آلبر مِمی | |
|---|---|
در سال ۱۹۸۲ | |
| نام اصلی | Albert Memmi |
| زاده | ۱۵ دسامبر ۱۹۲۰ شهر تونس،قیمومت فرانسه بر تونس |
| درگذشته | ۲۲ مهٔ ۲۰۲۰ (۹۹ سال)[۱] نوی-سور-سن،فرانسه |
| پیشه | نویسنده،رماننویس، ومقالهنویس |
| ملیت | فرانسه |
| تحصیلات | کارشناسیفلسفه |
| دانشگاه | دانشگاه پاریس دانشگاه الجزیره |
| همسر(ها) | Germaine Memmi (ا. ۱۹۶۴–۲۰۰۹) |
آلبر مِمی (بهفرانسوی:Albert Memmi) (بهعربی:ألبرت ميمي) (زاده ۱۵ دسامبر ۱۹۲۰ درشهر تونس – درگذشته ۲۲ مهٔ ۲۰۲۰ درنوی-سور-سن)نویسنده ومقالهنویسسده ۲۰ (میلادی)یهودی، زادهتونس و اهلفرانسه بود. وی پیرو جنبشترقیخواهی وپسااستعماری بود. او نزدیک به ۲۰ کتاب دربارهٔاستعمار،یهودیت ونژادپرستی نوشت و برای دههها بهویژه در نیمه دوم سده ۲۰ (میلادی) درانجمنهای ادبی و فرهنگی از جمله درمیانروشنفکران ایرانی مطرح بود.
آلبر ممی در ۱۵ دسامبر ۱۹۲۰ درگتو یهودینشین حاره در شهر تونس و در خانوادهای فقیر و پرجمعیت چشم به جهان گشود. پدر آلبر («فراجی» یا «فرانسوا») از یهودیانایتالیا و مادرش («ماریا» یا «مارگارت») از یهودیانقوم بربرشمال آفریقا بود. خانواده ممی در خانه به زبانعبری-عربی حرف میزدند که با زبان عربی تفاوت داشت. پس از تولد آلبر، شهرداری تونس از پذیرش نام یهودی برای او خودداری کرد؛ بنابراین ناگزیر به او نامی فرانسوی دادند.[۲]
آلبر دوران خردسالی را در یک مدرسه مذهبی یهودی گذراند. این آموزش باعث شد او در دوران بزرگسالی نوشتههای کلاسیک عبری را به آسانی بخواند. در هفت سالگی بهدبستان فرانسویزبان اتحاد جهانی آلیانس رفت و به خاطر ممتاز بودن، با هزینه دولت تونس، دورهآموزش متوسطه را در کارنو، بهترین دبیرستان تونس گذراند. آلبر ممی در ۱۹۳۹دیپلم خود را در رشتهفلسفه گرفت کرد و برای ادامه تحصیل بهدانشگاه الجزیره در پایتختالجزایر رفت. با این حال او بیشتر وقت خود را در تونس میگذراند و در دبیرستان کارنو کار میکرد.[۲]
در دورهجنگ جهانی دوم و اشغال تونس به دستنازیها به یکاردوگاه کار اجباری در تونس فرستاده شد. پس از جنگ، بار دیگر تحصیلات خود را در رشته فلسفه ادامه داد و پس از دانشگاه الجزیره دردانشگاه سوربنپاریس ثبتنام کرد. با این حال تا سال ۱۹۵۳ بهآموزگاری در دبیرستان کارنوی تونس ادامه داد و دبیر بخش فرهنگی نشریهاکسیون بود (که بعداً بهژون آفریک تغییر نام داد).[۲]
دردهه ۱۹۵۰ (میلادی) که تونس درگیر مبارزات استقلالخواهانه بود و آلبر ممی به فرانسه کوچ کرد و با اینکه میدانست در تونس استقلالیافته جایگاهی ندارد اما از جنبش استقلالخواهانه آن کشور پشتیبانی میکرد. او باقی عمر خود را در فرانسه گذراند و به تدریسروانکاوی اجتماعی در دانشگاهها پرداخت. اما زندگی در فرانسه را به «زندگی دور از وطن» توصیف میکرد.[۲]
