین، این کشور بهطور بالقوه در برابر نوسانات در تجارت جهانی آسیبپذیر است، حتی اگر رشد سالهای اخیر عمدتاً مصرفکننده باشد.
صنعت خودروسازی در آلمان از اهمیت ویژهای برخوردار است. از جمله برندهای معروف آلمانی در صنعت خودروسازی میتوان بهفولکسواگن،مرسدس-بنز،بامو،پورشه وآئودی اشاره کرد.
کشور آلمان دراتحادیه اروپا قانون تعیین میکند و آلمان مدافع سیاسی و اقتصادیاتحادیه اروپا است. آلمان سیاستهای تجاری خود را بهطور فزایندهای در موافقت نامه اتحادیه اروپا تأیید میکند. آلمان واحد پولی مشترک اروپا،یورو را از ۱ ژانویه سال ۲۰۰۲ معرفی کرده است. سیاستهای پولی آلمان را اعضای بانک مرکزی اروپا تعیین میکنند. دو دهه پس از اتحاد دو آلمان، استانداردهای زندگی و درآمد سرانه بهطور قابل ملاحظه بالا رفته است. نوسازی و یکپارچهسازی اقتصاد شرق آلمان یک فرایند طولانی مدت است که تا سال ۲۰۱۹ به طول میانجامد، با انتقال سالانه از غرب به شرق بالغ به حدود ۸۰ میلیارد دلار برنامهریزی شده است. در ژانویه ۲۰۰۹ دولت آلمان تصویب طرح محرک اقتصاد ۵۰ میلیارد یورو برای محافظت بخشهای مختلف از رکود و متعاقب آن افزایش بیکاری است.
یک خودرویمرسدس بنز. آلمان صادرکننده پیشرو کالا در سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ بود.
از بین ۵۰۰ شرکت بزرگ دنیا «از لحاظ سرمایه» ۳۷تای آنها در آلمان میباشد. ده شرکت برتر به ترتیب:دایملر،فولکسواگن،آلیانتس «سوددهترین»،زیمنس،دویچه بانک «دوم در سودده»،ا.آن،دویچه پست،دویچه تلکوم،مترو وبآاساف است. در این میان بیشترین تعداد کارمند برایدویچه پست وبوش است. از برندهای معروف آلمان میتوان بهمرسدس-بنز،بامو،آدیداس،پورشه،فولکسواگن ونیوآ اشاره کرد. آلمان برای شرکتهای کوچک و متوسط تخصصی خود را به رسمیّت شناخته شده است. حدود ۱۰۰۰ عدد از این نوع شرکتها، رهبران بازار جهانی در بخش خود هستند و دارای برچسب قهرمان پنهان (واضح نیست برای عموم) هستند.
این فهرست شامل بزرگترین گردش مالی در سال ۲۰۰۹ است:
فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) یک عامل کلیدی مکانیابی در نظر گرفته میشود. دیجیتالی شدن اقتصاد آلمان با نامانقلاب صنعتی چهارم (Industry 4.0) ترویج میشود. شرکت مخابراتی با بیشترین گردش مالی در آلماندویچه تلکوم است.سافتور آگ (Software)،اسآپ (SAP) و داتو (Datev) از مهمترین تولیدکنندگان نرمافزار در جهان هستند که دفتر مرکزی آنها در آلمان است. در بخش سختافزار، توسعه از اهمیت ویژهای برخوردار است، به عنوان مثال دراینفینئون (Infineon) و افتیاس (FTS). علاوه بر شرکتهای تأسیس شده در بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات، استارت آپهای نوآورانه و سرمایهگذاریهای الکترونیکی در آلمان اهمیت بیشتری پیدا میکنند. در سال ۲۰۱۷، ۸۸ درصد از جمعیت به اینترنت دسترسی داشتند. حدود ۸۷ درصد توانستند به اتصال پهنای باند برگردند.