آلبر ممی از همان سالهای آغازین تحصیل در پاریس با انجمنهایروشنفکری پاریس آشنا شد. نویسندگان مطرح آن دوره فرانسه، مانندژان-پل سارتر وآلبر کامو خیلی زود توانایی نویسندگی آلبر ممی را کشف کردند به گونهای که آلبر کامو مقدمهای برای نخستینرمان آلبر ممی به ناممجسمه نمکی نوشت.[۲]
آلبر ممی در دهه ۱۹۵۰ به درونمایهاستعمار میپرداخت. پس از انتشار دو کتاب دیگر به نامهایآگار وچهره استعمارگر، چهره استعمارزده آلبر ممی به شهرت جهانی رسید. دولت فرانسه که درگیرجنگ الجزایر بود به کتابچهره استعمارگر، چهره استعمارزده روی خوش نشان نداد و درخواستتابعیت فرانسوی آلبر ممی را رد کرد و ۱۶ سال پس از انتشار این کتاب درخواست تابعیت او را پذیرفت.[۲]
آلبر ممی در کتابهایوابستگی وچهره رها شده از استعمار به پیامدهای استعمار میپردازد.[۲]
آلبر ممی در دهه ۱۹۶۰ بیشتر بههویت یهودی پرداخت و در این راستا کتابهایی چون چهرهیک یهودی،آزادی یهودی، ویهودیان و اعراب را نوشت.[۲]
آلبر ممی در دهه ۱۹۸۰ به بررسینژادپرستی پرداخت. او در سال ۱۹۸۲ با انتشار کتابنژادپرستی را نوشت که به بررسی مفهوم دیگرهراسی میپرداخت. او دیگرهراسی را یک گام فراتر از نژادپرستی بیولوژیک و بسیار گستردهتر از آن میدانست. از دید او دیگرهراسی با عبور از مرزهای نژادی، تلاش میکند انسانها را بر پایهطبقه اجتماعی و فرهنگی و حتی ویژگی جنسیتی گروهبندی از یکدیگر جدا کند و به خشونت فیزیکی بینجامد. آلبر ممی باور داشت که نژادپرستی، تنها، شاخهای از دیگرهراسی است.[۲]
آلبر ممی با نوشتههای خود پلهایی میان فرهنگها و نژادهای گوناگون ساخت. انسانگرایی، مضمون اصلی و پسزمینه همه آثار او است. او فراتر از همه تفاوتها و اختلافها، به رعایت حقوق انسانی میاندیشید. نوشتههای او دربارهٔ یهودیت، استعمار، و دیگرهراسی مورد توجه دیگر روشنفکران قرار گرفتند.[۲]
او در دو دهه پایانی زندگیاش، به گردآوری خاطرات و یادداشتهای پراکندهاش پرداخت که در قالب کتاب منتشر شدند.[۲]
همچنین در این سالها نسبت به آنچهبهار عربی نام گرفت چندان شیفتگی نشان نداد و امیدواریهای به وجود آمده را پوچ میدانست و میگفت: «اگرمردم عربمسلمان پذیرایسکولاریسم نباشند مشکل هرگز حل نمیشود… و اگر بافساد مبارزه نشود همه حرفها توخالی خواهند بود».[۲]
در سال ۲۰۰۴فرهنگستان فرانسه، بالاترین نهاد در زمینه زبان وادبیات فرانسه، جایزه بزرگ فرانکوفونی را به آلبر ممی، بابت همه نوشتههایش اهدا کرد و وزارت فرهنگ این کشور نیزنشان لژیون دونور را به او داد.[۲]