انرژی
آلمان چهارمین تولیدکننده بزرگ انرژی اولیه در اروپا در سال ۲۰۱۰ بود و در بین تولیدکنندگان انرژی جهان در رتبه ۲۴ قرار گرفت. در سال ۲۰۱۲، مصرف انرژی اولیه در آلمان ۱۳۷۵۷ژول (PJ) بود. بر این اساس، این کشور دومین مصرفکننده انرژی در اروپا و هفتمین مصرفکننده انرژی در جهان است. در سال ۲۰۱۲، ۱۰۵۹ شرکت مستقر در آلمان، منبع تغذیه را تضمین کردند. در سال ۲۰۱۶، انرژیهای تجدیدپذیر ۲۹٬۲ درصد از تولید ناخالص برق، ۱۳٬۴ درصد از انرژی نهایی مورد نیاز در بخش گرمایش و ۵٬۱ درصد از سوخت را تأمین کردند. به عنوان بخشی از سیاست انرژی، برنامهریزی شده است تا سهم انرژیهای تجدیدپذیر در مصرف برق تا سال ۲۰۵۰ به ۸۰ درصد، کاهش مصرف انرژی اولیه تا ۵۰ درصد نسبت به سال ۲۰۰۸ و کاهش انتشار گازهای گلخانهای ۸۰ تا ۹۵ درصد در مقایسه با ۱۹۹۰ در راستای اهداف اتحادیه اروپا تغییر کند. در مجموع، حداقل ۶۰ درصد مصرف انرژی باید تا سال ۲۰۵۰ توسط انرژیهای تجدیدپذیر پوشش داده شود.
آلمان با بیش از ۳۵ میلیون مهمان خارجی که در این کشور اقامت کردند در سال ۲۰۱۶، یکی از هفت کشور پربازدید در جهان بود. در سال ۲۰۲۳ آلمان در مقام نهمین کشوررتبهبندی گردشگری جهان قرار گرفت.[۷۷][۷۸][۷۹] حدود ۴۰۰۰ از ۱۱۱۱۶ شورای شهر در آلمان در انجمنهای گردشگری سازماندهی شدهاند. ۶۱۳۵ موزه، ۳۶۶ تئاتر، ۳۴ پارک تفریحی و ماجراجویی، ۴۵۰۰۰ زمین تنیس، ۶۴۸ زمین گلف، ۱۹۰۰۰۰ کیلومتر مسیر پیادهروی، ۴۰۰۰ کیلومتر مسیرهای دوچرخه سواری مسافت طولانی و مسیرهای تفریحی و موضوعی وجود دارد. گردشگری تجاری و نمایشگاههای صنعتی از اهمیت بالایی برخوردار است. آلمان مهمترین مکان نمایشگاه بینالمللی با چندین نمایشگاه تجاری پیشرو در جهان است. نمایشگاه بینالمللی گردشگری برلین (ITB)، برترین نمایشگاه گردشگری جهان است. علاوه بر این، آلمان بیشترین تراکم برگزاری جشنوارهها را دارد.
زیرساخت
توربین بادی
آلمان چهارمین کشور جهان از نظر تولید ناخالص داخلی است و بزرگترین صادرکننده کالا (از نظر درآمد) و دومین کشور واردکننده کالا در جهان است. بر اساس آمارهای سازمان جهانی تجارت میزان صادرات آلمان در سال ۲۰۰۶میلادی ۱۳۳/۱ تریلیون دلار بود.
آلمان بهجززغالسنگ معادن نسبتاً کوچکسنگآهن،بوکسیت، سنگمس،نیکل،قلع،نقره،پتاس ونمک ذخایر طبیعی نسبتاً کمی دارد و شدیداً به واردات مواد اولیه متکی است. در آلمان صنایع زیادی فعالند، صنایعی چون الکتریکی، مکانیکی، مواد شیمیایی، منسوجات، غذایی و وسایل نقلیه. از آغاز دهه ۱۹۸۰ رشد کلانی در صنایعفناوری پیشرفته روی داده است. کارخانههای خودروسازی بنز، بیامو و فولکسواگن محصولات خود را در تمام دنیا عرضه میکنند. مهمترین صادرات این کشور وسایل نقلیه موتوری و وسایل الکتریکی است.
تعداد افراد شاغل در صنایع خدماتی نزدیک به دو برابر کارکنان صنعت تولیدی است.بانکداری و امور مالی از منابع مهم درآمدارز خارجی است و شهرفرانکفورت یکی از مراکز اصلی امور مالی و تجاری در جهان و مقربانک مرکزی اروپاست.
اتحاد دو آلمان در اکتبر ۱۹۹۰ چالش بزرگی را در پیش روی اقتصاد این کشور قرار داد. در گذشتهجمهوری دموکراتیک آلمان دارای موفّقترین اقتصاد در بین کشورهای عضوشورای تعاون اقتصادی کمکان بود، ولی بر حسب میزان و کیفیت تولید محصولات و سطح زندگی مردم کمتر ازآلمان غربی سابق توسعه یافته بود.کیفیت زندگی در نیمه غربی آلمان همچنان بالاتر از نیمه شرقی آن است. در سال ۲۰۰۸ آلمان ششمین کشور مصرفکننده انرژی بود، که حدود ۶۰ درصد از انرژی اوّلیه آن از خارج وارد میشد. سیاست دولت آلمان ترویج حفاظت از انرژی و استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر است. دولت آلمان قصد دارد تا کشور از منابع تجدید شونده تا سال ۲۰۵۰ استفاده کنند. در سال ۲۰۱۰ درصد استفاده انرژیها در کشور آلمان به صورت زیر بوده است:زغالسنگ (۲۲٬۹٪)،گاز طبیعی (۲۱٬۸٪)،انرژی هستهای (۱۰٬۸)، برق آبی و باد (۱٬۵٪) و دیگر منابع تجدیدپذیر (۷٬۹٪). در سال ۲۰۰۰، دولت و صنعت برق هستهای، توافق کردند برای فازی از نیروگاههای هستهای سال ۲۰۲۱. آلمان متعهد است به پروتکل کیوتو و چند معاهدات دیگر ترویج تنوع زیستی، استانداردهای گسیل کم، بازیافت و استفاده از انرژی تجدیدپذیر و پشتیبانی از توسعه پایدار در سطح جهانی است. دولت آلمان کاهش گسترده فعّالیّتهای انتشار و تولید گازهای گلخانهای را آغاز کرده است. با این وجود این کشور بالاترین میزان انتشار گازهای گلخانهای در اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۱۰ را دارا بوده است. مطابق گزارش ACEEE، آلمان در سال ۲۰۱۴ از نظر بهرهوری انرژی در جایگاه نخست جهان قرار داشته است.[۸۰]
ترابری
آلمان با توجه به موقعیت خوب و قرارگیری در مرکز اروپا، یک مرکزترابری برای این قاره است.[۸۱] شبکه جادهای آلمان، استاندارد و دارای کیفیت بسیار بالاییاست. آلمان دارای ترابری متراکم و شبکهای مدرن است و در شبکه بزرگراهی و اتوبانی از نظر مقدار و طول رتبه سوم در جهان را داراست. همچنین شبکه راههای این کشور بهخاطر نبود محدودیت سرعت در بین مردم جهان شناخته شده است.[۸۲] همچنین جادههای این کشور بهطور پیوسته تعمیر و نگهداری میشوند.
این کشور دارایقطار تندرو است؛ آلمان یک شبکه چند منظوره قطارهای سرعت بالا ایجاد کرده است. شبکهاینترسیتی-اکسپرس (ICE Deutsche Bahn) در شهرهای بزرگ آلمان و همچنین در کشورهای همسایه با سرعت ۳۰۰ کیلومتر / ساعت (۱۹۰ مایل در ساعت) در خدمت عموم مردم میباشد. راهآهن آلمان از دولت یارانه دریافت میکند و در سال ۲۰۱۴ ۱۷٬۰ میلیارد یورو دریافت کرد.
دستاوردهای آلمان در زمینه علم بسیار مهم و چشمگیر بوده است بهطوریکه اساس اقتصاد کشور را بنا کرده است.جایزه نوبل تا سال ۲۰۱۰ به ۱۰۳ آلمانی رسیده است که پس از آمریکا و بریتانیا در رده سوم برندگان قرار دارد. دانشمندان آلمانی موفق به دریافت جوایز متعددی شدهاند که این جوایز بیشتر در زمینهٔپزشکی،فیزیک وشیمی هستند.
کارهای ارزشمندهاینریش هرتز کاشفتابش الکترومغناطیسی نیز از خدمات بیمانند دانشمندان آلمانی در زمینه مهندسی برق بوده است که به اختراعرادیو انجامید.
در حال حاضر،انجمن فیزیک آلمان بزرگترین انجمن فیزیک در دنیاست و مرکز پژوهشدسی که بزرگترین و پیچیدهترین شتابدهنده دنیا در زمان تأسیس خود بود درهامبورگ، آلمان قرار دارند.
تاریخچه سیستم مراقبتهای بهداشتی آلمان که به نام محلی «مراقبتهای بهداشتی» مشهور است، به دوران قرون وسطی بازمیگردد و امروزه آلمان دارای قدیمیترین سیستم مراقبت بهداشتی جهان است. این سیستم طبق قانون بیشترین تلاش را برای سلامت شهروندان و افراد آلمانی انجام خواهد داد. در سال ۲۰۱۴، آلمان ۱۱٬۳ درصدتولید ناخالص داخلی خود را در راه مراقبتهای بهداشتی صرف کرد؛[۸۳] آلمان در جهان با امید به زندگی ۷۹ ساله برای مردان و ۸۴ سال برای زنان رتبه ۲۷ دارد و میزان مرگ و میر نوزادان بسیار پایین است (۴ در هزار تولد زنده).[۸۴] همچنین هر شهروند آلمانی موظف به داشتن نوعی بیمه است.
آلمان نهمین کشور پربازدید جهان است که در طول سال ۲۰۱۷ در مجموع ۳۷/۴ میلیون نفر بازدیدکننده داشته است. برلین سومین شهر پرجمعیت اروپا است. علاوه بر این، بیش از ۳۰ درصد از آلمانیها تعطیلات خود را در کشور خود میگذرانند. گردشگری در آلمان برای این کشور عامل نخست پیشرفت اقتصادی نیست اما با این حال کمک زیادی به اقتصاد محلی و ملّی کشور کرده است. همچنین آلمان به خاطر مسیرهای گوناگون توریستی آن، مانند مسیر جاده رمانتیک، مسیر شراب و جاده دژها شناخته شده است.[۸۵][۸۶]
تیم ملی فوتبال این کشور ۴ بار قهرمانجام جهانی شده و چهار بار در این مسابقات به مقام دوم دست یافته است. آلمان همچنین ۳ بار قهرمان اروپا شده و تنها دروازهبان تاریخ که توپ طلای بهترین بازیکن رقابتهای جام جهانی (۲۰۰۲) را گرفتهالیور کان از آلمان بوده است. لقب از اسارت تا قهرمان مربوط بهفریتز والتر، فوتبالیست افسانهای این کشور بود.
بایرن مونیخ وبروسیا دورتموند از دو تیم مشهور این کشور در سطح جهانی هستند که طی سالیانی است که در رقابتهای معتبربوندسلیگا،جام حذفی آلمان،سوپر جام فوتبال آلمان و نیز در آخرین بار در قالب رقابتهایلیگ قهرمانان اروپا به مصاف هم رفتهاند. از دیدار این دو تیم به نامکلاسیک آلمان یا دِر کلاسیکر یاد میشود.همچنین آلمان یکی از موفقترین کشورها در اتومبیل رانی است. موفقترین تیم مرسدس بنز آ ام گ پتروناس با ۶ قهرمانی در فرمول یک. موفقترین راننده در مسابقات فرمول یک،میشائیل شوماخر با ۷ قهرمانی.سباستین فتل با ۴ قهرمانی ونیکو روزبرگ با ۱ قهرمانی.
هرم جمعیتی
۴۱ میلیون از جمعیت آلمان را زنان و ۳۹ میلیون باقیمانده را مردان تشکیل میدهند. حدود ۱۸ میلیون ازدواج در آلمان ثبت شده است. جمعیت زیر ۱۸ سالههای آلمان حدود ۱۵٬۷٪ کل جمعیت را تشکیل میدهد. ۱۴٬۱٪ جامعهٔ آلمان ۱۸–۲۹ سال سن دارند. ۲۸٬۲٪ جمعیت ۳۰–۴۹ ساله هستند. ۵۰–۶۴ سالههای این کشور ۲۰٬۸٪ جامعه را تشکیل میدهند و ۲۱٬۲٪ درصد جمعیت نیز بالای ۶۵ سال سن دارند.[۸۷]
میانگین سنی ۴۵/۷ سال است. امید به زندگی برای مردان ۷۹/۶ و برای زنان ۸۴/۱ سال میباشد.
آلمان کشوری پیشرفته در صنعتمد است. صنعت نساجی آلمان شامل حدود ۱۳۰۰ شرکت با بیش از ۱۳۰٬۰۰۰ کارمند در سال ۲۰۱۰ دارا بود که درآمد ۲۸ میلیارد یورویی را بهدستآورد. تقریباً ۴۴ درصد از محصولات این بخش صنعتی آلمان صادر میشود. در این کشور رویدادهای مد و طراحی پوشاک بهصورت سالانه برگزار میشوند.[۸۸]
در سال ۲۰۰۳، دولت آلمان تصمیم گرفت هر گونه محکومیت همجنسگرایی را که در دوره نازیها صادر شده بود، لغو کند.
در ماه مه ۲۰۱۶، هایکو ماس، وزیر دادگستری، اعلام کرد که محکومیت مردان همجنسگرا و دوجنسگرا که پس از جنگ جهانی دوم به دلیل فعالیت جنسی همجنسگرا محکوم شدهاند، لغو خواهد شد. ماس در بیانیهای چنین گفت:
ما هرگز قادر نخواهیم بود که این خشمهای دولتی را بهطور کامل از بین ببریم، اما میخواهیم قربانیان را بازسازی کنیم. مردان همجنسگرا که محکوم شدهاند دیگر نباید با لکه اعتقادی زندگی کنند.
در اکتبر ۲۰۱۶، دولت آلمان از ارائه پیش نویس قانونی برای عفو حدود ۵۰۰۰۰ مرد به دلیل تعقیبهایی که به دلیل تمایلات جنسی متحمل شدند، خبر داد. در ۲۲ مارس ۲۰۱۷، کابینه آلمان رسماً این لایحه را تصویب کرد. این لایحه، که همچنین غرامت ۳۰۰۰ یورویی (۲۶۰۰ پوند) برای هر محکومیت، به اضافه ۱۵۰۰ یورو (۱۳۰۰ پوند) برای هر سال حبس را پیشبینی میکند، پس از آن باید تصویب پارلمان را دریافت میکرد. در ۲۲ ژوئن ۲۰۱۷، بوندستاگ (پارلمان آلمان) به اتفاق آرا لایحه اجرای طرح بازپروری مردان همجنسگرا و دوجنسه را تصویب کرد. سپس این لایحه برای تصویب نهایی به بوندسرات بازگشت و توسط رئیسجمهور آلمان فرانک والتر اشتاین مایر در ۱۷ ژوئیه ۲۰۱۷ به قانون تبدیل شد.
طرح جبران خسارت
در سپتامبر ۲۰۲۱، آلمان یک طرح غرامت برای صدها و احتمالاً هزاران قربانی ال جی بیتی قانون جرمانگاری اعمال همجنسبازی را اجرا کرد که تا سال ۱۹۶۱ در آلمان غربی در نسخه دوران نازیها اعمال میشد.
سیستم آموزشی امروز آلمان، ریشه در سیستم آموزشی هومبولتی که زمانی در سراسر جهان نمونه بود، و اصلاحات آموزشی پروس دارد. طراحی سیستم آموزشی در هر ایالت بر عهده دولت ایالتی است (حاکمیت فرهنگی)، اما توسط کنفرانسهای سراسری وزرای آموزش و پرورش که استانداردهای آموزشی مشترکی را نیز تعیین میکنند، هماهنگ میشود. بسته به ایالت فدرال، دورههای پیش دبستانی و تحصیل اجباری برای کودکان نه تا سیزده سال وجود دارد. حضور در مدارس عمومی حداقل نه سال طول میکشد. پس از آن میتوان در مدارس متوسطه یا مدارس فنی حرفهای شرکت کرد. اکثر ایالتهای فدرال آلمان یک سیستم آموزشی ساختاریافته با Hauptschule Realschule و Gymnasium دارند. تقریباً همه جوانان به تحصیلات پس از مدارس عمومی ادامه میدهند. بسته به ایالت فدرال، مدرک ورود به دانشگاه پس از دوازده یا سیزده سال تحصیل به دست میآید. کارآموزان در شرکتها (Auszubildende) معمولاً یک یا دو روز در هفته در مدرسه فنی حرفهای شرکت میکنند که در سراسر جهان به عنوان یک الگوی موفق آموزش دوگانه (Duale Ausbildung) شناخته میشود. معادل آکادمیک آن برنامه دانشگاه دوگانه (Duales Studium) است. دانشجویان میتوانند بین دانشگاه (Universitäten) و دانشگاههای کاربردی (دانشگاههای علمی کاربردی: Hochschulen) انتخاب کنند. نسبت فارغ التحصیلان دانشگاهی از دهه ۱۹۷۰ بهطور پیوسته افزایش یافته است.
در آزمونهای سنجش عملکرد دانش آموزان مدرسه، آلمان اغلب در مقایسه جهانی در سطح متوسط یا حتی کمتر از میانگین قرار دارد. در آخرین مطالعاتبرنامه بینالمللی ارزیابی دانشآموز (PISA)، آلمان توانست پیشرفت کند: در رتبهبندی PISA در سال ۲۰۱۵، دانش آموزان آلمانی در ریاضیات از ۷۲ رتبه شانزدهم، در علوم طبیعی رتبه پانزدهم و در درک مطلب رتبه ۱۰ را کسب کردند. عملکرد دانش آموزان آلمانی در هر سه دسته بالاتر از میانگینسازمان همکاری و توسعه اقتصادی OECD بود.[۹۰] با این حال، (OECD) از سیاست آموزشی آلمان در مطالعات PISA انتقاد میکند، زیرا موفقیت تحصیلی کودکان خانوادههای محروم از نظر اجتماعی یا تحصیلی و با پیشینه مهاجرت کمتر از حد متوسط است. برخلاف تلاشهای اصلاحی در چند دهه گذشته، هنوز از نظر آماری احتمال اینکه کودکان طبقه کارگر به Abitur (دیپلم) یا مدرک دانشگاهی دست یابند نسبت به کودکان طبقات متوسط یا بالاتر، کمتر است. علاوه بر این، سیستم آموزشی آلمان جهت تمایز و حمایت از دانش آموزان با عملکرد بالا یا با عملکرد پایین ضعیف است. هزینه آموزش (۴٬۶ درصد از تولید ناخالص داخلی) کمتر از میانگین در مقایسه OECD است. در نظر گرفته میشود که حمایت مدرسه در سنین دبستان نیاز به بهبود دارد، به ویژه با توجه به گزینههای مراقبت از کودک و حمایت هدفمند از دانش آموزان ضعیف تر.
در سال ۲۰۱۱، حدود ۲٬۳ میلیون (٪ ۴) از جمعیت در سن کار کاملاً بیسواد و ۷٬۵ میلیون نفر از نظر عملکردی بیسواد در نظر گرفته شدند.[۹۱]
↑از سال ۱۹۵۲ تا ۱۹۹۰، همهٔ «سرود آلمانیها» به عنوان سرود ملی استفاده میشد، اما تنها بیت سوم در مناسبتهای رسمی خوانده میشد. از سال ۱۹۹۱، بیت سوم به تنهایی سرود ملی بوده است.[۱]
↑براساس قانون اساسی، برلین تنها پایتخت آلمان و مقر حکومت است، امابن، پایتخت موقت سابق جمهوری فدرال آلمان، عنوان ویژهٔ «شهر فدرال» (Bundesstadt) را دارد و شش وزارتخانه در این شهر قرار دارند.[۲]
↑گاهی از بوندسرات به عنوان یک شورای عالی قوهٔ مقننه آلمان یاد میشود. این از نظر فنی نادرست است، زیرا قانون اساسی آلمان بوندستاگ و بوندسرات را به عنوان دو نهاد قانونگذاری مجزا تعریف میکند. از این رو، قوهٔ مقننهٔ فدرال آلمان از دو نهاد قانونگذاری تک مجلسی تشکیل شده است، نه یک پارلمان دو مجلسی.
↑Wilhelm Schmidt,Geschichte der deutschen Sprache. Ein Lehrbuch für das germanistische Studium. 7. , verbesserte Aufl. , Stuttgart/Leipzig 1996, S. 80 f.
↑Klaus Hildebrand:Das Dritte Reich (=Oldenbourg Grundriss der Geschichte. Band 17). 6. , neubearbeitete Auflage, R. Oldenbourg Verlag, München 2003,ISBN 978-3-486-49096-1, S. 7, 446
↑Andreas Eisen, Uta Stitz:Das Nebeneinander der beiden deutschen Staaten und die deutsche Einigung 1990. In: Thomas Ellwein, Everhard Holtmann (Hrsg.):50 Jahre Bundesrepublik Deutschland. Rahmenbedingungen – Entwicklungen – Perspektiven. Westdeutscher Verlag, Opladen/Wiesbaden 1999, S. 60; Steffen Alisch:Die DDR von Stalin bis Gorbatschow: der sowjetisierte deutsche Teilstaat 1949 bis 1990. In: Hans-Peter Schwarz (Hg.):Die Bundesrepublik Deutschland. Eine Bilanz nach 60 Jahren. Böhlau, Köln 2008, S. 135 ff.
↑Vgl.9. Juli 1951. Deutschland-Chronik (Kapitel II:Gründerjahre der beiden deutschen Staaten, Abschn. 7.Bipolare Außenpolitik und Wiederaufrüstung im Kalten Krieg), Bundeszentrale für politische Bildung (bpb), abgerufen am 26. Januar 2019.
↑"17: Gebiet und geografische Angaben"(PDF).Statistische Jahrbuch Schleswig-Holstein 2019/2020(به آلمانی). Hamburg: Statistisches Amt für Hamburg und Schleswig-Holstein: 307. 2020.ISSN0487-6423. Archived fromthe original(PDF) on 28 October 2020. Retrieved8 September 2020.